بازنگری
معنی کلمه بازنگری در ویکی واژه
بازبینی.
جملاتی از کاربرد کلمه بازنگری
در تابستان ۱۳۶۸ پس از بازنگری قانون اساسی اصطلاح ولایت فقیه به ولایت مطلقه فقیه تغییر کرد و اصطلاح شورای رهبری نیز از اصل پنجم قانون اساسی حذف گردید.
نقلست که جنید را مریدی بود مگر روزی نکتهٔ بروی گرفتند از خجالت برفت و بخانقاه نیامد تا یک روز جنید با اصحاب در بازار میگذشت نظرش بدان مرید افتاد مرید از شرم بگریخت جنید اصحاب را بازگردانید و گفت: ما را مرغی از دام نفور شده است و بر عقب او برفت مرید بازنگریست شیخ را دید که میآمد گام گرم کرد و میرفت تا بجائی رسید که راه نبود روی بر دیوار نهاد از شرم ناگاه شیخ بدو رسید مرید گفت: کجا میائی شیخ گفت: جائی که مرید را پیشانی در دیوار آید شیخ آنجا بکار آید پس او را با خانقاه برد مرید بقدمهاء شیخ افتاد و استغفار کرد چون خلق آن حال بدیدند رقتی در خلق پدید آمد و بسیار کس توبه کردند.
روز پنجشنبه ۱۵ دی، تنش دیپلماتیک در روابط ایران و فرانسه افزایش یافت. در این روز وزارت خارجه ایران در یک بیانیه اعلام کرد که «ضمن بازنگری در مناسبات فرهنگی با فرانسه و بررسی امکان امکان ادامه فعالیت فرهنگی فرانسه در ایران، در گام نخست فعالیت انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران را تعطیل میکند.» انتقادهای گسترده دولت ایران با واکنش تند کاترین کولونا، وزیر خارجه فرانسه روبهرو شد. او گفت «فراموش نکنید در فرانسه، برخلاف ایران، آزادی بیان وجود دارد که یک قاضی در چارچوب قوه قضائیه مستقل بر آن نظارت میکند؛ موضوعی که بدون شک ایران آن را به درستی نمیشناسد.»
در ژوئن ۱۸۴۴، سنا با اکثریت ویگ، پیمان تایلر-تگزاس را با اکثریت آرا رد کرد. پولک دموکرات طرفدار الحاق، هنری کلی ویگ، مخالف الحاق را در انتخابات ۱۸۴۴ با اندکی اختلاف شکست داد. در دسامبر ۱۸۴۴، تایلر، رئیسجمهور اردک لنگ، از کنگره خواست تا معاهده او را با اکثریت ساده در هر دو مجلس تصویب کند. مجلس نمایندگان با اکثریت دموکرات، با تصویب یک لایحه اصلاحشده که مقررات طرفدار بردهداری معاهده تایلر را گسترش میداد، به درخواست او جواب مثبت داد. سنا نسخهای مصالحهآمیز از لایحه مجلس نمایندگان را (با رای اقلیت دموکراتها و چندین ویگ جنوبی) به تصویب رساند که به منظور ارائه گزینههای الحاق فوری تگزاس به رئیسجمهور منتخب پولک یا گفتگوهای جدید با مجلس برای بازنگری در شرایط الحاق، طراحی شده بود.
و یک بار شراک نعلین وی نوبکردند. گفت آن کهنه باز آورید که این نخواهم که در نماز چشم من بدین بازنگرید. و بر منبر انگشتری از انگشت بینداخت، بدان که چشمش بر آن افتاد. و یک بار او را نعلین نیکو آوردند. خدای را تعالی سجده کرد و بیرون آمد و اول درویشی را که بدید بدو داد. و گفت نیکو آمد به چشم من، ترسیدم که خدای تعالی مرا دشمن گیرد و سجود از آن کردم. و عایشه را گفت، «اگر خواهی که مرا دریابی به قدر زاد مسافری قناعت کن. هیچ پیراهن بیرون مکن تا پاره ننهی بر جامه».
