معنی کلمه ایمان در لغت نامه دهخدا
من شکستم حرمت ایمان او
پس یمینم برد دادستان او.مولوی.|| ج ِ یمین ( سوی راست ). ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به یمین شود. || ( ص ) مردی که زن وی مرده باشد و محتاج به زن بود، یقول رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن مرده محتاج بزن. ( ناظم الاطباء ). رجل ایمان عیمان ؛ مرد زن و مواشی مرده که آرزوی زن و شیر دارد، امراءة ایمی عیمی ؛ مؤنث آنست. ( منتهی الارب ).
ایمان. ( ع مص ) ( از «ی م ن » ) به یمین درآمدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). از جانب یمین آمدن. ( ناظم الاطباء ). || به سوی راست رفتن. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( آنندراج ). از جانب راست آمدن : ایمن الرجل ؛ از جانب راست آن مرد درآمد. ( ناظم الاطباء ).
ایمان. ( ع مص ) ائمان. اعتمادکردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در امن قرار دادن کسی را. ( از اقرب الموارد ). امن گردانیدن. ( تاج المصادربیهقی ). ایمن گردانیدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ). || فروتنی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تصدیق کردن کسی را و گرویدن به او و قبول شریعت وی کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). تصدیق کردن کسی را و در انقیاد او درآمدن. ( از اقرب الموارد ). گرویدن و تصدیق کردن. ( از مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). گرویدن. ( غیاث اللغات ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || ( اِمص ) گِرَوِش. باورداشت.اعتقاد. مقابل کفر. ( فرهنگ فارسی معین ). تصدیق. نقیض کفر. ( از اقرب الموارد ). تصدیق. ( تعریفات ) ( مجمل اللغة ). || اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان و اظهار خشوع و فروتنی و قبول شریعت. ( ناظم الاطباء ). اعتماد و اقرار و اعتراف و اعتقاد و دین و مذهب و آئین و راستی و خلوص در دین. ( ناظم الاطباء ). مقابل کفر است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ). || ایمان در شرع عبارتست از اعتقاد بقلب و اقرار به زبان. گفته شده هر کس شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد هم نباشد او منافق است و کسی که شهادت بدهد و عمل نکند و معتقد باشد او فاسق است. هر کس شهادت هم ندهد او کافر است. ( تعریفات ). در شرع تصدیق به دل و اقرار به زبان وحدانیت خدای تعالی را و حقیقت پیغمبر علیه السلام را. ( مؤید الفضلاء ). نزد اهل شرع تصدیق بکل ماجاء به النبی است و ارکان و مظاهر آن اقرار بلسان و تصدیق بدل و عمل به ارکان بود ودر این مورد سخن بسیار است. معتزله جمله طاعات را علمی و عملی ایمان گویند و گویند کسی که گناهی مرتکب شود از ایمان خارج شود. خوارج نیز ارتکاب گناه را موجب خروج از ایمان دانند. گروهی گویند ایمان عبارت از گفتار بزبان است و بس. گروهی گویند ایمان معرفت بحق و ماجاء به النبی است. و گروهی از متکلمان ایمان را تصدیق تنها پندارند. حضرت رسول فرموده است ایمان عبارت از تصدیق بماجاء به النبی و تصدیق کتاب و فرشتگان و رسولان حق است. محمد حنیف گوید ایمان تصدیق دل است بآنچه خدای متعال از غیب خبر داده است. گروهی گویند که قول و تصدیق و عمل ایمان است. گروهی گویند قول و تصدیق است. و گروهی گویند ایمان را اصلی و فرعی است ، اصل آن تصدیق بدل باشد و فرع آن مراعات امر، و هر که را طاعت بیشتر بود امن او را از عقوبت زیادت بود و بنابراین علت امن و ایمان مراعات اوامر و طاعات باشد. گروهی گفتند که علت امن از عقوبت معرفت است نه طاعت و اگر طاعت بدون معرفت باشد سود ندارد و اگر معرفت بدون طاعت باشد عاقبت بنده را نجات باشد. چنانکه حضرت رسول فرمودند: نجات نیابد کسی از شما بعمل خود، سؤال شد و نه تو یا رسول اﷲ؟ فرمودند و نه من ، مگر آنکه خدای بمن ترحم کند که عمل بی معرفت مکر است و فسون. و ایمان فعل بنده باشد، بهدایت حق مقرون «فمن یرداﷲ ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقاً حرجا» و بر این اصل گروش هدایت حق باشد و گرویدن فعل بنده بود و علامت آن اعتقاد بتوحید است که ایمان نوری است از وراء حجاب و یقین نوری است در مقام کشف حجاب. ( فرهنگ مصطلحات عرفاء دکتر سجادی ص 70 - 77 ). تقسیمات ایمان ، ایمان بر پنج قسم است :