ایتاء

معنی کلمه ایتاء در لغت نامه دهخدا

ایتاء. ( ع مص ) ائتاء. دادن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 17 ). پاداش دادن. ( ناظم الاطباء ): آتی فلانا؛پاداش داد فلان را. ( ناظم الاطباء ). || آوردن : آتی الیه الشی ایتاءً؛ آورد بسوی آن آن چیز را.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || سوق دادن. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه ایتاء در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) دادن .

معنی کلمه ایتاء در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِیتَاءَ: دادن
ریشه کلمه:
اتی (۵۵۳ بار)

معنی کلمه ایتاء در ویکی واژه

دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه ایتاء

إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ بزیارتها و القعود فیها، مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ای البعث و النّشور، وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ، وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ای و لم یعبد الّا اللَّه، قیل: وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ یعنی فی عبادة اللَّه و الایمان، و اقام الصلاة و ایتاء الزّکاة فلا یترک ذلک لخشیة احد، و لکن یخشی اللَّه، فیقیم ذلک کلّه، و المعنی الایة: انّ من کان بهذه الصفة فهو من اهل عمارة المسجد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ سبب نزول این آیت آن بود که: مردی بود او را حطیم می‌گفتند، نام وی شریح بن ضبیعة بن هند بن شرحیل البکری، پیش رسول خدا آمد، و گفت: الی ما تدعونا؟ ما را به چه می‌خوانی یا محمد؟ گفت: «الی شهادة أن لا اله الا اللَّه و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة».
«وَ إِقامِ الصَّلاةِ» ای و عن اقامة الصلاة فحذف الهاء الزائدة لانّ الاضافة تنوب عنه و اراد اداها فی وقتها لانّ من أخّر الصلاة عن وقتها لا یکون من مقیمی الصلاة و اعاد ذکره اقامة الصلاة مع انّ المراد من ذکر اللَّه الصلاة الخمس لانّه اراد باقام الصلاة حفظ المواقیت. «وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ» یعنی و عن ایتاء الزکاة المفروضة اذا حضر وقت ادائها لم یحبسوها، و قیل ایتاء الزکاة اخلاص الطاعة للَّه قال مقاتل بن حیان: هم اهل الصفة
اگر کسی گوید نامهای خدا فراوانند در نصوص کتاب و سنّت و همه بزرگوارند و ازلی و پاک و نیکو چه حکمت را ایتاء قرآن عظیم باین سه نام کرد؟ و از همه این اختیار کرد و برین نیفزود؟ جواب آنست که دو معنی را این سه نام اختیار کرد و بر ان اقتصار افتاد: یکی که تا کار بر بندگان خود در نام خود آسان کند و از ثواب ایشان هیچیز نکاهد، دانست که ایشان طاقت ذکر و حفظ آن نامهای فراوان ندارند، و اگر بعضی توانند بیشترین آنند که درمانند، و در حسرت فوت آن بمانند، پس معانی آن نامها درین سه نام جمع کرده و معانی آن سه قسم است: قسمی جلال و هیبت راست، قسمتی نعمت و تربیت راست، قسمی رحمت و مغفرت راست. هر چه جلال و هیبت است در نام اللَّه تعبیه کرد، و هر چه نعمت و تربیت است در نام رحمن هر چه رحمت و مغفرت است در نام رحیم تا گفتن آن بر بنده آسان باشد و ثواب وی فراوان، و رأفت و رحمت اللَّه بر وی بی‌کران.
چنانکه در باب مبدأ از بدایت فطرت ارواح و اشباح و ملک و ملکوت شرحی داده آید و در باب معاش از تربیت انسان و سیر و سلوک او در اطوار بشریت و انوار روحانیت و تبدیل اخلاق و تغییر صفات و احوال مختلف او در اثنای روش و احتیاج به اسباب تربیت طرفی نموده شود و درباب معاد از مراجعت و معاودت نفوس سعدا و اشقیا و مرجع و معاد هر صنف بیانی کرده آید بر قانون روش انبیا و اولیا. و یک باب در بیان سلوک طوایف مختلف بدان مقرون شود تا هر طایفه‌ای از فواید این کتاب محظوظ و بهره‌مند باشند. و یک باب در دیباچه کتاب گفته آمده است. جملگی کتاب بر پنج باب و چهل فصل بنا می‌افتد چنانک در فهرست شرح آن نموده آمد. تبرک و تیمن در عدد پنج ابواب بدانچ بنای اسلام بر پنج رکن است که «بنی‌الاسلام علی خمس شهاده ان لا اله الا الله و ان محمد رسول‌الله و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و صوم شهر رمضان و حج‌البیت من استطاع الیه» حدیث صحیح است به روایت عبدالله بن عمر رضی‌الله عنهما.
