انیق
معنی کلمه انیق در لغت نامه دهخدا

انیق

معنی کلمه انیق در لغت نامه دهخدا

انیق. [ اَ ] ( ع ص ) خوب و عجیب. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). نیکو. حسن. معجب. چیز نیک بشگفت آورنده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ): چون تاج مملکت و سریر سلطنت بر راء انیق و لقاء بهی ابوالحرث منصوربن نوح آراسته شد... ( ترجمه تاریخ یمینی ).
بود سرو در باغ و دارد بت من
همی بر سر سرو باغی انیقا.منوچهری.
انیق. [ اَ ی ُ ] ( ع اِ ) ج ِ ناقه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). شتران ماده.

معنی کلمه انیق در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - خوش آیند.۲ - شگفت - آور.

معنی کلمه انیق در فرهنگ عمید

۱. زیبا و پسندیده.
۲. شگفت آور.

معنی کلمه انیق در فرهنگ فارسی

زیباوپسندیده، خوش آیند، خوب وعجیب، شگفت آور
( صفت ) ۱ - خوش آیند خوش . ۲ - شگفت آور شگفت انگیز .
خوب و عجیب . نیکو . حسن

معنی کلمه انیق در دانشنامه عمومی

انیق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان نوجه مهر بخش سیه رود شهرستان جلفا واقع شده است. این روستا ۱۷۰ نفر جمعیت دارد.
انیق (قوسار). انیق ( به لاتین: Əniq ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان قوسار واقع شده است. انیق ۲۲۴۲ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه انیق در فرهنگ معین

معنی کلمه انیق در ویکی واژه

خوش آیند.
شگفت - آور.

