اوثان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ وَثَن. بت ها. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اصنام. ( ترجمان القرآن ) : چو بردارد ز پیش روی اوثان حجاب ماردی دست برهمن.منوچهری.شمشهای زر از قدود بدود واجسام اصنام و ابدان اوثان فرومیریختند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). به شرع عابد اوثان اگر بباید کشت مرا چه حاجت کشتن که خود وثن بکشد.سعدی.
معنی کلمه اوثان در فرهنگ معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ وثن ، بت ها.
معنی کلمه اوثان در فرهنگ عمید
= وثن
معنی کلمه اوثان در فرهنگ فارسی
بتها، جمع وثن جمع وثن . بت ها
معنی کلمه اوثان در ویکی واژه
جِ وثن ؛ بتها.
جملاتی از کاربرد کلمه اوثان
فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ، ای هلّا نصرهم، الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً، یعنی الاوثان اتّخذوها آلهة فیتقربون بها الی اللَّه عز و جل، قُرْباناً مفعول له یعنی للقربة بزعمهم و آلِهَةً مفعول ثان، و القربان کلّ ما یتقرّب به الی اللَّه عز و جل و جمعه قرابین کالرهبان و الرهابین، بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ قال مقاتل ضلّت الالهة عنهم فلم ینفعهم عند نزول العذاب، وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ. ای هذا محصول افکهم الذی کانوا یقولون، انما نقرّبهم الی اللَّه عز و جل و نشفع لهم و قیل: معناه ذلک عاقبة افکهم و افترائهم.
قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ای وحّدوه ما لَکُمْ من معبود غَیْرُهُ اللَّه إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ کاذبون فی اشراککم مع اللَّه الاوثان.
و قیل معناه: لیس له دعوة الی عبادته فی الدنیا، لان الاوثان لا تدعی الربوبیة و لا تدعوا الی عبادتها و فی الآخرة تتبرّأ من عابدیها و فیه وجه ثالث: لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ ای لیس من حقّه ان یدعی الها. وجه اوّل معنی آنست که: مرا میخوانید با پرستش چیزی که او را توانایی نیست که دعای کسی پاسخ کند هرگز. وجه دوم: او را آن حق نیست که کسی را با پرستش خواند هرگز. وجه سوم: او سزای آن نیست که او را خدای خوانند هرگز.
یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ ای من القبور سِراعاً ای مسرعین الی اجابة الدّاعی. کَأَنَّهُمْ إِلی نُصُبٍ ای الی علم منصوب یُوفِضُونَ یسرعون و ذلک حین یسمعون الصّیحة الآخرة قرأ ابن عامر و حفص الی نصب یُوفِضُونَ بضمّ النّون و الصّاد قال مقاتل و الکسائی یعنی: الی اوثانهم الّتی کانوا یعبدونها من دون اللَّه کقوله تعالی وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ و قال الحسن یسرعون الیها ایّهم یستلمهم اوّلا و قیل: هی جمع نصب کرهن و رهن.
روی ابو ذر، قال: قلت: یا رسول اللَّه هل سمّاک اللَّه عزّ و جلّ فی شیء من الکتب؟ قال: «نعم یا با ذر! سمّانی اللَّه فی التوراة، یحید، و فی الزبور، الماحی، و فی الانجیل، احمد، و فی القرآن محمدا». قلت: یا رسول اللَّه لم سمّیت یحید؟ قال: «لانّی احید بأمّتی عن النّار»، قلت: لم سمّیت الماحی؟ قال: «محا اللَّه عزّ و جلّ بی الاوثان عن جزیرة العرب». قلت: لم سمّیت احمد؟ قال: «حمدنی الامم کلها». قلت: لم سمّیت محمدا؟ قال: «أنا محمود فی اهل السماوات، و محمود فی اهل الارض».
و روی عن ابن عباس: انّ تلک الاوثان لما کان ایّام الغرق دفنها الطّوفان و طمّها التّراب فلم تزل مدفونة حتّی اخرجها الشیطان لمشرکی العرب فاخذوها و عبدوها و کانت العرب اصنام اخر فاللّات کانت لثقیف، و العزّی لسلیم، و غطفان، و مناة لهذیل، و اساف و نائلة و هبل لاهل مکة فکان اساف حیال الحجر الاسود و کانت نائلة جبال الرّکن الیمانی، و کان هبل فی جوف الکعبة ثمانیة عشر ذراعا.
قوله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» باسم من تفرّد بالقوّة و القدرة و الجلال، باسم من توحّد بالرحمة و النصرة و الافضال، سبحانه سبحانه ذی المنّ و الاکرام و الا حسان، متقدس عن شرکة الاوثان، متعطف بالعزّ فهو ازاره ثم ارتدی بالکبریاء و السّلطان. نام خداوندی که در ذات یکتا و در صفات بیهمتاست، کریم و مهربان لطیف و رحیم و نیک خداست، در آزمایش باعطا و در ضمانها با وفاست، داعی را پیش از دعا و راجی را پیش از رجاست، آن را که هست مهر نمای و مهر افزاست، کار آن دارد که تا خود کر است، یاد وی دلها را شمع تابانست، و مهر وی زندگانی دوستان است و نام وی عالم را روح و ریحانست، و عارف را غارت جانست. حسین منصور را پرسیدند که معنی نام اللَّه تعالی چیست؟ گفت گدازنده تن، رباینده دل، غارت کننده جان، امّا این معاملت نه با هر خسی و دون همتی رود که این جز با جوانمردان طریقت و راضیان حضرت نرود. و جز حال ایشان نبود که اندوه عشق دین بجان و دل خرند هر چه دارند فدای درد و غم خویش کنند بزبان حال گویند:
به شرع عابد اوثان اگر بباید کشت مرا چه حاجت کشتن که خود وثن بکشد
چو بردارد ز پیش روی اوثان حجاب ماردی دست برهمن
قوله: «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً» امرهم اللَّه بعبادتها فی کتاب من کتبه. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» قربوا حجتکم علی ذلک. «هذا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ» ای هذا القرآن فیه ذکر امّتی و ذکر الامم المتقدمة و لیس فیه جواز ذلک و لا الامر بعبادة الاوثان.