انقاس

معنی کلمه انقاس در لغت نامه دهخدا

انقاس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نِقس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ). سیاهیهای دوات. ( از منتهی الارب ). سیاهیهای نوشتن. ( غیاث اللغات ). مدادها. حبرها. سیاهیها. دوده ها. در فارسی بجای مفرد استعمال شود. دوده مرکب. مداد. مرکب. ( از یادداشتهای مؤلف ) :
ما برفتیم و شده نوژان کخلان ( ؟ ) پس ما
بشبی گفتی تو کش سلب از انقاس است.منجیک.بگاه خشم او گوهر شود همرنگ شونیزا
چنو خشنود باشد من کنم ز انقاس قرمیزا.بهرامی سرخسی.قلم خواست آن شاه و قرطاس خواست
ز مشک سیه سوده انقاس خواست.فردوسی.نبشتند هر موبدی آنکه دید
که قرطاس از انقاس شد ناپدید.فردوسی.قلم او چو لعبتی است بدیع
زیر انگشت او گرفته وطن
روزی دوستان از او زاید
چو ز انقاس گردد آبستن.فرخی.دبیر از قلم ابر انقاس کرد
سخن در و اندیشه الماس کرد.( گرشاسبنامه ص 57 ).چون ننگری که می چه نویسد برین زمین
یزدان بخط خویش و به انقاس روز و شب.ناصرخسرو.دور باش از مزوری که بمکر
دام قرطاس داردو انقاس.ناصرخسرو.زنگیی که پادشاه ایشان بود سیاهی بود چون کوهی از انقاس سیاه تر. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ).
چون قلم زردم و نزار و نوان
اندرین روزگار چون انقاس.مسعودسعد.لون انقاس داشت پشت زمین
رنگ زنگار داشت روی هوا.مسعودسعد.کفم از رخ بگونه شنگرف
رانم از کف نمونه انقاس.مختاری.

معنی کلمه انقاس در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نقس ، مدادها، دوده ها.

معنی کلمه انقاس در فرهنگ عمید

مداد یا مرکّب که با آن می نویسند. &delta، در فارسی به صورت مفرد استعمال می شود.

معنی کلمه انقاس در فرهنگ فارسی

جمع نقس مدادها و مرکبهایی که با آن چیز نویسند دوده ها .

معنی کلمه انقاس در ویکی واژه

جِ نقس ؛ مدادها، دوده‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه انقاس

گر دلم شد دوده انقاس دواتش ساختم ور تنم شد حلقه خلخال نجیبش یافتم
نوشتند هر موبدی ز آنک دید که قرطاس ز انقاس شد ناپدید
دور باش از مزوری که به مکر دام قرطاس دارد و انقاس
لعلگون پشت زمین و نیلگون روی هوا این ز الماس حسام و آن ز انقاس غبار
می‌کند روشن نزاری عالمی چون برآرد از دوات انقاس را
گشته انقاس گوهرِ مردم کرده انفاس راه منفذ گم
حذر ز صحبت جاهل که صفحهٔ کاغذ سیاه‌روی شد از هم‌نشینی انقاس
آنکه خامه‌ش ز سحر بر قرطاس شب و روزی نگاشت از انقاس
چو انقاس شد پول و آن سنگها همی بویشان شد به فرسنگها
قلم خواست از ترک و قرطاس خواست ز مشک سیه سوده انقاس خواست