جملاتی از کاربرد کلمه انیق

کل ذی روح یفدی فی هواک روحه کل بستان انیق من جناک مستفید
وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ یعنی الاصنام إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ یفرحون قال مجاهد و مقاتل: و ذلک حین قرأ النبی (ص) سورة النجم فالقی الشیطان فی امنیّته تلک الغرانیق العلی ففرح به الکفّار.
اکثر مستشرقین این داستان را با این استدلال پذیرفته‌اند که امکان اینکه مسلمانان خودشان چنین داستانی را ابداع کنند، یا اینکه آن را از معاندان اسلام بپذیرند کم است. دانشنامه اسلام این استدلال را ناکافی می‌داند و می‌نویسد «داستان [غرانیق] در شکل فعلی آن به گونه‌ای که توسط طبری، واقدی و ابن سعد نقل شده تحت عنوان واقعیت تاریخی به دلایل مختلف قابل پذیرش نیست.» (و قطعاً یک تفسیر جعلی از قرآن است که بعداً افزوده شده است.) این دانشنامه اما امکان وجود برخی حقایق تاریخی پشت این داستان را منتفی نمی‌داند.
دائرةالمعارف قرآنی لایدن بیشتر سندهای داستان مشهور به غرانیق را منتهی به تابعین و گاه به برخی از صحابه می‌داند که از لحاظ زمان‌بندی نمی‌توان به جمع‌بندی دقیقی رسید جز آنکه داستان به صورت نسبی قدیمی است. همچنین شواهدی مبنی بر اینکه ممکن است این داستان در زمانی در نیمه اول قرن دوم هجری (هشتم میلادی) پدید آمده باشد، وجود دارد.
یک پیشامد برجستهٔ وابسته به فرمانروایی خورشید، پناه بردن یک شورشی به نام سنباد در سال ۷۵۴ میلادی به اوست. سنباد پیش از شورش خود در برابر عباسیان، بخشی از گنجینه‌های خود را به خورشید سپرد و سپس به جنگ شتافت ولی در جنگ شکست خورد. دو روایت هست که در یکی سنباد در جنگ کشته شده‌است، ولی در روایت دیگر زمانی که به سمت طبرستان می‌آمد، پسرعموی خورشید، طوس، به پیشواز او رفت و زمانی‌که این دو به هم رسیدند، ناسازگاری‌ای میانشان پدید آمد که باعث شد تا طوس سنباد را بکشد. اسپهبد پس از سرزنش طوس، سر سنباد را به بغداد، نزد خلیفهٔ عباسی، منصور دوانیقی، فرستاد که این باعث خشنودی خلیفه و نزدیکی او با خورشید شد.
از مشاهیر شعرا و از معاصرین شاه طهماسب صفوی بوده. علاوه بر فضایل علمی طریقهٔ انیقهٔ طریقت تحصیل نموده. عارف معارف و واقف مواقف گردید. گویند کلیاتش هفتاد هزار بیت می‌شود. مثنویات متعدده دارد. مِنْجمله رشحات الحیات و اسرارالمکتوم و نقش بدیع از آن جناب است. به هندوستان رفته با فیضی دکنی صحبت داشته. در سنهٔ ۹۸۰ در اگره به مفاجا درگذشت. بعضی از اشعارش این است:
روزی ابوسعید خرّاز اندر ورع سخن همی گفت عبّاس بن المهتدی بدو بگذشت گفت یا با سعید شرم نداری کی اندر زیر بنای ابودوانیق نشینی و از حوض زبیده آب خوری و اندر ورع سخن گوئی.
نمیقه انیقه. که غایت مقصود دل و جان، جامع محسنات معانی و بیان بود، کالماء فی الغلیل و البرء للعلیل، رسید وخاطر آرزومند را تسلی و تسکین داد. من نمیدانم که این جنس سخن را نام چیست؟
به گفته ابن اسفندیار، مادر ابراهیم، شکله، شاهزاده طبرستان و دختر اسپهبد خورشید بود که در فتح قلمرو دابویگان به کنیزی گرفته شد و منصور دوانیقی او را به عقد پسرش درآورد.
اکنون باید فرزندی در حفظ حدود و ضبط ثغور و تولیت امور و تربیت جمهور و رفع بدع مستحدثه و وضع سنن مستحنه، سعی وافی و جهد کافی و حسن کفایت و فضل درایت ظاهر کرده؛ آثار عدل و سلوک از هر شهر بلوک شایع دارد، طریقه انیقه ما را تابع آمده، همیشه طالب باشد که خاطری از او آسوده باشد و ملکی در حمایت او غنوده آید و ازین غافل نماند تا خلق را با او حسابی و خدا را با او عقابی نباشد.
منصور دماوند و طبرستان را نیز فتح کرد. وی به خست و سخت‌گیری بسیار شهره بود به‌طوری‌که خود شخصاً سکه‌ها می‌شمرد و وقتی مرد نهصد و شصت میلیون سکه بر جای گذشت. این شدت خسیسی به حدی بود که وی به «دوانیقی» مشهور شده بود.
