باصفا

معنی کلمه باصفا در لغت نامه دهخدا

باصفا. [ ص َ ] ( ص مرکب ) پاکیزه. ( ناظم الاطباء ). || جای پاکیزه.
- آدم باصفا ؛ آنکه درونی پاک و ظاهر و باطن یکی و عقیده خالص دارد. با حقیقت. پاک ضمیر. پاکدل خوش نیت :
و لیکن تو آن میشمر پارسا
که باطن چو ظاهر ورا باصفاست.ناصرخسرو.مردی نورانی قوی باصفا مرا پیش آمد. ( انیس الطالبین ص 158 ).
|| خوش آیند. خوشنما. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به صفا شود.

معنی کلمه باصفا در فرهنگ عمید

۱. دارای پاکیزگی و خرمی.
۲. ویژگی باغ و بستان و جای خوش آب وهوا.
۳. [مجاز] خوش خو، مهربان، پاک دل، خوش نیت.

معنی کلمه باصفا در فرهنگ فارسی

پاکیزه جای پاکیزه

جملاتی از کاربرد کلمه باصفا

تو را چو برگ و نوائی ز عشق حاصل نیست تو را ز برگ و نواهای باصفا چه خبر
روستای گلستان در فاصله ۱۲ کیلومتری شهرستان نیر و ۴ کیلومتری جاده نیر اردبیل قرار گرفته‌است. دارای طبیعی سر سبز و باصفا و آب هوای خنک و معتدل در تابستان و بهار و پائیز می‌باشد اما آنچه این روستا را در بین روستاهای دیگر ممتاز کرده وجود غاری در دامنه جنوبی کوه نسبتاً بلندی موسوم به قروقچی داغی که نقش مهمی در زندگی مردمان دوران باستان در مواقع عادی و حمله دشمن داشته‌است.
دوش، دوش، دوش که آن مه‌لقا، خوش‌ادا، باصفا، باوفا
علی باقرزاده در عصر ۱۹ آذر ۱۳۹۵ در منزل خود بر اثر ایست قلبی در مشهد درگذشت. تشییع و خاک‌سپاری او در ۲۰ آذر ۱۳۹۵ در مشهد برگزار شد و پیکرش در پیرامون آرامگاه فردوسی در مقبره الشعرای توس دفن شد. سید علی خامنه‌ای تسلیت‌نامه‌ای در پی درگذشت او نگاشت و باقرزاده را «شاعری شیرین‌سخن، انسانی نیک‌اندیش و رفیقی باصفا» نامید؛ آشنایی او با باقرزاده به سال‌های ۱۳۲۶–۲۷ش/ ۱۹۴۷–۴۸م در «انجمن ادبی فردوسی» (یا نگارنده) برمی‌گردد.
ببر زنگ کین کسان را ز سینه که آئینه را باصفا می‌پسندد
هر تیره دل کجا شنود بوی پیرهن؟ دلهای باصفا شنود بوی پیرهن
جهان ناخوش اگر صد کدورت آرد پیش ز وقت خوش همه را باصفا توانی کرد
در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی، به منظور توسعه و گسترش شهر تهران، این قبرستان قدیمی تخریب شد و به جای آن باغ باصفایی به نام باغ فردوس پدید آمد.
و نیز اگر بخش (هجا)های واژه، دوواجی درست‌شده از همخوان و واکهٔ /æ/، و نیز واجِ دوم بخش بعد /ɒ:/ باشد، می‌توان /æ/ بخش نخست را به /ɒ/ تبدیل کرد؛ همچون بهار، نماز، نهار (ناهار، غذای ظهر)، چهار، بی‌مَحابا، باصفا و ….
میخورم باده زجام باصفا وان صفا باشد ز شاه اولیاء
علم معنی دان بحکم مرتضی گر همیخواهی که باشی باصفا
دل چو گشتت در شریعت باصفا بازت آید در طریقت رهنما
سید اکبر محسنی از سادات اصیل تهران و انسانی باصفا، صمیمی و خلیق با چهره‌ای خندان و رویی گشاده بود. نماز و روزه و عبادتش هرگز ترک نمی‌شد و در میان هنرمندان به «حاجی» شهرت داشت.
در شهر کرمانشاه روستای باصفا گره بان
ز درد و داغ دل تیره خوش جلا گردد ز گلخن آینه تار باصفا گردد
قرین گشته سجاده باصفا بد از پیش مسواک و از پس عصا
بپوشان چشم اگر آیینه دل باصفا خواهی که می چسبد به دل، گردی که از راه نظر خیزد