اوقات. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ وقت. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ). ازمنه و فصول و ساعات و هنگام. ( ناظم الاطباء ) : چو دی رفت فردا نیامد به پیش مده خیره بر باد اوقات خویش.فردوسی.گوش هش دارید این اوقات را درربایید این چنین نفْحات را.مولوی. || حالات و احوال. ( ناظم الاطباء ). - اوقات سیاه کردن و پوچ کردن و پوچ شدن ؛ کنایه از اوقات ضایع کردن و شدن. ( آنندراج ) : اوقات خود زمشق پریشان سیاه کرد خطی که نسخه ز ان خط شبرنگ برنداشت.صائب ( از آنندراج ).اوقات خود بفکر عصا پوچ میکنی در وادیی که رو بقفا میتوان شدن.صائب.- اوقات کسی تلخ شدن ؛ اندوهناک گشتن. گرفتگی پیدا کردن. || معاش و گذران. ( ناظم الاطباء ). - اوقات گذاری ؛ وظیفه و مدد معاش و وجه گذران. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وقت شود. || ج ِ اوقة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به اوقة شود.
معنی کلمه اوقات در فرهنگ معین
(اَ یا اُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ وقت ، هنگام ها، روزگارها. ،~ تلخی مجازاً عصبانیت و ناراحتی .
معنی کلمه اوقات در فرهنگ عمید
= وقت
معنی کلمه اوقات در فرهنگ فارسی
گاهها، هنگامها، زمانها، جمع وقت ( اسم ) جمع وقت هنگامها روزگارها ساعات ازمنه . یا اوقات تلخ داشتن . ۱ - ترشرو بودن عبوس بودن . ۲ - خشمگین بودن عصبانی بودن .
معنی کلمه اوقات در ویکی واژه
جِ وقت ؛ هنگامها، روزگارها. ؛~ تلخی مجازاً عصبانیت و ناراحتی.
جملاتی از کاربرد کلمه اوقات
بزرگوارا روزت همیشه نوروزست چو وقت گل همه اوقات عمر تو خوش باد
چند چون غنچه کشم بگریبان و ز غم بگذرانم همه اوقات به خونین جگری
زندگی بی عشق یعنی دانه ای در زیر خاک حیف از اوقاتی که بی شغل محبت بگذرد
در کتاب، پسر و داستان به سادگی «قهرمان هارلم» نامیده میشود. اگرچه قهرمان داستان روزنگیر-سد در کتاب بینام است، نام هانس برینکر گاهی اوقات به اشتباه با این شخصیت مرتبط شدهاست. این داستان کوچک در هانس برینکر یا اسکیتهای نقره ای نسخهها و اقتباسهای متعددی را در رسانهها ایجاد کردهاست.
میتواند صدای فرد دیگری را بشنود. شانون و ویور همچنین پی برده بودند که بیشتر اوقات ایستگاهی
انی و ان کنت من مرعاک مرتحلا مشغولة بک ایامی و اوقاتی
اسمی که به وسایل و لوازم کار اشاره میکند، برخلاف زبان عربی بعضی اوقات که اسم آلت وزن خاصی دارد، در زبان فارسی اسم آلت معمولاً جامد است.
من باز سفید توام، ای مقصد و مقصود چشمم همه اوقات بدیدار تو بازست
زرگر صنع تو مرصّع کرد گوی زرین حلیهٔ اوقات
اگر این خون، حکم همان خونریزی واژن یا خونریزیهای ناشی از بیماریهای زنان را داشته باشد، زن مبتلا باید تا حد امکان با استفاده از یک پارچه، پنبه و کتان جلوی خون را بگیرد و پس از مدتی که خونریزی متوقف شد، پیش از هر نماز در اوقات شرعی وضو بگیرد؛ به عنوان یک امر واجب (فریضه) نزد اکثر فقها و به عنوان مستحب مطابق نظر مالک بن انس.
عمر دوباره یافت زلیخا ز ماه مصر اوقات به که صرف عزیزان کند، کسی
گاهی اوقات از نازلهای مغناطیسی برای نیروی پیشرانش برخی موتورها استفاده میشود. در این نوع نازل، جریان پلاسمایی از یک محیط مغناطیسی (به جای دیوارههای صلب جامد) عبور میکند و در جریان است.
حیف که اوقات ما تمام هبا شد عمر گرانمایه صرف چون و چرا شد
زمین کشاورزی اهل روستا، گندم، جو و گاهی اوقات هندوانه است.
تا سال ۱۹۹۲ ورزشهای نمایشی نیز در برنامه المپیک قرار داشتند. هدف از گنجاندن این ورزشها در برنامه المپیک آن بود که این ورزشها بتوانند تماشاچیان بیشتری برای خود جذب کنند؛ اما برندگان ورزشهای نمایشی قهرمان رسمی المپیک محسوب نمیشدند. در پارهای اوقات ورزشهای نمایشی تنها ورزشهایی بودند که در کشور میزبان طرفدار داشتند، اما ورزشهایی که در سطح بینالمللی مطرح بودهاند نیز در المپیک به نمایش درمیآمدند. شماری از ورزشهای نمایشی از جمله بدمینتون و تکواندو سرانجام به عنوان ورزشهای مدال گیر و رسمی وارد برنامه المپیک شدند.
در این مرحله، موضوعات مربوط به فرآیند وضع موجود شناسایی و مستندسازی میشود و درهر زمان که ممکن است با استفاده از شاخص عملکردی سنجیده میشود. خروجی این مرحله مجموعه ای ساختاریافته از مسائل است. این مسائل به طور معمول از نظر تأثیر آن ها، و گاهی اوقات نیز از نظر تلاش مورد نیاز برای حل آن ها اولویتبندی میشوند.
وقت آنست فضولی که ز غم باز رهم چند در غم گذرد بی رخ یارم اوقات
در تاریخچه پزشکی این پدیده در واقع یک ابزار غربالگری مهم است. برخی از علائم نظیر (خستگی، کاهش وزن،کم خونی ناگهانی، تب با منشأ ناشناخته، پدیدههای پارانئوپلاستیک و سایر علائم) ممکن است برخی از علائم مهم سرطان باشند که برای جلوگیری از بدخیمی سرطان باید جلوی آن را گرفت. گاهی اوقات، معاینه و رفتن پیش پزشک ممکن است جلوی بدخیم شدن شرایط را بگیرد.
چندین فرمول مهم، که گاهی اوقات به نام اتحاد لگاریتمی یا قوانین لگاریتم شناخته میشوند، لگاریتمها را به یک دیگر مرتبط میسازند.
زلیخا بر تلف گردیدن اوقات خود گرید به روز حشر اگر بیند رخ فرخنده فال تو