بؤس

معنی کلمه بؤس در فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] ( اِ. ) ۱ - تنگی ، سختی . ۲ - فشار. ، نعم و ~نرمی و درشتی ، سستی و سختی ، ناز و تنگی .

معنی کلمه بؤس در فرهنگ عمید

سختی، مصیبت، دشواری.

معنی کلمه بؤس در ویکی واژه

تنگی، سختی.
فشار. ؛ نعم و ~نرمی و درشتی، سستی و سختی، ناز و تنگی.

جملاتی از کاربرد کلمه بؤس

ما ضرّ من کانت الفردوس منزله ما ذا تجرّع من بؤس و أقتاد
فابدت صدمة الایام بؤسا و عاد الروض عطشانا عبوسا
بنده آن گه در صفت عبودیّت درست آید که در خدمت خود را مقصّر بیند تا عجب نیارد، دنیا بچشم فنا بیند تا با وی نیارامد، خلق بچشم عاجزی نگرد تا از ریا آمن گردد، نفس را دشمن گیرد تا با وی موافقت نکند، و خویشتن را بحقیقت بنده داند تا پای از بند بندگی بیرون ننهد، چون این صفات در وی موجود گشت ثمره وی آن بود که ربّ العزّة گفت: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ» در دنیا او را صحّت و عافیت بود ثنای نیکو و ذکر پسندیده نور دل افزوده و سیمای صالحان یافته، و در عقبی باین دولت و منزلت رسیده که: «لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ» آمنین من تکدّر الصّفوة و الإخراج من الجنّة، قال اللَّه عزّ و جلّ: وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ. مؤمن از خاک برخاسته و از شمار پرداخته و از دوزخ رسته و در بهشت آمن نشسته، از عذاب قطعیت رسته و با وصال دوست آرامیده، همه راحت بیند شدّت نه، همه اکرام بیند اهانت نه، همه شادی بیند اندوه نه، همه عزّ بیند مذلّت نه، همه جوانی بیند پیری نه، همه زندگی بیند مرگ نه، همه رضا بیند سخط نه، دیدار بیند حجاب نه. مصطفی علیه الصّلاة و السلام گفت: «من یدخل الجنّة ینعم لا یبوس و لا تبلی ثیابه و لا یفنی شبابه ینادی مناد: انّ لکم ان تصحّوا فلا تسقموا ابدا و انّ لکم ان تحیوا فلا تموتوا ابدا و انّ لکم ان تشبّوا فلا تهرموا ابدا و انّ لکم ان تنعموا فلا تبؤسوا ابدا».
سل الطارم العالی الذّری عن قطینه نجا ما نجا من بؤس عیش و لینه‌
نبود عروس ملک سزای کنار و بوس بؤساً لک ار کنار نگیری ازین عروس
وعدة فردوس و قصر حور دانی بهر چیست؟ تا خدا را دوست دارد مرد در ضرّاء و بؤس
وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً و کیست نیکو رزنده تر از اللَّه، آن گه اقرار خواست تا گویند که اللَّه نیکو رزنده تر است، و ما وی را پرستگارانیم، یعنی کیست از ما نیکو رنگ تر و ما وی را بندگانیم. و قال النبی «یؤتی بانعم اهل الدنیا و من اهل النار یوم القیمة فیصبغ فی النار صبغة، ثم یقال له یا بن آدم هل رأیت خیرا قط؟ هل مرّ بک شر قط؟ فیقول لا و اللَّه یا ربّ ما مرّ بی بؤس قط و لا رأیت شدة قط.»
بشرط الغوث فی هذالبؤس و العون علی المطعوم و الملبوس اعینوا اعان الله علیکم و احسنوا کما احسن الله الیکم
وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا ای صادوا فی السّبت و خالفوا امر اللَّه، بِعَذابٍ بَئِیسٍ: شدید. مدنی و شامی بیس بوزن بیر خوانند. ابن عامر بئیس مهموز خواند. ابو بکر بئیس بر وزن فیعل خواند. باقی بئیس بر وزن فعیل، یقال بؤس یبؤس بأسا، اذا اشتدّ، و البأس الشدة. بِعَذابٍ بَئِیسٍ ای وجیع شدید، و هو أنهم صاروا قردة.
فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا قیل: هذه الآیة نزلت فی ابی جهل. و قیل: فی ابی حذیفة بن المغیرة و قیل عامّ فی جمیع الکفّار، و المعنی من عادة هؤلاء الکفّار انه اذا مسّهم ضرّ بؤس و شدّة و مرض اخلصوا الدعاء لا یرون لکشفه غیرنا.