اوطان
معنی کلمه اوطان در فرهنگ معین
معنی کلمه اوطان در فرهنگ عمید
معنی کلمه اوطان در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع وطن میهنها باشها جای باشها وطنها .
معنی کلمه اوطان در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اوطان
ز خوف تو اعدای صدر تو را ز اوطان خویش اوفتاده جلا
از اهل وطن خراب شد یک جا هر جا که عمارتی به اوطانم
قوله تعالی: «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ» الآیة... من هجر اوطان الغفلة مکّنه اللَّه تعالی من مشاهد الوصلة هر که از اوطان غفلت هجرت کند جلال احدیت او را بمشاهد وصلت رساند، هر که از صحبت مخلوق هجرت کند الطاف کرم او را بصحبت خود راه دهد، هر که از خود هجرت کند و مساکنت با خود نپسندد دل وی محطّ رحل عشق حقیقت گردد، امروز در خلوت سلوت: انا جلیس من ذکرنی بنازد و فردا بر بساط انبساط: فالفقراء الصّبّر هم جلساء اللَّه عزّ و جل یوم القیامة آرام گیرد، و این هجرت را بدایتی و نهایتی است: بدایت آنست که نهاد وی همه عین فرمان برداری گردد نه بر عادت و نه بر طمع مثوبت بلکه مستغرق در عین مشاهدت.
لا تاسی لا تنسی لا تخشی طغیانا اوطانا اوطانا من اجلک اوطانا
«ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ» ای ظلم با خراجه من منزله، معنی آنست که هر که با مشرکان قتال کند چنان که مشرکان با وی کردند ورچه ماه حرام بود و آنکه بر وی ظلم و بغی رفته که او را از خان و مان و اوطان خود بیرون کردند، «لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ» براستی که اللَّه تعالی او را نصرت کند، «إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ» ای ذو صفح لمن انتصر من ظالمه، «غَفُورٌ» له، «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ» گفتهاند که این «ذلِکَ» متصل است بآیت پیش «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ». و معنی آنست که پادشاهی فردا هم او راست که امروز شب می در روز آرد و روز در شب، و گفتهاند «ذلِکَ» کنایت است از نصرت مظلوم، ای ذلک النّصر بانّه القادر علی ما یشاء فمن قدرته انّه یولج اللّیل فی النّهار و یولج النّهار فی اللّیل.
دولت و اقبال غایب گشته از اوطان خویش در پناه رایت او باز اوطان آمدند
دخلت النار سکرانا حسبت النار اوطانا الفت النار احیانا فمن ذایألف النیران
دلم از عشق خراسان کم اوطان بگرفت وین دل و عشق به اوطان شدنم نگذارند
بنی اذا نزلت بدار هون فلا تنظر الی الاوطان و ارحل
جُنَیْد گوید توحیدی که صوفیان بر آن متفرّداند آنست که قِدَم از حَدَث جدا کنند و از اوطان نَفْس بیرون آیند، بترک خوش آمد خویش بگویند و آنچه داند و آنچه نداند تا حق بجای همه باشد.