همزمان با این که مالایا به سوی کسب استقلال خود حرکت مینمود، دولت به اجرای برنامههای پنجساله مالزی خود پرداخت که با برنامه پنجساله اول آن کشور در سال ۱۹۵۵ آغاز گردید. برای تأسیس مالزی، این برنامهها بازنگری و تکرار شدند، که اولین برنامه مالزی در سال ۱۹۶۵ شروع شد.
موسوی اردبیلی پیش از انقلاب ایران به اداره و سرپرستی روحانیت اردبیل، عضویت هیئت مدیرهٔ مجلهٔ «مکتب اسلام»، تدریس و تألیف مشغول بود. از مشاغل و مسئولیتهای او پس از انقلاب اسلامی میتوان به عضویت در شورای انقلاب، عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت در هیئت سه نفرهٔ رسیدگی به اختلاف بنیصدر و دیگران، نمایندگی دورهٔ اول مجلس خبرگان رهبری، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور، عضو شورای عالی قضایی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و مسئولیت اجرای فرمان شش مادهای روحالله خمینی اشاره کرد.
چشم از رخ تو بازنگریم که مبادا دزدیده نظر با دگری داشته باشی
حامد الاسود گوید با ابراهیم خوّاص بودم اندر بادیه، هفت روز بر یک حال، چون روز هفتم بود ضعیف شدم، بنشستم، با من نگریست گفت چه بود گفتم ضعیف شدم، گفت کدام دوستر داری آب یا طعام گفتم آب، گفت آنک آب، باز پسِ پشت تست بازنگریستم چشمۀ دیدم چون شیر، بخوردم و طهارت کردم و ابراهیم می نگریست، فرا آنجا نیامد چون فارغ شدم خواستم که پارۀ بردارم گفت دست بدار که آب چنان نیست که بر توان داشت.
درین اندیشه بود که کنیزک وی پیش آمد گفت یا سیدی خبر نداری که بو جهل لعین با محمد (ص) چه کرد؟! چون دانست که تو بصید بیرون رفتهای از بطش و قهر تو ایمن گشته رفت و محمد را برنجانید و زخم کرد و ناسزا گفت، حمزه گفت و مرا نیز کاری عجیب پیش آمد آهویی با من سخن چنین گفت و مرا در کار محمد (ص) بصیرتی تمام حاصل گشت!! هم چنان خشم آلود برگشت و بو جهل را طلب کرد، او را دید با جماعتی قریش گرد آمده، چون حمزه را از دور بدیدند آن جمع از بیم وی متفرق شدند و هر یکی گریختن را گوشهای گرفت، بو جهل تنها بماند، حمزه گفت ای نامرد هیچ کس، ترا با محمد (ص) چه کارست و با وی چه حساب داری که او را رنجانی و ترا خود چه زهره آن بود که بگوشه چشم بدو بازنگری، این همی گوید و کمان بر سر وی همی زند تا جراحتها در وی پدید کرد، پس حمزه از وی باز گشت و بخانه خدیجه آمد.
نگاه کنید به: همهپرسی بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
پس حقیقت در این فصل آن است که بدانی که آنچه بر دل رود بر چهار درجه است: دو بی اختیار است و بدان ماخوذ نیست و دو به اختیار است و بدان ماخوذ است. و مثل این آن که در خاطر آید، مثلا چون در راهی همی روی که زنی از پس همی آید، اگر باز نگری بینی این خاطر را حدیث نفس گویند. دوم آن که رغبتی در طبع بجنبد که بازنگری، این را میل طبع گویند و آن حرکت شهوت بود. سیم آن که دل حکم کند که باز باید نگرید. و این آنجا حکم کند که بیمی و شرمی مانع نباشد که نه هر چه شهوت تقاضا کند دل حکم کند که بباید کرد، بلکه باشد که گوید که این ناکردنی است و این را حکم دل نام کنیم. چهارم آن که قصد کند و عزم کند و این عزم زود مصمم شود اگر آن حکم دل را رد نکند بدان که به خدای یا به خلق بترساند تا آن حکم را باطل کند، پس آن دو حالت اول که آن را حدیث نفس و میل طبع گفتیم بدان ماخوذ نبود که آن به دست وی نیست.
