اکتسابی
معنی کلمه اکتسابی در فرهنگ معین
معنی کلمه اکتسابی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اکتسابی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اکتسابی
اگرچه این باکتری بهطور معمول بیماریزا نیست، اما توانایی ایجاد عفونت را در افرادی که سیستم ایمنی آنها ضعیف شدهاست دارد. این عفونتها میتوانند بیمارستانی یا اکتسابی از جامعه باشند اما نوع بیمارستانی آن، خطر بیشتری برای بیماران دارد.
آبله بسیار مسری بود، اما عموماً آهستهتر و کمتر از سایر بیماریهای ویروسی گسترش یافت. شاید به این دلیل که انتقال نیاز به تماس نزدیک داشت و پس از شروع بثورات رخ میداد. میزان کلی عفونت نیز تحت تأثیر کوتاه مدت مرحله عفونی بود. در نواحی معتدل، تعداد عفونتهای آبله در زمستان و بهار بالاترین میزان بود. در مناطق گرمسیری، تغییرات فصلی کمتر مشهود بود و این بیماری در طول سال وجود داشت. توزیع سنی عفونتهای آبله به ایمنی اکتسابی بستگی داشت. ایمنی واکسیناسیون با گذشت زمان کاهش یافت و احتمالاً ظرف سی سال از بین رفت. آبله از طریق حشرات یا حیوانات منتقل نمیشد و هیچ حالت ناقل بدون علامتی وجود نداشت.
«خردمندی»[پ] عبارت از خصیصهٔ اکتسابی است که به دارنده آن این توانایی را میدهد تا تشخیص دهد که در یک وضعیت مشخص چگونه عمل نماید. برخلاف خردمندی نظری، خردمندی علمی منتج به عمل و تصمیم میگردد. آنگونه که مکدویل میگوید، خردمندی عملی دربرگیرنده «حساسیت ادراکی» نسبت به این است که یک وضعیت نیازمند چه چیزی است.
شود بر قلب وارد ار خطایی بدون اختیار و اکتسابی
ادب درس اکتسابی است و ادب نفس ذاتی.
این چنین دولت اکتسابی نیست که ترا قدرت الهی داد
مهر از تو به پرتو اکتسابی زو ذرگی، از تو آفتابی
اعتماد به نفس، عامل اکتسابی است که از بدو تولد، پایههای آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته میشود و به مرور زمان، این امر، گستردهتر و عمیقتر میشود. متأسفانه در بسیاری از خانوادههای سنتی، چون مهمترین مسئله برای والدین، حرفشنوی و تسلیم بودن فرزندان است، اغلب با ایجاد محدودیتهای غیرضروری و مشکلآفرین، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکانشان شده که همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس در آنان میشود.
پنیس دفنشده متفاوت است با میکروپنیس (آلت ریز)، که یک پنیس غیرطبیعی کوچک ولی به صورت طبیعی ساختاریافته با طول آلت تناسلی کشیده کمتر از ۲.۵ انحراف استاندارد کمتر از میانگین سن یا مرحله رشد جنسی بیمار است. درحالی که آلت تناسلی دفنشده یا پنهان یا جمعشونده یک بیماری مادرزادی یا اکتسابی است که در آن پنیس به طور جزئی یا کامل زیر سطح پوست پنهان میشود که می تواند منجر به مشکلات ادراری، بهداشت ضعیف، عفونت و مهار عملکرد جنسی طبیعی شود.
ایکتیوز به حداقل ۲۸ گونه مختلف تقسیم میشود و نحوه انتقال و ژنتیک هر یک با دیگری متفاوت است است. از نظر بافتشناسی ایکتیوز اکتسابی و ایکتیوز وولگاریس با هیپرکراتوز، کاهش ضخامت یا عدم وجود لایهٔ گرانولار و ضخامت طبیعی لایهٔ خاردار مشخص میشوند. از یافتههای دیگر عدم ارتشاح سلولهای التهابی در درم است از طرفی آتروفی اپیدرم و ارتشاح خفیف دور عروقی لنفوهیستیوسیت در درم پاپیلر دیده میشود.
