بافق

بافق

معنی کلمه بافق در لغت نامه دهخدا

بافق. ( اِخ ) ( جبال... ) از منشعبات سلسله جبال مرکزی ایران که از یزد گذشته به کوه جوپار و جبال بارز کرمان می پیوندد.
بافق. ( اِخ ) ( قصبه ٔ... ) قصبه مرکزی بخش بافق شهرستان یزد که در 100 هزارگزی جنوب خاور یزد واقع و مشخصات آن بشرح زیر است : مرکز قصبه در جلگه واقع شده و هوای آن گرم و آب آن کمی شور است. بناهای قصبه قدیمی بوده و در حدود 1245 خانه دارد. مختصات جغرافیائی آن بدین شرح است : طول شرقی 55 درجه و 24 دقیقه از نصف النهار گرینویچ و عرض 31 درجه و 35 دقیقه شمالی و ارتفاع آن از سطح دریا 1004 گز است و با طهران 13 دقیقه و 40 ثانیه اختلاف ساعت دارد. آب زراعتی آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و ارزن و پنبه و روناس و سر درختی های آن خرما و نارنج و پسته میباشد. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان صابون پزی و کرباس بافی و بادبزن و طناب بافی است که از الیاف درختان خرما تهیه میشود. جاده بافق به یزد اتومبیل رو است. قصبه بافق 6228 تن جمعیت دارد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
بافق. ( اِخ ) ( بخش... ) در فرهنگ جغرافیایی آمده است : یکی از بخشهای یازده گانه شهرستان یزد که در خاور این شهرستان واقع و حدود مشخصات آن بشرح زیر است : از شمال به دشت لوت و بخش خرانق ، از جنوب به شهرستان رفسنجان و بخش نیر، از خاور به کرمان و از باختر به بخش خرانق و بخش نیر. دهستان حومه بافق جلگه و هوای آن گرم و سوزان است ولی قسمت خاوری این بخش یعنی دهستان بهاباد به علت کوهستانی بودن هوای آن نسبةً معتدل است. در این بخش دو رشته ارتفاع از طرف جنوب خاور بطرف شمال باختر کشیده میشود که بترتیب عبارتند از: 1 - رشته ارتفاع مرکزی که تقریباًحدفاصل بین دهستان حومه بافق و دهستان بهاباد محسوب میشود. 2 - رشته ارتفاعات باریک کوه بافق که حد فاصل بین بخش بافق و بخش نیر میباشد. رودشور که از ارتفاعات شهرستان کرمان سرچشمه میگیرد به کویر بافق که در مرکز این بخش واقع شده میریزد. آب زراعتی بخش درمناطق کوهستانی از چشمه و قنات و در قسمتهای مسطح از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن گندم و جو و خرما و پنبه و روناس است و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. در 9 هزارگزی شمال خاوری قصبه بافق کوهی است بنام چغارت که معدن آهن در آن موجود است ولی هنوز استخراج نشده است. معادن سرب و زغال سنگ و پنبه نسوز در نارگار وجود دارد. طرح راه آهن قم به یزد و کرمان از بافق و نزدیکی معدن آهن گذشته و بکرمان منتهی خواهد شد. قراء این بخش بوسیله راههای ارابه رو و مالرو بیکدیگر مربوط میشوند. این بخش از دو دهستان بشرح زیر تشکیل میشود: دهستان حومه بافق که دارای 24 آبادی است و 8639 تن جمعیت دارد. دهستان بهاباد که دارای 26 آبادی و حدود 5634 تن جمعیت است. بنابر آمار جدید، بخش بافق از 50 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن بخش حدود 14273 نفر است. قراء مهم دهستان حومه بافق عبارتند: از باجگان ، مبارکه ، شیطور، قطرم. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ). شواهد تاریخی : وقتی سلجوقشاه با این ارتش و پنجاه سوار که با ایشان بود در میان بافق و بهاباد برهزار سوار یزدی زدند و یک کس سلامت بیرون نگذاشتند. ( تاریخ سلاجقه محمدبن ابراهیم ص 31 ). و باین بهانه بافق و بهاباد و سر حد کرمان و کوهبنان و راور و غیر هما میخورد. ( همان کتاب ، ص 89 ). در تاریخ وزیری نیز از بافق در چند جای سخن رفته است : [ ولیخان افشار ] لشکر کرمان را برداشته از راه کوهبنان و بافق به طبس راند. ( تاریخ وزیری چ باستانی پاریزی ص 276 ). در جنگهای ایران و عثمانی زمان شاه عباس کبیر تفنگچیان کرمانی خدمات نمایان کردند خصوص تفنگچیان بلوک بافق که آحاد و افراد آنها مورد التفات شاه گردیده انعام گرفتندو شهر و قلعه شماخی در پنجم صفر سنه هزار و شانزده مفتوح شد. ( همان کتاب ص 281 ). و رجوع به فهرست اعلام همان کتاب شود. لسترنج آرد: تقریباً در پنجاه میلی باختر کوه بنان و در حاشیه کویر بزرگ نیمه راه یزدامروز دهکده بافق واقع است. در کرمان دو محل است که نام آنها با هم شباهت کامل دارد: بافق و بافت یا بافد. بافت در هشتاد میلی جنوب شهر کرمان و بافق در دویست میلی شمالی است. ( سرزمینهای خلافت شرقی ص 332 ).

