باجی
معنی کلمه باجی در لغت نامه دهخدا

باجی

معنی کلمه باجی در لغت نامه دهخدا

باجی. ( ص نسبی ) لفظ فارسی است بمعنی خراجی و باج دهنده. ( غیاث ). باجگزار. ( آنندراج ). || ( اِ ) باج و خراج نامعین. ( ناظم الاطباء ).
باجی. ( ترکی ، اِ ) در ترکی بمعنی خواهر و همشیره. ( غیاث ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). خواهر ( خراسان ). از ثقات ایران مسموع شده که این لفظ مخصوص خطاب بخواهر است نه مرادف آن ، چنانکه بعضی گمان برده اند. اشرف گوید :
بر تو زیبد که خراج از همه خوبان گیری
شاه حسنی و ترا لیلی و شیرین باجی.
نواب که باشد بجهان تاراجی
چسپان شده اختلاط او با باجی
زرها گیرد ز وجه فرج لولی
هستنداین قوم ازبرایش باجی.( از آنندراج ).|| زنی ناشناس. ( خطاب ): باجی از جلو دکان رد شو! باجی خیرم ده ! || خادمه نزد اروپائیان مقیم ایران. خادمه مسلم نزد غیرمسلم.
باجی. ( هندی ، اِ ) لفظ هندی بمعنی حصه طعام که بتقریب شادی یا ماتم بخانه مردم میفرستند. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شوره. ( ناظم الاطباء ). القرف ، شوره. ( الفاظ الادویه هندی ).
باجی. [ جی ی ] ( ص نسبی ) منسوبست به باجه که جایگاهی است از نواحی افریقا در دومنزلی تونس. ( سمعانی ). منسوبست به باجه که نام دو قصبه واقع در افریقاست. ( قاموس الاعلام ترکی ج 2 ). || منسوبست به باجه که از شهرهای اندلس است. || منسوبست به باجه که قریه ایست از قریه های اصفهان. ( سمعانی ).
باجی. ( اِخ ) ( الباجی ) ( القاضی ) ( 403 - 474 هَ. ق. ) ابوالولید سلیمان بن خلف بن سعدبن ایوب بن وارث التجیبی المالکی الاندلسی الباجی.وی از علما و حفاظ اندلس بود و در مشرق اندلس ساکن میبود و در حدود سال 426 هَ. ق. بمشرق سفر کرد و باابوذر هروی در مکه سه سال بماند و چهار بار اعمال حج را بجای آورد. آنگاه ببغداد شد و در آنجا سه سال بماند و بتدریس فقه و قرائت حدیث پرداخت. در آنجا گروهی از بزرگان علما مانند ابوطیب طبری و شیخ ابواسحاق شیرازی را ملاقات کرد و یک سال در موصل با ابوجعفر سمنانی اقامت گزید و فقه را بدو می آموخت و رویهمرفته وی در مشرق 13 سال بماند و کتابهای بسیار تصنیف کرد،از آنجمله اند: کتاب المنتقی ، احکام الفصول ، التعدیل والتجریح ، سنن المنهاج و غیره. وی یکی از پیشوایان مسلمین است. زادگاهش بشهر بطلیوس است و در المریة بمرد و در رباط که بر ساحل دریاست مدفون گردید. کتاب المنتقی وی ، شرحی است بر موطاء امام مالک که در آن احادیث موطاء را شرح کرده و بر آن فروع نیکو افزوده است. جزئی از این کتاب به اهتمام ابن شقرون در مصر در هفت جزء بسال 1914 م. چاپ شده است. ( معجم المطبوعات ج 1 ستون 511 - 512 ). و رجوع به ابوالولید سلیمان شود.

معنی کلمه باجی در فرهنگ معین

[ تر. ] ( اِ. ) ۱ - خواهر، همشیره . ۲ - زنی ناشناس . ۳ - خادمه .