فیبر نوری یک موجبر استوانهای از جنس شیشه یا پلاستیک است که دو ناحیهٔ مغزی و غلاف با ضریب شکست متفاوت و دو لایه پوششی اولیه و ثانویهٔ پلاستیکی تشکیل شدهاست. برپایهٔ قانون اسنل برای انتشار نور در فیبر نوری شرط: میبایست برقرار باشد که به ترتیب ضریب شکستهای مغزی و غلاف هستند. انتشار نور تحت تأثیر عواملی ذاتی و اکتسابی دچار تضعیف میشود. این عوامل عمدتاً ناشی از جذب فرابنفش، جذب فروسرخ، پراکندگی رایلی، خمش و فشارهای مکانیکی بر آنها هستند.
چاقی یک علت شایع به دست آوردن پنیس دفنشده اکتسابی در بزرگسالان است. بیماران مبتلا به چاقی بیمارگونه قابل توجهتر اغلب با چالشهای اضافی بیشتری نیز برای ترمیم جراحی روبرو هستند. با افزایش وزن بیماران، اغلب رسوب ترجیحی چربی در ناحیه بالای شرمگاهی وجود دارد که حتی پس از کاهش وزن یا جراحی چاقی هم باقی میماند.
افتراق ایکتیوز اکتسابی از خشکی پوست دشوار نیست. گاهی سابقهای از ایجاد بیماری در بعضی فصول سال، استفاده از دیورتیکها، حمام کردن بیش از حد و استفاده از صابونها در تشخیص کمککننده است. از طرفی خشکی پوست به درمانهای ساده مثل کرمهای نرمکننده جواب میدهد در حالی که ایکتیوز نیاز به درمانهای اختصاصی دارد و گاهی بیوپسی جهت افتراق کمک میکند که در پوست خشک افزایش ضخامت اپیدرم همراه پاراکراتوز فوکال و هیپرگرانولوز را نشان میدهد در صورتی که در ایکتیوز اکتسابی عدم وجود لایهٔ گرانولر یا کاهش ضخامت وجود دارد، اپیدرم طبیعی است یا آتروفی مختصری دارد.
عشق آتشست اَلْعِشقُ اَوَّلُهُ نارٌ وَاَوسَطُهُ نارٌ وَاخِرُهُ نارٌ: انَسَ مِنْ جانِبِ الطّورِ ناراً.. اَی نارُ قَلبِهِ قَدِاحْتَرَقَت سُبُحاتُ وَجهِهِ کانون او دل عاشق و هیزم او وجود عاشق، وَقودُهَا الناسُ. آتش افروز او دلال وناز و غنج معشوق، آنچه عاشق بر در معشوق حاضر شود و یا معشوق بعاشق، در آن برآمدن مراد عشق است نه بر آمدن مراد ایشان اگر او در نظر این دلال ناز و کرشمه بیفزاید او شعله بآسمان رساند و خود لذت او درآنست و اگر این در حضور آن نیاز و عجز و مستمندی نماید او جهانی بگیرد و خراب او درین است و این از کمال اوست که دیدۀ علم جمال این حال نبیند زیرا که در بدایت علم بدو راه نیابد او را منکر گردد و او بدان معذور است زیرا که این تعلق بذوق دارد و او را بدان راه نیست زیرا که او ضروریست نه اکتسابی و او باکتساب حاصل نشود چون بخود حاصل شد محل ضرورت بسوزد، پس این را با او هیچ مناسبتی نبود:
گویم که چون مردم را از عنایت آلهی نصیبی آمد که دیگر حیوانا ترا نیامد و آن نصیب عقل عزیزی بود یعنی دانش پذیر و لازم آید از حکم عقل که دهنده این نصیب شریف مر مردم را بسوی مردم یک مرد بفرستد که مرین عقل پذیرائی ایشانرا پرورش کند بعلم همچنانکه چون جانورانرا هم روح خورنده داده بود مر طبایع و نجوم و افلاکرا موکل کرده بر بیرون آوردن نباترا که اندر آن پرورش اجسام ایشانست و از حکمت صانع حکیم روا نباشد که حاجتمندی پدید آرد که حا جت روا کن او پدید نیاورد که این نه جود باشد بلکه بخل باشد و بخل از صانع حکیم جواد او دور است پس لازم کردیم که مرین نصیب شریف را که عقل است اندر مردم پروردگاری باید که باشد . آنگه گویم همچنانکه این عقل عزیز مر مردم را از جمله حیوانات که بتالیف ضد است یعنی ناگزیر است بلکه آن او را عطای ایزدیست از جمله حیوانات، واجب آید از پروردگار که این که این عقلهای عزیز را آن علم که ایشانرا بدان حاجتست بر یک شخص عطایی باشد نه اکتسابی، چه اگر اکتسابی بودی هر کس بجهد بد آن توانستی رسید، و چون از جمله حیوانات جز مردم را که او نوعی است از حیوان این عطا نیست لازم آید که از جمله مردم جز یک شخصی را آن عطای آموزگاری نباشد تا ترتیب اندر برهان راست باشد از طریق استقرا نظائر از آفرینش از بهر آنکه نوع زیر جنس است و شخص زیر نوع است، و چون از جنس حیوان یک نوع او که مردم است بعطا استفادت مخصوص بود تا ترتیب اندر برهان راست باشد و آن یکتن پیغمبر باشد و چون عجب نیست این یک نوع مردم از جمله حیوانات بعقل مخصوص باشد چرا عجب باید داشت از مخصوص شدن یک شخص بمرتبت پیغمبری چنانکه خدایتعالی همی فرماید که قوله تعالی اوعجبتم ان جائکم ذکر من ربکم علی رجل منکم لینذرکم همیگوید بشگفت میدارید که بیاید بسوی شما یاد کردی از پروردگار شما یک مرد از شما تا می شما را بترساند . پس گویم که آن یک شخص پیغمبر باشد اندر دور خویش و وصی او باشد اندر عصر خویش و امام روزگار باشد اندر هر روزگاری تا جهان بر پاست نوع مردم از آن یک شخص که بدین مرتبت مخصوص باشد خالی نباشد همچنانکه جنس حیوان از نوع مردم خالی نیست و نماند . و گویم غرض صانع حکیم (را) از آفرینش عالم و آنچه اندرین میان است آن یکتن داند، و هر که بجای آنکس بایستد بناحق و آن مرتبت را دعوی کند خویشتن را هلاکت کند همچنانکه از گاوان بسیار اگر یک گاو قوی تر باشد دیگرانرا نتواند نگاهداشتن چون مردی باشد برستوران تا مر ایشان از ددکان و درندگان نگاه دارد و بوقت اشان بچراند و بوقت بآرامگاه باز برد. پس درست کردیم که همیشه عالم از آن یکتن خالی نیست که خلق را از او چاره نباشد و آن یکتن صلاح خلق نگاه تواند داشت همچنانکه نوع مردم همی صلاح ستور انرا نگاه دارد و گواهی دهد بر درستی این قول گفتار رسول صلی الله علیه و آله که گفت: امرت لصلاح دنیا کم و نجات آخرتکم گفت فرموده شد بصلاح این جهانتان و رستگاری آنجهانتان، و اگر آن یکتن ازین جهان بشود صلاح از میان خلق برود همچنانکه اگر نوع مردم را بوهم از جمله جانوران برگیری همه جانوران برگرفته شوند و همه جانورانیکه اندر ایشان صلاح است هلاک شده بمانند از ددکان زیانکار.
نه تحصیلی است علمش نی کتابی نه تعلیمی و خلقی و اکتسابی