معنی کلمه بافق در فرهنگ فارسی

یکی از بخشهای شهرستان یزد واقع در مشرق آن شهرستان . مرکز آن قصبه بافق است که در ۱٠٠ کیلو متری شهر یزد قرار دارد . جمعیت قصبه مذکور ۶۲۲۸ تن .
یکی از بخشهای یزداست

معنی کلمه بافق در دانشنامه عمومی

بافق مرکز شهرستان بافق در سمت جنوب خاوری استان یزد است.
شهرستان بافق از شرق با شهرستان بهاباد و از جنوب با استان کرمان هم جوار است. بزرگ ترین شوره زار استان یزد که بر اثر شوراب های رودخانه شور ایجادشده است کویر درانجیر نام دارد، که در شمال غربی بافق قرار دارد. رشته کوه های موازی با جهت شمال غربی - جنوب شرقی کشیده، که مرتفع ترین آن ها کوه بن لخت با ارتفاع ۳۰۰۲ متر در جنوب بها باد می باشند در شرق شهرستان بافق قرار دارند؛ لذا مناطق شرق بافق آب وهوای ملایم تر و کوهستانی دارد و مناطق غربی که قسمتی در کویر انجیر است آب وهوای بیابانی و گرم و خشک دارد. شهر بافق در بخش مرکزی شهرستان بافق قرار دارد. هوای بافق گرم است و آب آن که از قنات های قدیمی و چشمه ها تهیه می شود، قدری شور مزه است. مهم ترین رودخانه بافق رودخانه شور است که از ماهان کرمان شروع شده و در کویر در انجیر به گل می نشیند که البته در حال حاضر خشک شده است.
این منطقه یکی از قطب های معدنی کشور محسوب می شود. مهم ترین معادن سنگ آهن چغارت، فسفات آسفوردی، سرب و روی کوشک و… بوده که بخشی از جمعیت را به کار گرفته اند و سنگ آهن بافق مهم ترین تأمین کننده مواد اولیه مورد نیاز صنعت فولاد و آهن کشور می باشد. همچنین محدوده شهرستان بافق با توجه به عملیات اکتشافی بالغ بر ۷۰ آنومالی با ذخیره بیش از ۵/۱ میلیارد تن سنگ آهن و بیش از ۳۰ میلیون تن سرب و روی و معادن گچ و سایر سنگ های ساختمانی شناسائی شده که بنا به دلایلی هنوز به بهره برداری نرسیده است. مهم ترین صنایع دستی مردم بافق: قالی بافی، بافت پادری، جارو و بادبزن و حصیر می باشد. مجتمع فولاد بافق، کارخانه ذوب روی بافق، نئوپان مقاوم، کارخانه کود شیمیایی فرایند کود و سم بافق و کاشی آپادانا از مراکز مهم صنعتی بافق است. اجرای طرح توسعه چغارت و احداث کارخانجات مختلف در شهرک صنعتی و صنایع جوار ریلی و جوار معدنی به ویژه آگلومراسیون و گندله سازی، توسعه شیلات و کشاورزی و دامپروری خصوصاً مرکز تحقیقات شتر از جمله طرح های صنعتی این شهرستان هستند.
به دلیل آب و هوای گرم منطقه می توان خرما و پسته را مهم ترین محصولات کشاورزی این شهر دانست. بافق یکی از گرمترین و سبز دشت بافق یکی از سردترین مناطق استان یزد می باشد. مهم ترین محصولات کشاورزی بافق گندم، جو و روناس می باشد. بافق تنها شهرستان استان یزد است که دارای نخلستانهای پهناور است. از مناطق پسته کاری و چاه های کشاورزی این شهرستان می توان به منطقه کشاورزی گود گوار اشاره نمود.