و اصل الکلمة من منی اللَّه کذا اذا قدّره و تمنّی الانسان تقدیره بلوغه، و التمنّی التلاوة لانّ التالی یقدّر الحروف و یذکرها شیئا فشیئا. قوله: «أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» ای فی تلاوته، مفسّران گفتند رسول خدا در انجمن قریش نشسته بود که جبرئیل از آسمان فرود آمد و سورة وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌ فروآورد، رسول خدای بر خواند چون اینجا رسید: «أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری‌» بر زبان وی برفت بالقاء شیطان بر سبیل سهو و نسیان: «تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهنّ لترتجی».
«فاِنّهُن الغرانیقُ العُلی و اِنّ شفاعتَهُنّ لَتُرتَجی»معنی آن به فارسی چنین است: «ایشان مرغان بلندپروازند که بر شفاعتشان امید می‌رود». نام ماجرا از همین واژهٔ غرانیق که در متن عربی دیده می‌شود گرفته شده است. ادامهٔ ماجرا چنین است که سرانجام محمد آیهٔ سجده را خواند و مسلمانان و نامسلمانان به سجده افتادند. این رفتارها و گفتارها نوعی سازش با نامسلمانان تلقی می‌شد. مسلمانان مهاجر پس از شنیدن این خبر به مکه بازگشتند. در ادامه این روایت‌ها نقل می‌کنند، پس از نازل شدن جبرییل بر محمد و آگاه ساختن او، وی این آیه‌ها را پس گرفت.
ظهور قبر بنا به قولی در زمان جعفر صادق شد؛ منصور دوانیقی به صادق گفت که ابومسلم مروزی می‌خواست از تو دربارهٔ مدفن علی بپرسد، و صادق در جواب منصور محل آن را نشانش داد.
بیشه‌ای دیدیم آنجا ز مجانیق بلند وز عمارات قوی‌پیکر و عالی‌منظر
کلبی گوید: شأن نزول این آیت استعاذت آن بود که رسول خدای در مبدأ وحی روزی بر در کعبه ایستاده بود سوره و النّجم همی‌خواند کافران مکّه بعضی حاضر بودند چون آنجا رسید که: «أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْری‌» بر زبان وی برفت: تلک الغرانیق العلی منها الشّفاعة ترتجی، کفّار قریش آن از وی بشنیدند پنداشتند که محمّد خدایگان ایشان را ستود شادیها کردند و ندانستند که رسول خدای تعالی آنچ گفت بر سبیل انکار و استخفاف گفت یعنی که لات و عزّی و مناة آن بزرگواران باشند که بشفاعت ایشان امید باید داشت کلا و حاشا!! لکن اهل مکّه پنداشتند که محمّد (ص) آن سخن بحقیقت گفت شاد می‌بودند تا مصطفی (ص) سوره و النّجم بآخر برد، بآیت سجده رسید خدای را جلّ جلاله سجود کرد و در کعبه گشاده بود برابر وی و در کعبه بتان نهاده، کافران پنداشتند که محمّد (ص) خدایان ایشان را سجود کرد، ایشان نیز همه سجود کردند بر متابعت و موافقت وی، خبر در مکّه افتاد که محمّد (ص) بدین ما باز آمد که در میان سوره‌ای که می‌خواند بتان را ستود و بآخر سوره ایشان را سجود کرد، و خبر باطراف افتاد که اهل مکّه در دین محمّد (ص) شدند و قرآن وی سماع کردند و خدای وی را سجود بردند و مسلمان شدند، جبرئیل (ع) آمد و گفت ای محمّد آن سخن چه بود که گفتی؟! که خلقی از آن در غلط افتادند، رسول (ص) گفت ای جبرئیل نمی‌بایست گفت آن سخن؟ جبرئیل گفت نه، که آن دیو در افکند تا مردمان را در غلط افکند، رسول از آن اندوهگین شد، آیت آمد که: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ» الآیة...
ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس شناخته‌شده به ابراهیمِ امام (مرگ در ۱۳۱ هجری قمری) رهبر جنبش عباسیان علیه خلافت امویان بود. ابراهیم امام برادر سفاح و منصور دوانیقی دو خلیفه نخست عباسی بود.
عج للمسیر و سرفی البیدو القلل ان العلی فی ستون الانیق الذلل
در دوران حکومت امویان و عباسیان به ویژه پس از قتل ابومسلم خراسانی به دست منصور دوانیقی، شورش و بلوا سراسر ایران را دربرگرفت و نهضت‌های بی‌شماری به وقوع پیوست که از مهم‌ترین آن‌ها قیام سنباد زرتشتی بود. در اندک زمان، زرتشتیان طبرستان و نواحی طبرستان یعنی سنگسر (مهدی‌شهر) و شهمیرزاد و فولاد محله، به دور رهبر این نهضت جمع شدند و قومس و ری را به تصرف درآوردند، ولی در ساوه شکست خوردند و سنباد به قومس گریخت و پس از ضبط خزاین ابومسلم رو به طبرستان نهاد. وی پس از مدتی در دره‌های سنگسر و شهمیرزاد به قتل رسید.
رمان جنجالی «آیات شیطانی» در دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط سلمان رشدی ، با بهره گیری از موضوع غرانیق ، برگرفته از قرائت همین سوره توسط محمد ، در دوران زندگی در مکه نوشته شد. بیشتر مسلمانان دوران معاصر تا پیش از انتشار این رمان، از این ماجرا اطلاعی نداشتند.