و (ایتاء ذی القربی) مهربانی کردن باشد با خویشان و چیز بخشیدن مر ایشان را. و اندر آفرینش عالم به میان طبایع بر ترتیب که اندر ترکیب عالم است خویشی و نزدیکی است، و هر یکی از طبایع با خویش و نزدیک خویش بدان دو قوت خویش (که دارد) نیکویی کننده است، چنانکه گوییم: آتش برتر از خواهران خویش است که امهات اند و مر او را با هوا به گرمی خویشی است، لاجرم با یکدیگر خویشی پیوسته اند و حق یکدیگر همی گزارند بدان قوت ها که دارند. نبینی که آتش مر هوا را گرم و روشن همی کند و باد مر آتش را (قوی همی کند به یاری دادن؟ و مر باد را فرو سوی با آب خویشی است به تری، لاجرم باد مر آب تلخ و شور را خوش) همی کند و به خویشتن همی کشدش و آب مر باد را به تری مایه همی دهد و قوی همی داردش و آب به بخار بر هوا همی شود و با او همی آمیزد. و مر آب را با خاک به سردی خویشی است، لاجرم آب مر خاک پراکنده را جمع همی کند و صورت پذیر و قوی همی گرداندش. وز دیگر سو خاک را خویشی با آتش به خشکی است. نبینی که آتش مر خاک را به یاری آب و هوا اندر نبات سوی خویش همی کشد (و پس از) تیرگی و خشکی همی روشن و نرم کندش و خاک مر آتش را به یاری آب نیز همی پذیرد و پدید آرد و بر بازگشتن مر او را سوی (مرکز) او یاری دهد؟ اعنی مر آتش را نبات پذیرد که او خاک و آب است و به یکدیگر پیوسته.
قالوا: اللَّه و رسوله اعلم. قال: «شهادة ان لا اله الا اللَّه و ان محمدا رسول اللَّه، و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة، و صیام رمضان، «و ان تعطوا من المغنم الخمس»، و هم این اعمال ظاهر را اسلام نام نهاد در آن خبر اعرابی که گفت: یا محمد! اخبرنی عن الاسلام. قال: «الاسلام أن تشهد ان لا اله الا اللَّه و أن محمدا (ص) رسول اللَّه، و تقیم الصلاة، و تؤتی الزکاة، و تصوم رمضان، و تحج البیت ان استطعت الیه سبیلا».
و المعنی: أ خشیتم الفقر و الفاقه من هذه الصدقة و عصیتم اللَّه بان لم تفعلوا ما امرکم به ثمّ قال: فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ من هذه المعصیة و اسقط عنکم هذا الفرض. فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ المفروضة فی مالکم فان هذا لا یوضع عنکم بوجه. وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فیما یأمرکم به. قال مقاتل بن حیان: کان ذلک عشر لیال ثمّ نسخ. و قال الکلبی: ما کان الّا ساعة من نهار و قیل: قصة الآیة انّهمّ لما نهوا عن النجوی فلم ینتهوا امروا ان یتصدّق الرجل بصدقة اذا اراد ان یسارّ رسول اللَّه (ص) ثمّ یسارّه ثمّ نسخت بعد ساعة بقوله: أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ و تجاوز عنهم بقوله: فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ. قیل: الواو صلة مجازه و إذ لم تفعلوا تاب اللَّه علیکم و نسخ الصدقة ثم قال: فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ. هذا کلام عارض و هو تعظیم للصلاة هذا کفعل الخطیب فی الخطبة للصلاة و الخطبة للنکاح یبدأ بتعظیم طاعة اللَّه و اقامة امره، ثمّ یأخذ فی المقصود بدأ عزّ و جل بتعظیم اعظم ما کتب علی العباد و هو اقامة الصلاة و ایتاء الزکاة ثمّ اخذ فی قصة الحال فقال: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فی ترک النجوی و تجنّب اذی المسلمین وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ.
«ان کنتم تعلمون» معنی دوم آن است که بتجارت دنیاوی تعلق دارد ولیکن تجارتی که برای نفع آخرتی است. یعنی مردانی‌اند که صورت تجارت وبیع و شری بر صورت ایشان اگرچه رود ولیکن دل ایشان از ذکر خدای باز نماند. و تفسیر این آیت بدین معنی مناسب‌تر است زیرا که هم درین آیت میفرماید که «و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه» و از نماز کردن و زکوه دادن باز نمانند. و زکوه وقتی توان داد که بتجارت دنیاوی مشغول بودند و الا آنک مال بکلی دربازد و از دنیا اعراض کند او زکوه نتواند داد.
و ایتاء ذی‌القربی حق‌گزاری عموم رعایاست چه رعیت پادشاه ابمثابت قرابت‌اند بلکه بجای اهل وعیال‌اند. وصیت خواجه علیه‌السلام در آخر حیات حالت ممات این بود که «الصلوه و ما ملکت ایمانکم» فرمود نماز بپای دارید و زیردستان رانیکو دارید.