معنی کلمه بافق در دانشنامه آزاد فارسی

بافْق
کوهستانی در استان یزد در شهرستان بافق، با وسعت حدود ۱,۷۰۰ کیلومتر مربع. بلندترین قلّۀ آن به نام کوه بکو ۲,۵۸۷ متر ارتفاع دارد. راه اتومبیل رو و خط آهن یزد به بافق از شمال این کوهستان می گذرد. درازای این کوهستان از شمال به جنوب حدود ۷۰ کیلومتر و پهنای آن از شرق به غرب بین ۷ تا ۳۰ کیلومتر است.

معنی کلمه بافق در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بافق (ابهام زدایی). بافق ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • شهرستان بافق، شهرستانی در مشرق استان یزد، در جنوب کویر لوت• شهر بافق، مرکز شهرستان، در ۱۱۳ کیلومتری جنوب شرقی شهر یزد و در ارتفاع حدود ۹۸۵ متری
...

جملاتی از کاربرد کلمه بافق

اشترک، روستایی از توابع بخش بهاباد شهرستان بافق در استان یزد ایران است.
اسلام‌آباد روستایی در دهستان مبارکه بخش مرکزی شهرستان بافق استان یزد ایران است.
اسفنگ، روستایی از توابع بخش بهاباد شهرستان بافق در استان یزد ایران است.
در اظهار انعام حکام بافق سخن بر لب و گریه‌ام در گلوست
و گفت: صحبت دار با اغنیا بتعزز و بافقرا به تذلل که تعزز بر اغنیا تواضع بود و تذلل اهل فقر را شریفتر.
اینک از بافق می‌رسد اسباب دو سه گز ریسمان ولی پُر تاب
کس نیست چو ما بیدل در هجر تو ای یار مغموم درین عالم بافقر و فنائیم
اکبرآباد (بافق)، روستایی از توابع بخش بهاباد شهرستان بافق در استان یزد ایران است.
آورده‌اند که جماعتی از بوزنگان در کوهی بودند، چون شاه سیارگان بافق مغربی خرامید و جمال جهان آرای را بنقاب ظلام بپوشانید سپاه زنگ بغیبت او بر لشگر روم چیره گشت و شبی چون کار عاصی روز محشر درآمد. باد شمال عنان گشاده و رکاب گران کرده بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی می‌جستند، ناگاه یراعه ای دیدند در طرفی اگنده، گمان بردند که آتش است، هیزم بران نهادند و می‌دمیدند.
چون برآمد بافق گرم درآمد بعتاب با من از راه مجارات نه از روی جدال
ایمان احسان‌نژاد (زادهٔ ‎۲۱ تیر ۱۳۶۵) بازیکن سابق و مربی هندبال اهل ایران است. وی سابقه عضویت در تیم‌های دانشگاه آزاد، ذوب‌آهن و سنگ آهن بافق را در کارنامه دارد.
از لاکِ جیغ تا خدا عنوان برنامه‌ای مستند و گفتگو محور، با محوریت سبک زندگی محصول گروه خانواده و فرهنگ به تهیه‌کنندگی هاشم تفکری بافقی است که از بهمن ماه ۱۳۹۳ از شبکه دو سیما به نمایش درآمد. این برنامه تلاش دارد روایتی متفاوت از زندگی افرادی که متحول شده‌اند به ویژه زنان محجبه به تصویر بکشد.
ایزد تعالی مر عالم مرکب را بشش جهت او تمام کرد . چون زیر و زبر و چپ و راست و پس و پیش ، و هفتم آن خود عالم بود ، تا نشانی باشد مر بینندگانرا به چشم بصیرت که دین خدای هم بشش جهت او تمام شود ، که هفتم بر اندازه آن شش باشد ، و از بهر آن دین خدای ماننده عالم بایست که حاصل از عالم بود که باز پسین زایش عالم بود ، و بشناخت آفریدگار عالم جز مردم چیزی نرسید ، و دین دار مردم بود ، و مردم از بهر دین بایست همچنانک عالم از بهر مردم بایست . پس درست شد که عالم از بهر دین بایست و مردم از بهر سبب دین بمانند عالم آمد که دین علتی بود از علتهای عالم و عالم معلول دین بود ، و علت بمعلول ماننده باشد برویی از رویها . و عالم بشش جهت از بهر آن مخصوص گشت که عدد خود 9 آمد از نهاد ایزدی و ده بیکی باز گشت بعقد همچنانک بیست بدو بازگشت ، و سی ام بسه بازگشت ، و 9 