هم درین وقت کی شیخ قدس اللّه روحه العزیز به نشابور بود مریدان بسیار میآمدند، بعضی مهذب و بعضی نامهذب. یکی از روستا توبه کرده بود و در خانقاه میبود، جفتی کفش داشت بر قطری زده کی هر وقت بخانقاه آمدی آوازی و گفت ترا باید رفت و این درۀ است در میان کوه نشابور و طوس و آبی از آن دره بیرون میآید و به رودخانۀ نشابور میپیوندد و گفت چون بدان دره درشوی، پارۀ بروی، سنگی است. بر آن سنگ دوگانۀ باید گزارد و منتظر بودن کی دوستی از دوستان ما به نزدیک تو آید، سلام ما بوی رسان و سخنی چند با آن درویش بگفت کی با او بگوی کی او دوست عزیز ماست. آن درویش برغبت تمام روی در راه نهاد و همه راه اندیشه میکرد که میروم و ولیی از اولیاء حقّ را زیارت کنم. چون بدان موضع رسید کی اشارت رفته بود، ساعتی توقف کرد، آواز طراق طراق در آن کوه ظاهر شد کی کوه از هیبت آن بلرز افتاد. درویش بازنگریست، اژدهایی دید سیاه عظیم،کی از آن عظیمتر نتواند بود. حرکت نتوانست کردن. اژدهای آمد تا به نزدیک آن سنگ و سر بر سنگ نهاد و بیستاد. چون درویش با خویشتن آمد دید اژدها را کی بتواضع سر بر سنگ نهاده بود و هیچ حرکت نمیکرد. از سر بی خویشتنی و ترس گفت شیخ سلام رسانید. آن اژدها روی بر خاک مالید و تواضع کرد. درویش چون بدید دانست کی شیخ پیغام بوی داده است. آنچ گفته بود با او بگفت و او بسیار تواضع کرد. چون درویش سخن تمام کرد اژدها باز گردید. چون از نظر درویش غایب شد درویش از آن کوه بزیر آمد و چون اندکی برفت بنشست و سنگی برگرفت و آن آهنها کی بر کفش داشت جمله بشکست و برکشید وآهسته میامد تا بخانقاه. چون بخانقاه درآمد کسی را خبر نبود و سلام چنان گفت که آواز او اصحاب بحیله بشنودند. چون مشایخ حالت او بدیدند خواستند کی بدانند کی آن کدام پیر بوده است که نیم روزه خدمت و صحت اودر وی چندان اثر کرده است کی عمرها بریاضت و مجاهدت آن تأدیب وشکستگی حاصل نتواند آمد. از وی سؤال کردند شیخ ترا به نزدیک کی فرستاده بود؟ او قصه بگفت، جمع تعجب کردند و مشایخ آن حدیث از شیخ سؤال کردند، شیخ گفت او هفت سال رفیق ما بوده است و ما را از یکدیگر راحتها بوده. فی الجمله بعد از آن روز هیچ کس از آن درویش حرکتی درشت ندید و نه آوازی بلند شنید و بیک نظر شیخ مؤدب ومهذب گشت.
جُنَیْد گوید یکی از صالحان نزدیک من آمد، روز آدینه و گفت درویشی را با من بفرست تا مرا شاد کند و بخانۀ من چیزی خورد، بازنگریستم، درویشی را دیدم، فاقه اندرو اثر کرده اشارت کردم، فراز آمدم گفتم با این شیخ برو و ویرا شادمانه کن بس برنیامد که درویش را دیدم که همی آمد و حالی آن مرد را دیدم که از پس وی می آمد و مرا گفت یا اباالقاسم آن درویش جز یک لقمه نخورد و بیرون آمد گفتم مگر سخنی گفتی که وی را خوش نیامد گفت هیچ چیز نگفتم بازنگرستم ویرا گفتم چرا آن شادی را بر وی تمام نکردی گفت یا سیّدی از کوفه بیرون آمدم تا به بغداد هیچ چیز نخوردم و کراهیّت داشتم که بی ادبی کنم و فاقه اظهار کنم بحضرت تو، مرا بخواندی و شاد شدم که ابتدا از تو رفت، با وی بشدم و من بهمه بهشتها او را رضا نمی دادم لقمۀ برگرفتم و گفت بخور این که بر من دوستر از ده هزار درم چون این بشنیدم دانستم که مرد دون همّت است دست از طعام او بازکشیدم جُنَیْد او را گفت نه ترا گفتم ترک ادب کردۀ بازو گفت یااباالقاسم توبه کردم، دیگر بار بازمنش بفرست، باز فرستاد.