معنی کلمه باجی در فرهنگ عمید

خواهر، همشیره.

معنی کلمه باجی در فرهنگ فارسی

خواهر، همشیره
( اسم ) ۱ - خواهر همشیره . ۲ - زنی ناشناس : باجی از جلو دکان رد شو . ۳ - خادمه .
وی در طب و ادب مهارت داشت

معنی کلمه باجی در دانشنامه عمومی

باجی (شلوار). باجی ( به زبان کره ای: 바지 ) نوعی شلوار سنتی کره ای است که قسمتی از هانبوک می باشد. باجی گشاد است، دکمه ندارد و به دور کمر بسته می شود.
در گذشته مردان کره ای این نوع شلوار را برای پوشیدن در خارج از منزل مورد استفاده قرار می داده اند. در حالی که زنان کره ای باجی را داخل خانه می پوشیده اند. امروزه زنان کره ای از چیما به عنوان لباس بیرون از خانه استفاده می کنند.
باجی (گرجستان). باجی ( به لاتین: Baji ) یک منطقهٔ مسکونی در گرجستان است که در راچا - لچخومی و کومو سوانتی واقع شده است. باجی ۱۰۹ نفر جمعیت دارد و ۶۲۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
باجی (موسیقی دان). باجی ( انگلیسی: Budgie؛ زادهٔ ۲۱ اوت ۱۹۵۷ ) درام نواز اهل انگلستان است. او ابتدا با گروه اسلیتس ( The Slits ) کار می کرد اما بیشتر به خاطر فعالیت در گروه سوزی اند د بنشیز و سپس پایه گذاری گروه کریچرز ( The Creatures ) شناخته می شود. او با هنرمندانی مانند جان کیل و جان گرانت نیز همکاری داشته است.
معنی کلمه باجی در فرهنگ معین

معنی کلمه باجی در ویکی واژه

خواهر، همشیره.
زنی ناشناس.
خادمه.
خواهر. آبجی.