عرص است که یک جوهر بر آرنده آنست ، که شرح آن اندر کتاب مفتاح گفته ایم . پس یک جوهر جسمی بردارنده است مر شش جانب را ، و یک جوهر نیز بردارنده است مر نه عرض را . و میان یکی که علت شمار است و میان 9 که تمامی ، اصل شمارست از آحاد شش عددی تمام است ، از بهر آنک جزءهای او برو زیادت نگیرد و کم از او نیاید ، چنانک نیمه شش سه است ، و سه یک او دو است و شش یک او یک است . و چون مر این جزء ها را جمله کنی شش آید ، نه کم و نه بیش ، و او را راهنمای است بر شش صاحب شریعت از آدم تا محمد مصطفی علیهم السلام ، که ایشان هر یکی اندر زمانه ، و تمامی دعوت ایشان و راستی مقصودشان بهفتم ایشان باشد که خداوند قیامت است ، سلام الله علی ذکره ، که بردارنده همه قوتهای پیامبران اوست . و معنی آنک جزء ها ، شش زیادت نکرد بر شش آنست که عدد امامان هر دوری که ایشان جزءهای صاحب شریعتانند زیادت نگیرد بر عدد صاحب شریعتان و کم از ایشان نباشد ، بل که اندر هر دوری که شش امام بگذرد هفتم را منزلتی باشد که آن شش گذشته را آن نباشد . و همچنین باشد تا دورهای شریعت آن بسر آید . و ایزد تعالی مرین شش را علیهم السلام یاد کرد بر سبیل رمز و مثل بر شش روز و گفت : عالم را اندر شش روز آفریدیم ، قوله : الله الذی خلق السموات و الارض و ما بینهما فی سته ایام ثم استوی علی العرش ، گفت که : خدای آنست که بیافرید آسمانها و زمین را و آنچ اندرین دو میانست اندر شش روز پس راست شد بر عرش . و تاویل این شش روز صاحب شریعتان اند که ایشان هر یکی روزی بودند مر خلق را تا خلق بدیشان بدیدند بچشم دل مر عالم روحانی را ، همچنانک ببینند بچشم سر بروشنایی روز مر عالم جسمانی را ، و بآسمانها مر منزلهای پیامبران را خواست و بزمین مرتبت و صایت را ، و بد آنچ مر آسمانها را بسیار یاد کردن آن خواست که ظاهرهای شریعت بسیار بود و مخالف بود ، و بر آنچ مر زمین را یک یاد کرد آن خواست که تاویل همه شریعتها یکی بود ، و بدانچ گفت پس راست بایستاد بر عرش آن خواست که دین بآخرت راست بایستد بر قائم که او عرش خدای است ، بدآنچ عرش قرارگاه باشد و قرار بامر باری اندر آفرینش عالم با قائم باشد . و این آیت دلیل کند که این همه خلاف ها بپدید آمدن قائم راست شود ، و اکنون نه راست است . و بدیگر روی هر خداوند زمانه یی عرش است بدانچ هر که بعلم او برسید قرار یابد ، و دین او راست شود ، و اختلاف و شبهت از آن کس برخیزد . و دلیل دیگر بر تمامی ، چیزها به شش حال آنست که خالی نیابی از شش چیز چون هیولی و صورت و حرکت و سکون و زمان ومکان . و بدیگر روی تاویل این شش چیز که یاد کرده شد آن شش روز است که عالم اندرو آفریده شده است ، از بهر آنک روز مران مقدار را گویند که مهر از افق مشرق بگذرد تا بافق مغرب و این مقدار از عالم بدین گشتن آفتاب روشن شود ، و عالم را مقدار او آنست که طبیعت اندران اثر کند از قوتهای خویش ، و طبیعت را شش قوت است چون حرکت و سکون و هیولی و صورت و زمان و مکان ، و هر چه اندرین شش قوتست او زیر طبیعت است . پس گوئیم که ظاهر معنی روز روشن کردن آفتاب است مر عالم را از مشرق تا بمغرب . و باطن روز آنست که طبیعت مر عالم را روشن کرد بحرکت . و این نخستین روز است از آن شش روز که خدای تعالی عالم را اندرو آفرید و باز طبیعت مر عالم را روشن کرد بسکون و آن روز دوم است . و باز طبیعت مر عالم را روشن کرد بهیولی و آن روز سوم است. و باز طبیعت مر عالم را روشن کرد بصورت و آن روز چهارم است ، و