اولیائ

معنی کلمه اولیائ در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع ولی. ۱ - خداوندان : اولیای امور . ۲ - یاران دوستان . ۳ - دوستان خدا عارفان اولیائ الله . توضیح ایرانیان و ترکان گاه این کلمه را بجای مفرد بکار برند : اولیا عطا اولیاچلبی اولیا سمیع. یا اولیائ ی امور. خداوندان کارها بزرگان کشور . یا اولیائ ی حق . دوستان خدا خدا دوستان عارفان .
دهی از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان .

جملاتی از کاربرد کلمه اولیائ

قال النبی (ص) علیه و آله و سلم: ان اللَّه عز و جل ادخر البلاء لاولیائه کما ادخر الشهادة لاحبائه‌
یحیی معاذ گفت تلطّفت لاولیائک فعرفوک و لو تلطّفت لاعدائک ما جحدوک.
الم الالف یشیر الی الایة و اللّام یشیر الی لطفه و عطائه و المیم یشیر الی مجده و سنائه فبآلائه رفع الجحد عن قلوب اولیائه و بلطف عطائه اثبت المحبّة فی اسرار اصفیائه و بمجده و سنائه مستغن عن جمیع خلقه بوصف کبریائه. الف اشارتست بآلاء و نعماء و لام اشارتست بلطف و عطاء او، میم اشارتست بمجد و سناء او.
تمامت انبیا و اولیائیم ستادستند و درعین بقائیم
ای جان و جهان آنها که ایشان را از برای منادمت مجلس انس و ملازمت مقام قرب آفریده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و اصحاب وصول و وصال‌اند و ارباب فضل و نوال اینجا در زیر قباب غیرت متواری‌اند که «اولیائی تحت قبابی لا یعرفهم غیری».
اینست که رب العالمین گفت: لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ یعنی و بعد هذا الیّ مصیرکم فاکرم اولیائی و اعاقب اعدائی.
وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ این قراءت کوفی و یعقوب است. باقی «کلمات ربک» خوانند بجمع، و معنی هر دو یکسانست. میگوید: تمام شد و راست آمد قول خداوند تو که: پیغامبران را و مؤمنان را بر عموم نصرت دهم، چنان که گفت: إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا، و محمّد را علی الخصوص نصرت دهم روز بدر، و دشمنان وی را هلاک کنم. این وعده که داده بود راست کرد، و آنچه گفته بود تمام شد و بسر برد، و آن وعید که دشمن را داده بود، و حکم تعذیب که برایشان کرد عدل بود، اینست که گفت: «صِدْقاً وَ عَدْلًا» یعنی: صدقا فیما وعد، و عدلا فیما اوعد و حکم، لا تبدیل لقوله فی نصر محمّد لأن قوله حق. و قیل: «لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ» ای لا مغیّر لحکمه، و لا خلف لموعده. «وَ هُوَ السَّمِیعُ» لتضرع اولیائه، و لقول اعدائه، «الْعَلِیمُ» بما قلوب الفریقین.
زانکه با من گو تو هستی از کدام ز انبیا و اولیائی یا عوام
وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ای لا مغیّر لکلماته السّابقة بنصر اولیائه، و هلاک اعدائه، و ذلک فی قوله: «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ»، «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا»، «کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی». الحسین بن فضل گفت: «لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ» ای لا خلف لعداته. وَ لَقَدْ جاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ یعنی من حدیث المرسلین ما قصصت علیک من حدیث نوح و قومه، و ثمود و صالح و ابراهیم و لوط و شعیب حین کذبوا و اوذوا ثمّ نصروا.
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ افتتح اللَّه سبحانه هذه السورة بتقدیسه و تمجیده و قدرته علی اهل السماوات و الارض و انّ کلّ شی‌ء منها ینقاد و انّ کلّ شی‌ء منها یبرّئه من السوء و هو العزیز المنیع المنتقم من اعدائه، المعزّ لاولیائه، المحکم لافعاله.