باد دادن

معنی کلمه باد دادن در لغت نامه دهخدا

باد دادن. [ دا دَ ] ( مص مرکب ) جامه های پشمینه و موئینه را بمعرض هوای آزاد گستردن تا بیدها بمیرد و غله تر را برای منع از کپک زدن و خشکیدن و زوال رطوبت. رجوع به باد خوردن شود.
- باد دادن خرمن و جز آن ؛ با افشاندن کاه را از گندم و جو جدا کردن. پیش زدن. پاتی کردن. نَسْف. ( منتهی الارب ).
- پنبه لحاف کهنه باد دادن ؛ کنایه از به پدران مرده خود افتخار کردن.
|| نابود ساختن خود یا کسی را، یا از دست دادن چیزی را :
آن وزیرک از حسد بودش نژاد
تا بباطل گوش و بینی باد داد.مولوی.|| بیرون کردن باد، چنانکه با دَم ِ آهنگران.

معنی کلمه باد دادن در فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) ۱ - از دست دادن ، از دست رفتن . ۲ - در معرض باد گذاشتن .

معنی کلمه باد دادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - در معرض باد گذاشتن : پس از کوبیدن خرمن را باد میدهند . ۲ - نیست و نابود کردن از دست دادن تلف کردن از کف دادن امری یا چیزی را بدون اخذ نتیجه.

معنی کلمه باد دادن در ویکی واژه

از دست دادن، از دست رفتن.
در معرض باد گذاشتن.

جملاتی از کاربرد کلمه باد دادن

نه فرخ شد نهاد نو نهادن ره و رسم کهن بر باد دادن
پس چرا بر باد دادند اهل شام حرمت نعش امام تشنه کام
به هر سو طبله عنبر نهادند نسیم گلستان بر باد دادند
نفی قدر ما همان اثبات آب‌روی ماست خاک را بر باد دادن اوج لذت می‌شود
خاکم به باد دادند اما به سعی الفت در سایهٔ خط او پر می‌زند غبارم
به‌کشت بیحاصلی‌که خاکش نمی‌توان جز به باد دادن هوس چه مقدار کرده خرمن تبسم‌گندم از لبی نان
به‌ کشت بیحاصلی‌ که خاکش نمی‌توان جز به باد دادن هوس چه مقدارکرد خرمن تبسم‌کندم از لب نان
چون عهد تو را به باد دادند همه از چرخ به خاک درفتادند همه
چو خاک خویشتن بر باد دادند مر اینجا نفس سگ را داد دادند
خرمن به باد دادن رسم است و می‌دهند . . . ن‌ها به باد زان که به . . . ن‌ها چو خرمنند