بازگو

معنی کلمه بازگو در لغت نامه دهخدا

بازگو. ( اِمص مرکب ) بازگوی. بازگویه. تکرار. اعاده چیزی که گفته شده باشد. ( ناظم الاطباء ). واگویه. تکرار سخن :
غصه ها هست در دلم که زبان
زهره بازگو نمیدارد.خاقانی.صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو
چون ز مجلس میروی بیرون لب پیمانه باش.صائب ( از آنندراج ) ( ارمغان آصفی ).|| ( نف مرکب ) بیان کننده. ( غیاث اللغات ). گوینده سخن.

معنی کلمه بازگو در فرهنگ عمید

۱. تکرار سخن، بازگفتن.
۲. (صفت ) بازگوینده.
* بازگو کردن: (مصدر متعدی ) سخنی را تکرار کردن، سخن گفته را دوباره گفتن.

معنی کلمه بازگو در فرهنگ فارسی

تکرار سخنی، اعاده مطلبی، کلام خود را، تکرار کردن، بازگویه و واگویه هم میگویند
( اسم ) تکرار سخنی اعاده مطلبی .

جملاتی از کاربرد کلمه بازگو

بفرمود او را:که ای نامجو زکوفه چرا آمدی؟ بازگوی
پوستین را بازگونه گر کند کوه را از بیخ و از بن برکند
اگر چه در سی و چهار سوره از سوره‌های قرآن به گونه‌ای از داستان موسی و فرعون سخن رفته ولی تنها در این سوره است که به بازگویی مفصل این داستان توجّه شده‌است.
این فیلم یک بازگویی مدرن از داستان کلاسیک سیندرلا است و در ۹ فوریه ۲۰۲۴ در آمازون پرایم ویدئو منتشر شد.
«اِسَـگیلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ مردوک یا خدای بزرگ است. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی اِزَگین در «اَرَتـَه» دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شده‌است. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان» (تهران، ۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، اِزَگین را به معنای سنگ لاجورد می‌داند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به‌شمار می‌آوردند و «کاشـّو / کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ «کاس» برای رنگ آبی در گویش‌های محلی بکار می‌رود. نکته قابل توجه در مورد وجه تسمیه نام این روستا وجود معادن کهن مس و همچنین آثار وجود سنگ لاجورد در اطراف این روستا است.
ندیدم واصلی تا راز گویم ورا اسرار کلی بازگویم
چون کلیم این بدید گفتش های بازگو چیست این برای خدای
سوکوروف چهارگانه‌ای در کاوش اثرات فسادآور قدرت ساخته است. سه قسمت اول در مورد حکمرانان برجسته قرن بیستم بودند مولوخ (۱۹۹۹) درباره هیتلر، تورس (۲۰۰۱) درباره لنین و خورشید (۲۰۰۴) درباره امپراتور هیروهیتو. در سال ۲۰۱۱ سوکوروف آخرین قسمت این سری، فاوست، یک بازگویی از فاوست گوته را کارگردانی کرد و غرایز و حقه‌های فاوست را در اشتیاقش برای قدرت به تصویر کشید که در ۸ سپتامبر ۲۰۱۱ در شصت و هشتمین جشنواره بین‌المللی ونیز وارد رقابت شد و برنده شیر طلایی با ارزش‌ترین جایزه جشنواره شد. تهیه‌کننده این فیلم درباره فاوست می‌گویید: «این فیلم هیچ ارتباطی با وقایع دنیای امروز ندارد — در اوایل قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد — اما تلاش مداوم سوکوروف برای شناخت انسان و نیروهای درونی‌اش را بازتاب می‌کند.»
داستان چگونه با پدرتان آشنا شدم در سال ۲۰۵۰ رخ می‌دهد و سوفی داستان چگونگی آشنایی با همسرش را برای پسرش بازگو می‌کند. در اینجا داستان به سال ۲۰۲۲ بازمی‌گردد و سوفی و دوستانش را به تصویر می‌کشد که در جستجوی عشق و شریک زندگی خود هستند.
گفت زوتر بازگو تا حال چیست این چنین آشوب و شور تو ز کیست
بخش اول با عنوان «در تهران» به توصیف باغ‌های شمیران، شهر ری و قم می‌پردازد. به منطقهٔ لار می‌رود و توصیفی دقیق از چشم‌اندازهای طبیعی ارائه می‌کند. در بخش دوم «تلاشی برای عشق» ماجرای رابطهٔ عاشقانه خود با دختری به‌نام ژاله را بازگو می‌کند.
خبر بازگویم ز راز نهفت پری‌دخت شد با قمرتاش جفت
قصّه کوته کن نزاری بازگوی وقتِ آن آمد که بر غندان زنیم
این منشور تلاش ملت یهود را برای بازگشت به سرزمین تاریخی قوم یهود و اعلام برپائی کشور مستقل اسرائیل بر اساس قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل بازگو می‌کند و به نام دولت آینده اسرائیل تعهد می‌دهد که اعراب مقیم این کشور از آزادی و تساوی حقوق کامل برخوردار خواهند بود.
او در جلساتی که سال‌ها در تهران داشت، مفاهیم عرفانی را به روش تخاطب دو سویه (با مخاطب) بازگو می‌کرد. وی در سال ۱۳۸۱ در آرامگاه فاطمه معصومه در قم به خاک سپرده شد.
مرا تا جان بود زو راز گویم ازو هر قصه هر دم بازگویم
ارمنیان تا پایان سدهٔ چهارم میلادی از خط سریانی یا یونانی استفاده می‌کردند و از این‌ رو ادبیات و تاریخ آنان به خط و زبانی غیرارمنی نوشته می‌شود. پس از رسمیت یافتن دین مسیح در ارمنستان و مسیحی شدن ارمنیان، چون کتاب مقدس این دین به زبان یونانی یا سریانی بود، در مراسم مذهبی کلیساها نیز به این زبان‌ها سخن گفته می‌شد. در برخی کلیساها کتاب مقدس را هنگام مراسم به زبان ارمنی ترجمه و تفسیر می‌کردند و برای حضار بازگو می‌کردند.
بپرسید کاحوال خود بازگوی دلم را بدین داستان باز جوی
ای ندیم احوال مجنون بازگو زانکه من دیوانه ام دیوانه جو
این مجموعه داستان پادشاه لی هون، کسی که هفت سال پیش همسرش فوت کرده و از آن زمان ممنوعیت ازدواج در چوسان را صادر کرده‌است و سو رانگ، کلاهبرداری که ادعا می‌کند توسط روح همسر فقید پادشاه تسخیر می‌شود را بازگو می‌کند.