ایصال

معنی کلمه ایصال در لغت نامه دهخدا

ایصال. ( ع مص ) ( از «وص ل » ) رسانیدن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رساندن. رسانیدن. ( صراح اللغة ). رسانیدن نامه و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ) : منصور عذر او مقبول داشت و به ارسال و ایصال او بحضرت مثال داد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 36 ). || پیوند دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیوندانیدن. ( صراح اللغة ). || شبانگاه رفتن. ( مؤید الفضلا ). در شبانگاه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه ایصال در فرهنگ معین

[ ع . ] (مص م . ) ۱ - پیوند دادن ، وصل کردن . ۲ - رسانیدن .

معنی کلمه ایصال در فرهنگ عمید

۱. وصل کردن، پیوند کردن.
۲. رسانیدن.

معنی کلمه ایصال در فرهنگ فارسی

وصل کردن، پیوندکردن، رسانیدن
(مصدر ) ۱ - پیوند دادن پیوند کردن وصل کردن . ۲ - رسانیدن . ۳ - ( اسم ) پیوستگی. ۴- ( اسم ) پیوند .

معنی کلمه ایصال در ویکی واژه

پیوند دادن، وصل کردن.
رسانیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه ایصال

قوله تعالی وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ الآیة... وَصَّی و اوصی هر دو خوانده‌اند بی الف قراءت عامه است و با الف قراءت مدنی و شامی. و هر دو لغت قرآن است و بمعنی یکسان قال اللَّه تعالی وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ، و قال تعالی وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ و الوصیة فی اللغة الایصال یعنی انّ الموصی اوصل امره الی الموصی الیه. وَ وَصَّی بِها این هاء کنایت است از ملّة ابراهیم و ملّة ابراهیم دین اسلام است و کیش پاک، خود را وصیت کرد ابراهیم که دین حق اسلام است، و خدای عز و جل شما را این دین برگزید و به پسندید، آن را ملازم باشید، و زان بمگردید تا زنده باشید. ابراهیم این وصیت کرد و در اعقاب و احفاد وی این وصیت بماند، و هیچ بریده نگشت چنانک اللَّه گفت تعالی و تقدس وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ و یعقوب پسران خود را همین وصیت کرد.
هم به ایصال وجه پار و کنون هم به تبدیل بعد حکم کناد
هم ایصال مدد کورا دوام است بمعدوم از وجود کل که تام است
مرا چو مدح تو خواندم سئوال حاجت نیست که بی سئوال کند جود تو بمن ایصال
تا گشت دولت یار او رفت از جهان اغیار او پیوسته باشد کار او ایصال خیر و دفع شر
سراینده دهقان موبدنژاد/ از این داستانم چنین کرد یاد. پس نظامی که خود را «دهقان فصیح پارسی‌زاد»، معرفی می‌کند، باید هم ایرانی نژاده و اصیل، هم تاریخ‌دان و سخنور و هم صاحب زمین‌های کشاورزی باشد. نقش دهگانان در حفاظت از فرهنگ و تاریخ ایران در عصر اسلامی و نیز در گردآوری خراج و ایصال آن به دولت مرکزی، نیز قابل ذکر است. خلاصه آن‌که خاندان نظامی در گنجه یک خاندان دهگان با آگاهی فرهنگی و تمکّن مادی بوده‌اند. یکی از قرائن این سوابق خانوادگی، آشنایی تاریخی ما با پدر نظامی «مؤید مطرزی» و عمو یا برادر یا عموزاده‌اش به نام قوامی مطرزی از پارسی‌گویان قصیده و غزل سرای آذربایجان است".
قدحان حین تشرفی بوصاله من لی بشکر عطیه الایصال
یکی جوق در طوق عزت مکرم در ایصال افضال واهب وسایل
نماید حق باو دفع بلیات ز امدادش شود ایصال خیرات
مقرّبان درگاه عزت و ساکنان حضرت جبروت، انگشت تحیر در دهان تعجب گرفته، که شگرف کاری و عجب حالی که خاکیان را برآمد. نواختگان لطف اواند، برکشیدگان عطف اواند، عارفان بتعریف اواند، مشرّفان بتشریف اواند، و اصلان بایصال اواند، نازان بوصال اواند. نرگس روضه جود ایشانند، سرو باغ وجود ایشانند، حقه درّ حکمت ایشانند، نور حدقه عالم قدرت ایشانند، خالق بی‌نظیر یکی است و مخلوق بی‌نظیر ایشانند، احسن الخالقین یکی است، احسن المخلوقین ایشانند. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ عالم و آدم نبود، عرش و لوح و قلم نبود، بهشت و دوزخ نبود، که ایشان را بی‌ایشان حدیث محبت بود که یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ.
زمانه‌ کرده به تو جامهٔ هنر مُعلَم ستاره‌کرده به تو نامهٔ ظفر ایصال