ایقاع

معنی کلمه ایقاع در لغت نامه دهخدا

ایقاع. ( ع مص ) ( از «وق ع » ) بجنگ درانداختن کسی را.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( غیاث ). || انداختن کسی را در آنچه بد آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || فروگرفتن مرغزار آب را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || افکندن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ، ص 24 ). انداختن در بدی. ( از ناظم الاطباء ). || مبالغه کردن در کارزار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || پست کردن سرودگوی آواز را و راست کردن آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). واقع کردن الحان مرد بنوعی که میان آنها فاصله بر یک منهج باشد. ( آنندراج ). در موسیقی یکی از دو فن علم موسیقی. النغمات المرکبة من النقرات الایقاعات و اصلها و کلها حرکات و سکون. ( رسائل اخوان الصفا، یادداشت مؤلف ). الایقاع هوجماعة نقرات یتخللها ازمنة محدودة المقادیرعلی نسب و اوضاع مخصوصة بادوار متساویات تدرک تساوی تلک الادوار و الازمنة بمیزان طبع المستقیم السلیم. ( از رساله شرقیه عبدالمؤمن ارموی ، یادداشت بخط مؤلف ) : و بر سطح دیگر انواع نغمات واصناف اصوات و ایقاع نقرات... نشان کرد. ( سندبادنامه ص 65 ).
ایقاع. ( ع اِ ) از نظر فقه و علم حقوق ، عمل قضایی یک طرفه ای است که دارای دو شرط ذیل است : الف : عمل یکطرفه باشد. ب : قابل فسخ و رد نباشد. در فقه و قانون مدنی ایران ایقاع را فقط در حوزه روابط «حقوق خصوصی » فرض میکنند و حال این که در روابط حقوق عمومی هم ایقاع وجود دارد. ایقاع عبارتست از رضایت خارج از تراضی که قانون آنرا مقتضی اثر حقوقی مثبت بداند. شخص مجرم هرچند که با رضایت خود مرتکب جرم میشود و قانون آنرا منشاء آثاری ( مانند مجازات ) قرار داده ولی این آثار، آثار مثبت نیست بلکه آثار منفی است. ایقاع ممکن است ازشخص حقوقی صادر شود مانند اعراض یک شرکت تجارتی از یکی از اموال خود. برای تحقق ایقاع کافی است که قانوناً رضایت یکطرف منشاء اثر تلقی شود و وصول طرف دیگربی تأثیر باشد ( اعم از این که رد او هم بی تأثیر باشد ) بنابراین امکان تأثیر رد دلیل بر تأثیر قبول نیست. آثار ایقاع عبارتست از: 1 - ایجاد حق بنفع غیر ( مانند وصیت تملیکی ). 2 - ایجاد حق بنفع خود ( مانند حیازت و مباحات ). 3 - ایجاد حق برای خود و غیر با اسقاط حق برای خود و غیر ( مانند فتح ). 4 - اسقاط حق غیر ( مانند طلاق ایقاعی ). 5 - اسقاط حق خود ( مانند اعراض ). 6 - ایجاد حق و تکلیف برای غیر ( مانند تحمیل تابعیت از طرف دولت به افراد ). ایقاع در دو قسمت از حقوق ممکن است : الف - ایقاع در حقوق خصوصی و آن ایقاعی است که در قلمرو حقوق خصوصی واقع شود مانند اعراضی که شخص طبیعی و یا یک شرکت تجارتی و یا یک دولت نسبت بمالی از مال خود میسازد. ب - ایقاع در حقوق عمومی وآن ایقاعی است که در قلمرو حقوق عمومی واقع شود مانند تحمیل تابعیت از طرف دولت بافراد. ( فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی ). رجوع به حقوق مدنی دکتر امامی شود.

معنی کلمه ایقاع در فرهنگ معین

[ ع . ] (مص م . ) ۱ - افکندن ، درانداختن . ۲ - یورش بردن ، تاختن . ۳ - گرفتار کردن کسی . ۴ - هم آهنگ ساختن آوازها. ج . ایقاعات .

