بارگران

معنی کلمه بارگران در لغت نامه دهخدا

بار گران. [ رِ گ ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ثقل. ( منتهی الارب ). بار سنگین. وقر. ( ترجمان القرآن ) :
شتروار بار گران دو هزار
پسندیده باژ ازدر کارزار.فردوسی. || بمجاز، تکلیف شاق :
گر شریعت همه را بار گرانست رواست
بار اگر خر کشد این عامه همه پاک خرند.ناصرخسرو.

معنی کلمه بارگران در فرهنگ فارسی

بار سنگین

جملاتی از کاربرد کلمه بارگران

کشی بارگران حمل یکچند پس از سالی نهی یک یا دو فرزند
گر بار تمنا به دلت بارگران است بگذار که امید تو نومید برآید
چون کوه ناله نیز ز ما سر نمی‌کشد از بسکه زبر بارگرانجانی خودیم
خستهٔ بار گران است ز خوی بد خو‌یش نشنیدست مگر خوی بد و بارگران
بسته زلف تو به هر حلقه هزاران دل زار ترسم این بارگران پشت سمند در شکند
و آواز خوش را دوست داشتن و بدو راحت یافتن، کس این را مُنْکِر نتواندبود زیرا که اطفال بآواز خوش آرام گیرند و اشتران سختی بارگران در بادیۀ دراز وگرم و تشنگیها همه بکشند بخوشی حُدا خداوند تعالی میگوید اَفَلا یَنْظُرونَ اِلَی الْاِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ.
به دربارگرانادای بنی زیری پیوست و در آنجا به عنوان مسیول دریافت مالیات مشغول به کار شد، سپس به عنوان منشی و دستیار وزیر ابوالعباس منصوب شد. در سال ۴۱۰ هجری قمری ۱۰۲۰ میلادی از وزرای حبوس بن مکسن شد. همچنین به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شد و چندین نبرد و درگیری را علیه پادشاهی بنی عباد سویل رهبری کرد. در سال ۱۰۲۷ به او لقب عبری «نجید» به معنای رئیس یهودیان اندلس داده شد. پس از مرگ سلطان حبوس در سال ۱۰۳۷ میلادی، پسرش بدیس بن حبوس به جای پسر دیگرش، بلغین، جانشین او شد و این کار با کمک ابن نرغیله انجام شد. پادشاه جدید به او پاداش داد و به عنوان وزیر منصوب کرد.
نقاش نیست ازچه نگاردهمی صور حمال نیست بارگران میکشد چرا
زخودتهی شو و بارگران خلق بکش که تا چو کشتی،دریا فرود یابی
فکر جمعیت دلها چقدر سنگین بود آسمانها ته این بارگران خم برخاست
مور ضعیف بارگران چون‌کشد به جهد من بار عشق دوست به‌ دل همچنان کشم