از شیخ بوعبدالرحمن سُلَمی شنیدم که گفت ابوالعبّاس دینوری سخن می گفت در مجلس، زنی آواز داد دروجدی ابوالعبّاس آن زن را گفت بمیر زن برخاست چون بدر سرای رسید بازنگریست و گفت مُردم و بیفتاد و از آنجاش مرده برگرفتند.
به ادعای حسینعلی منتظری، میخواستند ریاست شورای بازنگری را به وی که ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ را بر عهده داشت واگذار نمایند، ولی او با بیشتر تغییرات پیشنهادی در قانون اساسی مخالف بود و آن را مخالف آزادی و جمهوریت نظام تلقی مینمود برای همین با این پیشنهاد مخالفت کرد.
دستهبندیهای این خانواده هنوز نیازمند بازنگری است.
نقلست که در نشابور امامی بود او را ابوالحسن تونی گفتندی و شیخ را سخت منکر بود چنانکه لعنت میکرد و تا شیخ در نشابور بود بسوی خانقاه یکبار نگذشته بود روزی شیخ گفت: اسب را زین کنید تا به زیارت ابوالحسن تونی رویم جمعی به دل انکار میکردند که شیخ به زیارت کسی میرود که برو لعنت میکند شیخ با جماعتی برفتند در راه منکری بیرون آمد و شیخ را لعنت میکرد جماعت قصد زخم او کردند شیخ گفت: آرام گیرید که خدای برین لعنت بوی رحمت کند گفتند چگونه گفت: او پندارد که ما بر باطلیم لعنت بر آن باطل میکند از برای خدا آن منکر چون این سخن بشنید در دست و پای اسب شیخ افتاد و توبه کرد گفت: دیدید که لعنت که برای خدای کنند چه اثر دارد پس شیخ باز راه کسی را بفرستاد تا ابوالحسن را خبر کند که شیخ به سلام تو میاید درویش برفت و اورا خبر کرد ابوالحسن تونی نفرین کرد وگفت: او نزد من چه کار دارد او را به کلیسیا میباید رفت که جای او آنجاست درویش بازآمد و حال بازگفت: شیخ عنان اسب بگردانید و گفت: بسم الله چنان باید کرد که پیر فرموده است روی به کلیسیا نهاد ترسایان بکار خویش بودند چون شیخ را دیدند همه گرد وی درآمدند که تا به چه کار آمده است و صورت عیسی و مریم قبله گاه خود کرده بودند شیخ بدان صورتها بازنگریست و گفت: اانت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله تو میگوئی مرا و مادرم را به خدا گیرید اگردین محمد بر حقست همین لحظه هر دو سجده کنند خدای را درحال آن هر دو صورت بر زمین افتادند چنانکه رویهایشان سوی کعبه بود فریاد از ترسایان برآمد و چهل تن زنار ببریدند و ایمان آوردند شیخ رو به جمع کرد وگفت: هر که بر اشارت پیران رود چنین باشد از برکات آن پیر این خبربه ابوالحسن تونی رسید حالتی عظیم بدودرآمد گفت: آن چوب پاره بیارید یعنی محفه مرا پیش شیخ ببرید او را در محفه پیش شیخ بردند نعره میزد ودر دست و پای شیخ افتاد و توبه کرد و مرید شیخ شد.
برخی از کنشگران تلاش میکنند تا به جای اعمال فشار بر دولتها برای تغییر و بازنگری در قوانین، مردم را به تغییر رفتارشان ترغیب کنند.
این اعلامیه پس از 30 سال مورد بازنگری قرار گرفت و در نوامبر 2020 تحت عنوان "اعلامیه قاهره سازمان همکاری اسلامی در مورد حقوق بشر" در نیامی، نیجر به تصویب رسید.