معنی کلمه اوآل در لغت نامه دهخدا
اوال. [ اَ ] ( اِ ) وال. بال. ( از نخبةالدهر ). عنبر. گاو عنبر. گاو عنبرین. ماهی عنبر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و من طاقوسی که موم کافوریست از روغن این ماهی کنند.
اوال. [ اَ ] ( اِخ ) جزیره ای است بزرگ در بحرین که غواصان از آنجا مروارید آرند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از نخبةالدهر ص 166 ) ( منتهی الارب ).