اهاب. [ اِ ] ( ع اِ ) پوست یا پوست ناپیراسته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پوست حیوان که آنرا دباغت نکرده باشند یا پوست مطلق. ( منتخب از غیاث اللغات ). نام است پوست دباغت ناشده را. ( از تعریفات جرجانی ). پوست ناپیراسته. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). پوست خام. پوست بی دباغت. پوست آش نکرده. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ج ، آهِبَة. اُهُب. اَهَب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : چون سرش ببرید شد سوی قصاب تا اهابش برکند در دم شتاب.مولوی.|| چوب خوشه خرما. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).
معنی کلمه اهاب در فرهنگ معین
(اِ ) [ ع . ] (اِ. ) پوست ، پوست دباغی نشده .
معنی کلمه اهاب در فرهنگ عمید
پوستی که دباغی نشده باشد، پوست.
معنی کلمه اهاب در فرهنگ فارسی
( اسم ) پوست پوست نا پیراسته پوست دباغی نشده .
معنی کلمه اهاب در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اهاب (با کسر همزه) به پوست دباغی نشده و نیز به مطلق پوست اطلاق می شود. ۱. ↑ الموسوعة الفقهیة ج۱۹، ص۱۱. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۷۶۰. ...
معنی کلمه اهاب در ویکی واژه
پوست، پوست دباغی نشده.
جملاتی از کاربرد کلمه اهاب
ارمنستان تحت حکومت دودمان آرتاشسی تا اواخر سده اول پیش از میلاد ادامه یافت. در تمامی این دورانها، نخجوان فعلی از مناطقی کوچک با نامهایی مختلف همچون یرنجاک، گوخت، شارور، جاهوک، شاهابونک و نخجوان تشکیل میشد که بخشهایی از استان واسپوراکان و استان سیونیک ارمنستان را تشکیل میدادند. در دوران حکومت آرتاشسیانها، تیگران بزرگ طی لشکرکشیهایی به جنوب میان رودان و فلسطین عدهای از یهودیان این نواحی را به مناطق جنوبی فلات ارمنستان کوچاند و شماری از آنان را در شهر نخجوان سکونت داد.
او هر هفته از ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۷ برای ستون ادبی روزنامهٔ رهبر کارگر قلم میزد. اوراژ دیدگاهی فلسفی را به روزنامه آورد و بیشتر به اندیشهٔ افلاطون و ادوارد کارپنتر میپرداخت. اوراژ در مجموع هفت سال از زندگی خود را (۱۸۹۳–۱۹۰۰) به پای مطالعهٔ افلاطون و ادوارد کارپنتر گذاشت؛ همچنین هفت سال از زندگی خود را (۱۹۰۰–۱۹۰۷) هم به پای مطالعهٔ فلسفهٔ نیچه گذاشت و در آخر از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴ شاگرد ماهاباراتا شد.
جهان پناها شاهابدان خدا که جهان نبود او بد و جزا و نبد جهانبانی
اهابک اجلالا و ما بک قدرة علیّ و لکن ملیء عینی حبیبها
لقد غرنی من خالد باب داره ولم ادر ان للوم حشو اهابه
تو هژیری پوستین از گرگ باید برکنی کار قصاب است کندن گوسپندان را اهاب
نام آگره به شکل «آگرهبانا» نخستین بار در کتاب حماسی ماهابهاراتا آمده و معناشناسان آن را «پردیس» یا «بهشت» معرفی کردهاند. در قرنهای ۱۶ یا ۱۷ میلادی آگره به راستی تمثالی از پردیس در روی زمین شده بود.
بت سیاهابهست در کوزه نهان نفس مر آب سیه را چشمه دان
قوله تعالی: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ الآیة اظهار عزّت قرآن است، و نشر بساط توقیر کلام خدای جهانست، کلامی که دلهای عارفان را شفا است، اسرار آشنایان را ضیا است، جانهای دوستان را غذا است، درد درماندگان را درمان و دواست، کلامی که سناء الهیّت مطلع قدم اوست، قرآنی که بتیسیر ربوبیّت تنزّل اوست، یادگاری که قبّه حفظ حق مأمن اوست، کلامی که جانها را تذکرت است، و دلها را عدّتست، امروز وسیلت، و فردا را ذخیرتست. مصطفی (ص) گفت: «لو کان القرآن فی اهاب ما مسّه النّار»، اگر چنان بودی که این قرآن در پوستی نهاده بودی، آن را فردا بنسوختندی. پس چون در دل بنده مؤمن یابند با معرفت ایمان، هم اولیتر که نسوزند. امّا کسی باید که بقرآن راه جوید، تا قرآن او را بر راه دارد، که قرآن راه جویان را راهست، و یار خواهان را یار است، مؤمن که راه میجوید، او را میراند بزمام حق، در راه صدق، و رسن صواب، بر چراغ هدی، و بدرقه مصطفی، روی بنجات، وادی بوادی، منزل بمنزل، تا فرود آرد او را در مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ، و بیگانه که راه جوی و بارخواه نیست، لا جرم قرآن او را روشنایی و راه نیست، وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً.
قال النّبی (ص): «انّکم لن ترجعوا الی اللَّه بشیء احبّ الیه من شیء خرج». یعنی: القرآن. و قال (ص): «خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه». و عن ابی شریح الخزاعی قال: خرج علینا رسول اللَّه فقال: «ابشروا ابشروا أ لیس تشهدون ان لا اله الّا اللَّه و انّی رسول اللَّه»؟ قالوا: بلی. قال: «فانّ هذا القرآن سبب طرفه بید اللَّه و طرفه بایدیکم، فتمسّکوا به فانّکم لن تهلکوا و لن تضلّوا بعده ابدا». و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «أ یحبّ احدکم اذا رجع الی اهله ان یجد فیه ثلاث خلفات عظام سمان»؟ قلنا: نعم. قال: «فثلاث آیات یقرأ بهنّ احدکم فی صلوته خیر له من ثلاث خلفات عظام سمان»! و عن علی (ع) عن النّبی (ص) قال: «من قرأ القرآن فاستظهره فاحلّ حلاله و حرّم حرامه ادخله اللَّه الجنّة و شفّعه فی عشرة من اهل بیته کلّهم قد وجبت له النّار». و قال (ص): «لو کان القرآن فی اهاب ما مسّه النّار». و قال: «اقرؤا القرآن فانّه یأتی یوم القیامة شفیعا لاصحابه». و قال (ص): «نزل القرآن علی خمسة اوجه: حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال. فاحلّوا الحلال و حرّموا الحرام، و اعملوا بالمحکم و آمنوا بالمتشابه و اعتبروا بالامثال».
رنگهای نیک از خم صفاست رنگ زشتان از سیاهابهٔ جفاست
شوق بیتاب و قدم لبریزجوش آبله تاکجاهابایدم مینا به پر پا شکست
فیلمهای کوتاهابراهیم ایرج زاد پیش از ساخت اولین فیلم بلند داستانی خود، هفت فیلم کوتاه در کارنامه کارگردانی خویش به ثبت رسانیدهاست.
از تو بود آن سنگسار قوم لوط در سیاهابه ز تو خوردند غوط