جملاتی از کاربرد کلمه باجی

آنجو مودی یک طراح لباس هندی است که برای باجیرائو مستانی (2015) و راملیلا (2013) طراحی کرده است. او جایزه فیلم فیر را برای بهترین طراحی صحنه و لباس در سال 2016 دریافت کرد
دورهٔ پیش از دبستان مربوط به مکتب خانه‌هایی با حضور آخوند باجی‌ها بوده که آموزش اولیه به مانند مهد کودک را بر عهده داشته‌اند. در این دوره کودکان تا اذان ظهر تحصیل می‌کردند.
باجی شاعر، که نامش سلیمان است، از دانشمندان اندلس بود. شعر زیر از اشعار اوست که ابن خلکان دروفیات الاعیان نقلش کرده است:
ایا تبریز، بستان باج جانها که فرمان ده توی بر جان و باجی
کنیه ابو عبداللّه، استاد حسین منصور حلاج ایذ.نسبت با جنید کند، و با خراز صحبت کرده بود و خود از اقران ایشانست و جز ازیشان و بوعبداللّه نباجی دید و وی عالم بود بعلوم حقایق . اصل او از یمن است.
بر معارف رقص کن زیرا که اعضایش بود فاطمه بی دندان ربابه کوره شاباجی شله
شاه انجم دهد از زر کواکب باجت گر تو از مملکتش طالب ساو و باجی
وبگاه گلاتولوگ گویش دامغان را با عنوان پارسی دامغانی و یکی از گویش‌های زبان پارسی قلمداد کرده‌است. دیباجی گویش مردم شهر دیباج است که در ۵۳ کیلومتری شمال شهرستان دامغان واقع است. پژوهشگران زبان‌شناس با توجه به قرابت خاص گویش دیباجی با گونه‌های مازندرانی به لحاظ صرفی و نحوی، گویش دیباجی یکی را از گونه‌های مازندرانی می‌دانند.
آنتیوخوس در سال ۱۸۷پ. م. اقدام به غارت معابد شوش نمود تا باجی را که دولت روم از او مطالبه کرده بود بپردازد، ولی با مقاومت شدید مردم روبه‌رو شد و به قتل رسید.
در سال ۷۱۴ پیش از میلاد، پس از جنگ یکم الیپی و آشور، لنین، حاکم شهر هوباهنا به همراه پنج استان دیگر شورش کرد و دالتا را اخراج کرد. همچنین به سارگون دوم هم باجی نپرداخت. سارگون دوم هم به حمایت از دالتا به لنین حمله کرد و هوباهنا را تسخیر کرد. دالتا هم دوباره بر تخت پادشاهی الیپی تکیه زد.
نِباجی گوید بخواب دیدم که مرا گفتند هر که بر خدای اعتماد کند، بروزی خویش، ویرا خوی نیکو زیادت کنند و تن وی سخی گردد و اندر نماز وسواس نبود ویرا.
و از این طایفه بود ابوعبداللّه عمروبن عثمان المکّی، ابوعبداللّه نِباجی را دیده بود و صحبت ابوسعید خرّاز کرده بود و پیران دیگر، و پیر حرم بود و امام این طایفه اندر اصول طریقت و مرگ وی ببغداد بود اندر سنۀ احدی و تسعین و مأتین.
باجی نمی دهند به هم شیوه های تو از صلح، رنجش تو محبت فزاترست
استان برج باجی مختار (به عربی: ولایة برج باجی مختار) یک استان در الجزایر است که در الجزایر واقع شده‌است. استان برج باجی مختار ۱۲۰٬۰۲۶ کیلومتر مربع مساحت و ۱۶٬۴۳۷ نفر جمعیت دارد و ۲۷۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
وی در نزد ابوعبدالله محمد بن قاسم بن معیه دیباجی (د ۷۷۶ق/ ۱۳۷۴م)، نسب‌شناسی آموخت. او همچنین از طریق ابن معیه از علامه حلی نقل روایت می‌کند.
ای روز و شبت از رخت اکسونی و دیباجی بر اطلس و الباغت چرخ آمده نساجی
نفر در روستای الباجی زندگی می‌کنند و بقیه در شهر اهواز و روستاهای نزدیک آن زنندگی می‌کنند. طبق آخرین آمار این روستا دارای ۴۷۸ خانوار می‌باشد.
او در یک خانوانده ازناری در یک روستای باجی در غرب گرجستان به دنیا آمد که بعدها جزئی از امپراتوری روسیه شد. او در تفلیس تحصیل کرد و سپس در ینا تحصیل کرد که در آنجا زبان آلمانی و انگلیسی فراگرفت و با تحقیقات تاریخی تمدن باستانی آشنا شد.
و از ایشان بود ابوسعید احمدبن عیسی الخرّاز از بغداد بود و صحبت ذاالنّون مصری و نِباجی و ابوعبید بُسری و سَرّی و بشر و پیران دیگر کرده بود. وفاة او اندر سنۀ سبع و سبعین و مأتین بود.
کیکاووس پس از آن که برادرش، شهرنوش، به عنوان جانشین هزاراسپ به تخت نشست، از رویان گریخته و به دربار شاه غازی رستم، اسپهبد باوندیان، پناه برد. کیکاووس علی‌رغم این که خواهرزادهٔ کیا بزرگ بود، در لشکرکشی‌های شاه غازی به الموت شرکت داشت و در سرکوب اسماعیلیه نقش داشت. با درگذشت کیا بزرگ در ۲۶ جمادی‌الآخر ۵۳۲، شاه غازی به کیکاووس کمک کرد تا دیلمستان را تصرف کند و در ازای حکومت دیلم، باجی برای او مقرر نمود. این در حالی بود که هنوز شهرنوش در رویان حکومت داشت و او نیز تابع شاه غازی رستم بود.