بار آمدن

معنی کلمه بار آمدن در لغت نامه دهخدا

( بار آمدن ) بار آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) تربیت شدن. پرورده شدن. پرورش یافتن. بزرگ شدن :این طفل بد بار آمده است. مگر پشت تاپو بار آمدی ؟

معنی کلمه بار آمدن در فرهنگ معین

( بار آمدن ) (مَ دَ ) (مص ل . ) تربیت شدن (چه خوب چه بد ).

معنی کلمه بار آمدن در ویکی واژه

تربیت شدن (چه خوب چه بد)

جملاتی از کاربرد کلمه بار آمدن

دوان پیش اسفندیار آمدند همه دیده چون جویبار آمدند
سوی درگه شهریار آمدند در آن باغ چون گل به بار آمدند
ای دل ار آهنگ آن در میکنی چون آه خویش باید از خود شد بدر آنگه بر بار آمدن
یک ندا آمد عجب از کوی دل بی دل و بی‌پا به یک بار آمدند
به زنهار اسفندیار آمدند همه دیده چون جویبار آمدند
پلیس عراق می‌گوید که بر اثر انفجار دو بمب در مرکز بغداد، بیش از ۱۳۰ نفر کشته و ۵۰۰ نفر مجروح شده‌ند. این مرگ‌بارترین حمله از سال ۲۰۰۷ میلادی، به این سو در عراق است. دو بمب با فاصله زمانی نزدیکی منفجر شدند. انفجارها در محل ساختمان وزارت دادگستری عراق و یک مجتمع اداری در نزدیکی منطقه سبز بغداد رخ داد و باعث به بار آمدن خرابی‌های گسترده‌ای شد. بی‌بی‌سی فارسی، دویچه وله فارسی
جمله یکبار آمدند اندر خروش لجه ی دریای عشق آمد بجوش
خروشان برِ شهریار آمدند همه دیده چون جویبار آمدند
جملگی را رفته از سر هنگ و هوش پس بیکبار آمدند اندر خروش
بر درت بی آب شد اشکم ز بسیار آمدن بعد ازین خون خواهد از چشم گهربار آمدن
شاه تهماسب یکم به دلایل اعتقادات مذهبی نواختن ساز را ممنوع کرده بود و با موسیقی میانه خوبی نداشت. پس از به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل دوم و با توجه به علاقه وی به این هنر، نوازندگان فضای آزادتری احساس کردند و به دعوت شاه به دربار آمدند. به عنوان مثال نوازندگانی مثل میرزا محمد کمانچه نوازنده عود و خوانندگانی همچون حافظ احمد قزوینی و حافظ جلاجل باخرزی را می‌توان نام برد.
گر ملولی کامدم پیش تو دشنامم مدة ور دهی از ذوق آن خواهم دگر بار آمدن