معنی کلمه ایقاع در فرهنگ عمید

۱. (حقوق ) عمل حقوقی بر اساس رضایت یکی از طرفین، مانند طلاق دادن زن از طرف مرد.
۲. (موسیقی ) چگونگی جا به جا شدن صداها در زمان های محدود و نسبت های معین، وزن موسیقی.

معنی کلمه ایقاع در فرهنگ فارسی

واقع ساختن، انداختن، افکندن، گرفتارکردن کسی، هم آهنگ ساختن آوازها
(مصدر ) ۱ - افکندن در انداختن . ۲ - شبیخون زدن تاختن . ۳ - گرفتار کردن کسی را . ۴ - هم آهنگ ساختن آوازها. ۵ - نفراتی چند است در ازمن. محدوده المقادیر و در ادوار متساوی الکمیه با اوضاع مخصوصه که طبع سلیم و مستقیم درک آنها کند(مجمع الادوار ) ۶ - عمل قضایی یک جانبه . جمع : ایقاعات .
از نظر فقه و علم حقوق

معنی کلمه ایقاع در دانشنامه آزاد فارسی

ایقاع (فقه). قراری است از یک طرف که نیاز به قبول طرف دیگر ندارد، مانند طلاق. ایقاع سهوی، اکراهی و غافلانه باطل است. اهمّ ایقاعات عبارت اند از خُلع، مُبارات، ظَهار، ایلاء، لعان، عِتق، تدبیر و مکاتبه. به نظر برخی، ایقاع تعلیق بردار نیست؛ مثلاً این طلاق که «اگر همسرم به سفر برود مطلّقه است» باطل است؛ از این رو ایقاعات فضولی را باطل می دانند. در ایقاع یا عقد بودن جعاله، وصیت و وقف اختلاف است.
ایقاع (موسیقی). در لغت به معنای واقع ساختن، انداختن و هم آهنگ کردن آوازها. ابن سینا ایقاع را موضوع دوم علم موسیقی و آن را برآورد زمان نَقَرات (مضراب ها، ضربه ها) تعریف کرده و تعلیم آن را موجب تالیف لحن ها دانسته است. گفته می شود ایقاع جماعتی از نَقَرات اند، با زمان هایی معین و محدود بین آن ها. علامت هایی برای اندازه گیری زمان به کار می رفت که «اتانین» نام داشت و در آن از دو حرف «ت» و «ن» استفاده می شد. ترکیب دو حرف اخیر مانند تَن ـ تَنَن ـ تَنَنَن و تَناتن و تناتن تن نیز برای مشخص کردن انواع وزن به کار می رفت. اصول ایقاع از نواختن مضراب استخراج شده بود. ایقاع را نباید با عروض و اوتاد و ارکان آن اشتباه کرد، زیرا ایقاع تقسیم لحن به بخش های متناسب با اجزای ایقاع در شعر است. در آوازهای موزون، ضرب موسیقی بنابر وزن های شعری تنظیم می شد نه بر اصول ایقاعی.

