معنی کلمه اوره در لغت نامه دهخدا
آوره. [ رَه ْ ] ( اِ مرکب ) آبراهه. گذرگاه آب. معبر آب.
( اورة ) اورة. [ اَ وِ رَ ] ( ع ص ) ارض اورة؛ زمین سخت خشک. ( منتهی الارب ).
اوره. [ اَ رَ / رِ ] ( اِ ) ابره ، قبا و ابره رضایی و غیره. ( غیاث اللغات ). رویه قبا. ( انجمن آرا ). ابره است که روی قبا و کلاه وامثال آن باشد چه در فارسی با و واو بهم تبدیل می یابند. ( هفت قلزم ) ( آنندراج ) ( برهان ). ابره ، قبا و کلاه و جز آن در مقابل آستر. ( ناظم الاطباء ) :
حال مقلوب شد که بر تن دهر
اوره کرباس و دیبه آستر است.خاقانی. || خوب ترین طرف جامه. || سطح از هر چیزی. ( ناظم الاطباء ).
- اوره افلاک ؛ فلک الافلاک و عرش. ( ناظم الاطباء ).
اوره. [ اَ رَه ْ ] ( اِ مرکب ) رهگذر آب. ( اوبهی ). آب راهه.
اوره. [ اَ رَه ْ ] ( ع ص ) گول و احمق. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). احمق. ( تاج المصادر بیهقی ). ابله.
اوره. [ رِ ] ( فرانسوی ، اِ ) به اصطلاح کیمیا، ماده ای است بی رنگ و بی بو و طعمش شبیه به طعم شوره که در بول تولید میگردد و چون با اکسیژن ترکیب یابد تولید اسید اوریک میشود و اورات ملحی است که از اسید اوریک با یک بزی حاصل میگردد. ( ناظم الاطباء ). ترکیب آلی سفید متبلور با فرمول شیمیایی 2( NH2 )CO در همه پستانداران و بعضی ماهیها عمده ترین محصول نهایی ازت دار سوخت وساز مواد پروتئینی است در بدن ( در پرندگان ، حشرات و اغلب ماهیها، محصول نظیر آن اسید اوریک است ). اوره نه فقط در ادرار پستانداران بلکه در خون و صفرا و شیر و عرق و سایر مایعات بدن آنها موجود است. ادرار انسان از 2 تا 5 درصد اوره دارد که در انسان بالغ در حدود روزی 30 گرم دفع میشود. اوره اولین ماده آلی است که مصنوعاً ( توسط ف. ولر ) ساخته شد ( 1828م. )، و این امر دارای اهمیت تاریخی است زیرا تا آن زمان دانشمندان معتقد بودند که مواد آلی فقط در تحت تأثیر «نیروی حیاتی » که در بدن موجودات زنده در کار است ممکن است تشکیل یابد و کشف ولر اولین ضربه ای بود که بر این نظریه که به نظریه نیروی حیاتی معروف است وارد شد. اوره برای تهیه کودهای شیمیایی و بعضی داروها و نیز در طب بکار میرود و از موارد استعمال عمده آن تهیه رزینهایی است که ازاوره و فورمالدئید بدست می آیند و در ساختن دسته ای از مواد پلاستیک بکار میبرند. ( دایرةالمعارف فارسی ).