اولوالعزم

معنی کلمه اولوالعزم در فرهنگ معین

( ~. عَ ) [ ع . ] (ص مر. ) مردمان با عزم ، صاحبان عزم و اراده .

معنی کلمه اولوالعزم در فرهنگ عمید

مردمان باعزم، کسانی که دارای صبر و کوشش و ثبات هستند. &delta، برگرفته از آیۀ: فاصبر کما صَبَر اولوالعزم من الرسل... (احقاف: ۳۵ ).

معنی کلمه اولوالعزم در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] اولو العزم به معنی صاحبان عزم. به چند تن از پیامبران الهی، اولوالعزم می گویند. برای کلمه عزم معانی متعددی از جمله تصمیم، اراده و عهد ذکر کرده اند. تعبیر اولوالعزم یک بار در قرآن کریم در سوره احقاف به کار رفته است: «فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل»: پس همان گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند، صبر کن (احقاف: ۳۵).
در اینکه اولوالعزم چه کسانی هستند و آیا دارای رسالت جهانی هستند یا رسالت ایشان محدود است، دیدگاه های مختلفی ارائه شده است. نظر مشهور این است منظور از این اصطلاح پنج پیامبر صاحب شریعت، حضرات نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد علیهم السلام هستند.

معنی کلمه اولوالعزم در ویکی واژه

مردمان با عزم، صاحبان عزم و اراده.

جملاتی از کاربرد کلمه اولوالعزم

و چنانکه انقیاد اولوالعزم از فرایض عقل است، امتثال اولوالامر از لوازم شرع است و چنانکه انبیا و رسل را به تبلیغ رسالت و افشای دلالت و اظهار معجزت فرمود، ولات و سلاطین را به استعمال عدل و استظهار فضل مثال داد. – کما قال – عز من قایل - : « ان الله یامر بالعدل و الاحسان ». وچنانکه انبیا را مراتب است، ولات و امرا را مدارج است. و امیر المومنین علی- رضی الله عنه- که هادم بنیان شرک و بانی قواعد اسلام بوده است و اساس دین و دولت بدو تمهید یافته و مراسم ملک و ملت بدو تاکید پذیرفته، می فرماید که: « اسعد الرعاه من سعدت به رعیته » نیکبخت ترین سلاطین آن باشد که رعایا از وی در ظل رعایت و کنف عصمت و عنایت باشند و زیر دستان در جوار امن و حمی منیع، تخفیف و ترفیه یابند. قال علیه الصلوه و السلام- : « السلطان ظل الله فی الارض یاوی الیه کل مظلوم ». می فرماید که پادشاه سایه آفتاب رحمت آفریدگار است در بسیط زمین. یعنی محروران بحران یرقان ظلم و گرمازدگان جور و تشنگان تموز بیمرادی در سایه رافت و سامه معدلت او قرار گیرند و سیاحان بیابان حرمان در هاجره هجران، از منبع عدل و منهل او زلال نوال چشند و گویند :
به انبیای اولوالعزم خاصه پاد شهی که راند رخش عزیمت بر اوج او ادنا
دیده که نقدهای اولوالعزم ده یکی است آموخته ز مکتب حق علم کیمیا
دوم: در اموری که حصول آنها مقدور آدمی نیست و لیکن قدرت بر مکافات آن دارد، مثل اذیتی که از دیگری به او برسد و مکروهی از آن نسبت به او صادر شود، زیرا آن اذیت به اختیار خود به او نرسیده ولیکن قدرت بر مکافات و انتقام از اذیت رساننده دارد و صبر بر این، آن است که ترک مکافات کند و از انتقام او درگذرد و این از مراتب عالیه صبر است و از این جهت خدای تعالی به پیغمبر خود خطاب فرمود که «فاصبر کما صبر أولوا العزم من الرسل» یعنی «صبر کن همچنان که پیغمبران اولوالعزم صبر کردند» و فرمود «فاصبر علی ما یقولون» یعنی «صبر کن بر آنچه می گویند» و فرمود: «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین» خلاصه معنی آنکه «اگر انتقام کشید و عقاب کنید، مثل آنچه به شما کرده اند به جا آورید و اگر صبر کنید و از انتقام بگذرید آن از برای اهل صبر بهتر است» و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «تو صله به جا آور نسبت به کسی که از تو قطع کند و عطا کن به کسی که تو را محروم می سازد و عفو کن از کسی که تو را ظلم می کند» مروی است که «روزی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم غنیمتی را میان اصحاب خود قسمت می فرمود، یکی از اعراب به مسلمین گفت که در این قسمت، خدا را ملاحظه نکرد و چون این سخن به سمع همایون سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم رسید گونه های مبارک او سرخ شد، پس فرمود: خدا رحمت کند برادرم موسی را که بیش از این اذیت به او رسانیدند و او صبر کرد».
و بدین سبب روز قیامت را روز تغابن خوانده است که یچ کس از غبنی خالی نباشد. آن که طاعت نکرد تا چرا نکرد و آن که کرد تا چرا بیشتر نکرد. و از این بود که راه انبیا و اولیا آن بوده است که هرچه توانسته اند از طاعت هیچ بازنگرفته اند تا فردا حسرت تقصیر نبود. چه گوئی رسول (ص) خویشتن را گرسنه همی داشت نمیدانست که نان خوردن حرام نیست؟ تا عایشه رضی الله عنها همی گوید، «دست به شکم وی فرود آوردم. مرا بر وی رحمت آمد و بگریستم و گفتم جان من فدای تو باد. چه بود اگر از این طعام دنیا سیر بخوردی؟» گفت، «یا عایشه! برادران من اولوالعزم از پیش من برفتند و کرامتها و درجتها یافتند. ترسم که از دنیا نصیب یابم درجه من کمتر باشد از آن ایشان. روزی چند صبر کنم دوست تر دارم از آن که از برادران خویش بازمانم».
گه بر سر شاهان اولوالعزم امیری گه بر در سلطان اولی الامر گدائی
مراد شاه اولوالعزم ازو مختص شد چنین بود اثر علم یا اولوالالباب
کافی الوری هادی السبل ختم اولوالعزم از رسل مشکل گشای جزو و کل فرمانروای انس و جان
جانا به شاه مسند لولاک کز شرف بر تارک شهان اولوالعزم افسر است
در آن روز کز فعل پرسند و قول اولوالعزم را تن بلرزد ز هول