باز طبیعت روشن کرد مر عالم را بزمان و آن روز پنجم است ، و باز طبیعت روشن کرد مر عالم را بمکان و آن روز ششم است . و بماند آثار این قوتهای طبیعت اندر عالم ، و هر چیزی که هست اندر عالم جسمانی ازین شش قوت اندرو اثر است . همچنین بگرد هر جسمانی شش جهت را گشتن است چون زیر و زبر و پس و پیش و چپ و راست که هر شش بازبسته است بیک شخص که بردارنده آن شش جهت است بحمکمت عظیم از صانع حکیم . پس همچنین این شش صاحب شریعت داعیان خداوند قیامت بودند ، و این شش تن که خلق را بدان هفتم خویش خواندند مانند بودند مر شش جهت را که هر یکی دلیل همی کنند بر هفتم که آن جسم است ، و عالم که مرورا شش جهت بود سبب بود مر بیرون آوردن صورت جسمی مردم را ، و قائم قیامت سلام الله علی ذکره که مرورا این شش جهت بزرگوار بود که هر یکی خلق عالم را بدو دعوت کردند سبب بود مر بیرون آوردن صورت لطیف از مردم . و جزءهای شش را چون جمله کنی بیست و یک آید ، چون یک و دو و سه و چهار و پنج و شش. دلیل است این جزءها بر آنک هر صاحب شریعتی راکه داعی بود مر خلق را چون اصلهای روحانی وصی یی بود و هفت امام و دوازده حجت و این نیز بیست و یک باشد . و عدد شش بسه قسمت شود چون نیمه و سیک و ششیک دلیل است بر آنک هر صاحب شریعتی را سه منزلت است ک یکی منزلت رسالت و دیگر وصایت و سدیگر امامت . نیمه دلیل است بر حد صاحب شریعت که او نیمه جسمانی از روحانی بیاورد بعلم . و سه یک دلیل است... پبدوم منزلت بر رسول رسید ، و بسوم منزلت بدو رسید که وصی است . شش یک دلیل است بر امام که او یکی باشد از شش همه گویندگان خویش اندر هر دوری از دورها – و این صورت دایر بدین صفت است که نموده ایم .
گفت یا با بکر دوش جبرئیل آمد و براق آورد و مرا به بیت مقدس برد، ارواح پاک انبیا را دیدم و سادات ملاء اعلی، و ایشان را امامی کردم و از آنجا بخطّه ملکوت سفر کردم و بافق اعلی رسیدم و آیات کبری دیدم و هم در شب بخطه مکه باز آمدم.
یسرق لفظی کانه جرد و نبته بافقاء بغداد
گروهی از کارگران و کارکنان حفظ و نگهداری خط و تاسیسات فنی راه‌آهن کرمان از بافق تا زرند، به نمایندگی از ۳۵۰ کارگر، در اعتراض به: «اجرا نشدن طرح طبقه‌بندی مشاغل»، «پرداخت نشدن حق سنوات»، و دیگر وعده‌های توخالی مسئولان، در مقابل استانداری کرمان تجمع اعتراضی برپا کردند. همچنین دو فعال مدنی و کارگری شهر سنندج، «خبات دهدار» و برادر او «رامیار دهدار» توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی شدند. بر اساس گزارش دریافتی، نیروهای امنیتی با یورش به منزل شخصی آنها، با توسل به خشونت و بدون ارائه حکم قضایی آنها را دستگیر کرده‌اند.
احسان ابوئی مهریزی (زاده اسفند ۱۳۶۸، مهریز) بازیکن هندبال ایرانی است که در پست گوش چپ برای باشگاه بافق یزد و تیم ملی هندبال ایران بازی می‌کند.
روزها گرد بافق گردیدم تحفهٔ لایقت همین دیدم
آب‌انبار حاجی‌آباد مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان بافق، بخش بهاباد، روستای جاجی آباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۲۶۶۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بسم الله الرحمن الرحیم وقف نمود توفیق آثار آقا محمد جواد ولد مرحوم آقا ابوتراب بافقی تمامی بیست و پنج اصله درخت توت ماکوبی واقعه در قریه فهرج به مقام باغ عمارت که مؤمنین و مسلمین از آن خورده ثواب آن را به روح کثیرالفتوح شاه نجف و شاه شهید و امام غریب و حضرت عباس قربت نمایند.