معنی کلمه ایقاع در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انشاء بی نیاز از انشاء قبول را ایقاع می گویند و از آن در بابهای ایقاعات، مانند طلاق، ایلاء، لعان، عتق، یمین و عهد سخن رفته است.
ایقاع، مقابل عقد و عبارت است از انشاء مستقل در طرف ایجاب که صحّت و نفوذ آن بر انشاء قبول از طرف دیگری متوقّف نیست
انواع ایقاع
انواع ایقاع در شرع و عرف، بسیار است که بیشتر آنها در فقه ذکر شده است، مانند طلاق، عتق، ابراء، فسخ، نذر، عهد، یمین، ایلاء، ظهار، لعان و شفعه.در ایقاع یا عقد بودنِ جعاله ،وصیت و وقف اختلاف است.
ارکان ایقاع
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام است
انشاء بی نیاز از انشاء قبول.
ایقاع، مقابل عقد و عبارت است از انشاء مستقل در طرف ایجاب که صحت و نفوذ آن، بر انشاء قبول از طرف دیگری متوقف نیست. (رجوع شود به: انشاء) و در باب های ایقاعات مانند طلاق، ایلاء، لعان، عتق، یمین و عهد از آن سخن رفته است.
انواع ایقاع در شرع و عرف، بسیار است که بیشتر آن ها در فقه ذکر شده است مانند طلاق، عتق، ابراء، فسخ، نذر، عهد، یمین (رجوع شود به: قسم)، ایلاء، ظهار، لعان و شفعه.
در ایقاع یا عقد بودن جعاله، وصیت و وقف اختلاف است.
در اعتبار عربی و ماضی بودن صیغه ایقاع اختلاف است. مشهور، ماضی بودن را شرط می دانند. در بعضی ایقاعات مانند طلاق، ظهار و لعان، عربی بودن شرط است. انشاء در ایقاعات همانند عقود، باید منجّز باشد و تعلیق آن بر امری موجب بطلان آن می شود، مگر جنبه صوری داشته باشد؛ بدین معنا که ایقاع در واقع، معلق بر آن باشد - مانند آن که بگوید: اگر این زن همسر من است، او را طلاق دادم - یا تحقق امری که ایقاع بر آن تعلیق شده، روشن باشد مانند آن که در روز بگوید: اگر روز است، زنم طالق است. البته برخی این گونه تعلیق انشاء را نیز صحیح نمی دانند.
در ایقاعاتی مانند طلاق، ظهار، لعان، ایلاء، عتق، نذر، عهد و یمین که لفظ یا صیغه خاص، شرط است، معاطات جریان ندارد. بنابراین، بیرون کردن زن از منزل یا رهاکردن برده از خدمت، طلاق و عتق شمرده نمی شود. در جریان معاطات نسبت به سایر ایقاعات مانند شفعه، ابراء و فسخ، اختلاف است.
[ویکی فقه] ایقاع (ابهام زدایی). واژه ایقاع ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • ایقاع (فقه)، به معنای انشاء بی نیاز از انشاء قبول و دارای کاربردهای فقهی در باب های ایقاعات، مانند طلاق، ایلاء، لعان، عتق، یمین و عهد • ایقاع (ادبیات)، ایقاع یا ریتم، یکی از اصطلاحات ادبی به معنی توالی ضربه های آهنگ برای موزون کردن نوای موسیقی
...
[ویکی فقه] ایقاع (فقه). انشاء بی نیاز از انشاء قبول را ایقاع می گویند و از آن در بابهای ایقاعات، مانند طلاق، ایلاء، لعان، عتق، یمین و عهد سخن رفته است.
ایقاع، مقابل عقد و عبارت است از انشاء مستقل در طرف ایجاب که صحّت و نفوذ آن بر انشاء قبول از طرف دیگری متوقّف نیست
انواع ایقاع
انواع ایقاع در شرع و عرف، بسیار است که بیشتر آنها در فقه ذکر شده است، مانند طلاق، عتق، ابراء، فسخ، نذر، عهد، یمین، ایلاء، ظهار، لعان و شفعه.در ایقاع یا عقد بودنِ جعاله
جواهر الکلام، ج۳۵، ص۱۸۹.
...
[ویکی فقه] ایقاع (منطق). ایقاع ، یکی از اصطلاحات علم منطق، در لغت به معنای ایجاد کردن و در اصطلاح به معنای علم و یقین به وقوع یا عدم وقوع نسبت محمول به موضوع است.
۱. ایقاع در لغت به معنای ایجاد کردن، حاصل کردن، افکندن است.«صناعت شعری ملکه ای باشد که با حصول آن بر ایقاع تخیلاتی که مبادی انفعالات مخصوص باشد، بر وجه مطلوب قادر باشند.
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۵۸۶.
۱. ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۵۸۶.
خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۳۹.
...

معنی کلمه ایقاع در ویکی واژه

افکندن، درانداختن.
یورش بردن، تاختن.
گرفتار کردن کسی.
هم آهنگ ساختن آوازها.
ایقاعات.

