معنی کلمه ایرمان در لغت نامه دهخدا
چو مؤبد بدید اندر آمد بدر
ابا او یکی ایرمان دگر.فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ص 2147 ).زنان کدخدایان و کودک همان
پرستار و مزدور با ایرمان.فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ص 2140 ). || میهمان ، اما میهمان طفیلی که برفاقت یاران و دوستان بجایی برند یا خود بی آنکه او را طلبیده باشند برود. ( برهان ) ( مؤید الفضلاء ) ( هفت قلزم ). طفیلی که همراه میهمان آید. ( غیاث اللغات ) :
اگر کشته گردد بدست تو گرگ
تو باشی بروم ایرمانی بزرگ.فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ص 1463 ).دل دستگاه تست بدست جهان مده
کاین گنج خانه را ندهد کس به ایرمان.خاقانی.بس وحش خانه ایست کاندروی
همدمی ایرمان نمی یابم.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 292 ).زین شهر دورنگ نشکنم دل
کو را دل ایرمان ببینم.خاقانی.بدخواه تو ز خانه هستی چو رفت گفت
جاوید زی تو خانه خدا کایرمان برفت.رفیعالدین لنبانی. || شخصی که بی رضا در خانه یا ملک کسی فرود آید. ( برهان ) ( مؤید الفضلا ) ( جهانگیری ). آن بود که شخصی را بی رضا و رغبت او جایی برند یا کسی را بی رضای کسی در خانه خداوند فرود آرند. ( صحاح الفرس ). || ندامت و پشیمانی. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( مؤیدالفضلا ). حسرت و ندامت. ( غیاث اللغات ). || عاریت. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( غیاث اللغات ). || کنایه از دنیا. ( انجمن آرا ) :
همی بایدت رفتن آخر گرفتم
که بس دیر مانی در این ایرمان.سلمان ساوجی.