معنی کلمه ایج در لغت نامه دهخدا
ایج. ( اِخ ) در اصل ایگ بود بعد از تصرف اعراب او را ایج گفتند. درقدیم شهری معتبر بود و چندین صد سال پای تخت ملوک شبان کاره بود. میانه مشرق و جنوب اصطهبانات به مسافت چهار فرسنگ است. هوائی در کمال اعتدال دارد که میوه های گرمسیری مانند نخل و نارنج ، و سردسیری مانند شلیل و گیلاس را به نیکوئی می پروراند. انار ایج از تمام انارهای فارس بلکه از انارهای ممالک ایران بهتر است. آبش از چشمه و قنات است. ( فارسنامه ناصری ). شهری از فارس. قاضی عضدالدین ایجی از آنجاست. ایگ بروزگار متقدم دیهی بود و حسویه آنرا بشهری کردست. هواء آن معتدل است. اما آب ناگوار دارد و میوه بسیار باشد، خاصه انگور و جامع منبر دارد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 131 ).