جملاتی از کاربرد کلمه ایقاع

احکام عبادی (عبادات) معاملات (عقودوایقاعات)وسیاسات و
در روش تقطعی، وزن یک شعر با کمک اجزایی که به آن «ادات ایقاعی» یا «عوامل تقطعی» گفته می‌شود نمایش داده می‌شود (در زبان عربی واژه‌ٔ ایقاع مترادف با ضرب‌آهنگ یا ریتم است). در این روش هجاهای کوتاه با عبارت «تَ‍ـ»، و هجاهای بلند با عبارت «تَن» نمایش می‌یابند و از ترکیب این‌ها برای نمایش ساختارهای وزنی (مانند «تَتَن» یا «تَنَنَن») استفاده می‌شود.
می‌راند که بیانگر وجود علم تئوری در موسیقی ایرانی از قرن‌های قبل بوده و اینکه بحث صداشناسی، ایقاع یا وزن، ضرب‌های پیچیده و ساده در موسیقی وجود داشته‌است. فارابی نخستین کسی است که نام خنیاگر معروف دربار خسرو پرویز را به جای باربد، به صورت درست یعنی فهلبذ ضبط کرده‌است. وی در موسیقی کبیر از دو نوع تنبور بغدادی و خراسانی نیز سخن می‌گوید. او همچنین از ساز شاه رود و شکل آن سخن می‌گوید. فارابی زمانی که شاهرود را توضیح می‌دهد از فاصله پنجم (پرده پنجم) نیز سخن گفته‌است.
بنفع صور شود مطرب فنا موسوم برقص و ضرب وبایقاع کوهها مآذون
ارسطو نظریهٔ ادبی خود را بر پایهٔ «محاکات» (تقلید واقعیت) بنا می‌کند و سه عنصر وزن (ایقاع)، لفظ و هماهنگی را رکن‌های شعر و ابزارهای محاکات می‌شمارد. بر این اساس در طبقه‌بندی ارسطو، انواع اصلی شعر، یعنی حماسه، تراژدی، کمدی، و انواع وابسته به آن مانند آواز دیتیرامب، موسیقی و شعر غنایی و رقص، همگی در جوهر هنریِ تقلید مشترک هستند و تمایز آن‌ها از یکدیگر به سبب تفاوت در ابزارهای تقلید (عناصر سه‌گانه)، مضمون تقلید و شیوهٔ تقلید است.
بود ضرب تیغت بر ایقاع او چو کلکت زند ارغنونی صریر
آمد از تیش خون زپوست برون رقص ز ایقاع گونه گون آورد
گوییم که این مرد به آغاز مقالت گفته است که لذت حسی چیزی نیست مگر (راحت از رنج و رنج نیز چیزی نیست مگر) بیرون شدن از طبیعت و لذت چیزی نیست مگر باز آمدن به طبیعت و باز آمدن به طبیعت نباشد مگر سپس از بیرون شدگی از آن، آن گاه گفته است: درست شد که لذت نباشد مگر سپس از رنج بیرون آمدن از آن، آن گاه (به) آخر مقالت گفته است که مردم از نگرستن سوی نور لذت یابد و لیکن چو مر نور را بسیار بیند، از دیدار تاریکی و چشم فراز آوردن نیز لذت یابد. و این سخن باز پسین او همی نقض کند مر آن مقدمه را که به آغاز مقالت گفت: لذت نباشد مگر بر اثر رنج و لذت نباشد مگر به باز آمدن سوی طبیعت پس از بیرون (شدن از آن) . و گفت که طبیعت به میان رنج و لذت میانجی است و محسوس نیست. پس باید که ما را بگوید که طبیعت میان نگرستن اندر نور و میان نگرستن اندر ظلمت کدام است و چو مردم از دیدن نور لذت یافت، سوی کدام طبیعت همی باز شد؟ و چو به اقرار این مرد، نگرنده از دیدن نور لذت یافت و آن مر او را باز آمدن بود سوی طبیعتی کز آن بیرون شده بود، پس مقدمه اش باطل بود تا نتیجه اش دروغ زن و حرام زاده آمد. آن گاه گفت: (چو) که از دیدن نور ستوه شود، از دیدن تاریکی و چشم فراز کردن لذت یابد. و این قول نیز متناقض است و همی باطل کند مر آن مقدمه را که گفت: لذت نباشد مگر به باز گشتن مر اثرپذیر را سوی طبیعت خویش سپس از بیرون شدن او از آن، از بهر آنکه بیرون شدن نگرنده سوی روشنایی از طبیعت خویش که پیش ازآن بر آن بود، به لذت بود نه به رنج، و این خلاف حکم پسر زکریاست. و بازگشتن بدان نیز هم به لذت بود به اقرار او و به میان نگرستن و نانگرستن حالی میانجی نیست که آن نگرستن نیست و نانگرستن نیز نیست، چنانکه او دعوی کرد که آن نه رنج است (و نه لذت، بل که این هر دو لذت) است. ونیز گفت که مردم (از نگرستن) سوی زنی خوب روی لذت بدان یابد کز دیدن مر زن زشت روی را رنجه شده باشد. و این سخنی سخت رکیک و بی معنی است، (از بهر آنکه) مردم را از نگرستن سوی خوب رویان نه بدان لذت رسد کز کسی زشت روی ستوه شده باشد، بل (که) نفس مردم را یافتن این لذت (جوهری است) و مر دیگر جانوران را با مردم اندر این لذت و اندر لذت یافتن از سماع خوش و ایقاع های بنظم بر سخنان موزون، انبازی نیست. و این قول نیز متناقض است مر آن قول را که پیش از آن گفت اندر معنی لذت از نگرستن سوی روشنایی و تاریکی، از بهر آنکه اگر مقدمه راست بودی، بایستی که هر که نیکوروی دیدی و نه زشت روی، بر طبیعت بودی و چو نیکو روی را بدیدی رنجه شدی، از بهر آنکه بدان از طبیعت بیرون شدی، و باز سپس از آن چو زشت روی را دیدی از آن لذت یافتی، از بهر آنکه بدان سوی طبیعت باز گشتی، و لیکن حال به خلاف این است. پس ظاهر کردیم که مقدمه این مرد بدانچه گفت، لذت جز بر عقب رنج نباشد، نه راست است. باید که متابعان این فیلسوف ما را بگویند که چو مردم زنی نیکو روی را یا نگاری نیکو را ببیند و (از) آن لذت یابد، به کدام طبیعت همی باز گردد و به چه وقت از آن طبیعت بیرون شده بود تا چو بدان بازگشت لذت یافت؟ پس ظاهر است که این لذت بدان نگرنده سوی خوب روی نه سپس از بیرون شدن او رسید از آن طبیعت خویش که آن نادیدن بود البته نه مر خوب روی را و نه مر زشت روی را. باطل شد قول محمد زکریا که گفت: لذت نباشد مگر به باز شدن سوی طبیعت.
به نفخ صور شود مطرب فنا موسوم به رقص و ضرب و به ایقاع کوه‌ها مأذون
دانش موسیقی دانشی است که نغمه و ایقاع و احوال آنها و چگونگی تالیف لحن ها و بگرفتن ادوات موسیقی را بدان شناسند و موضوعش صوت از آن دیدگاه است که به انتظام خویش در روح اثر می نهد.
لَوِ اسْتَطَعْنا ای لو سهل علینا الخروج و کان لنا سعة فی المال لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ بایقاعها فی العذاب لانّ من حلف باللّه کاذبا استحقّ العذاب و قیل یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ بالقعود عن الجهاد وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ لانّهم کانوا یستطیعون الخروج.
از کتاب‌های او تنها آرمونیکا استوئیخیا (اصول هارمونی) مانده‌است که گویا همان کتاب الریموس (یا کتاب الرئوس) باشد که ابن ندیم از آن نام می‌برد و می‌گوید که در یک مقاله است و این یکی کهن‌ترین کتاب‌های موسیقی شناخته شده‌است، نیز پاره‌ای از نوشته‌های او دربارهٔ با ریتم در دست است. ابن ندیم از او «الایقاع» هم نام می‌برد که آن هم یک مقاله‌است.