معنی کلمه انسان در لغت نامه دهخدا
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند وبارشان انسان.ناصرخسرو.جان و انسان بنده فرمانبرش بادا مدام
تا به تازی هست انسان آدمی و جان پری.سوزنی.نسبت دارند تا قیامت
ایشان ز بهیمه من ز انسان.خاقانی.نیک آمده است زلزلت الارض هین بخوان
بر مالها و قال الانسان مالها.خاقانی.گر بصورت آدمی انسان بدی
احمد و بوجهل هم یکسان بدی.مولوی.چشم نابینا، زمین و آسمان
زان نمی بیند که انسانیش نیست.سعدی.مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ظلم با انسان کنند.حافظ.- انسان کامل ؛ عبارت است از جمیع مراتب الهیه و کونیه از عقول و نفوس کلی و مراتب طبیعی تا آخر تنزلات وجود. ( از شرح فصوص الحکم قیصری ص 10 ). در تصوف ، بالاترین مقامی که انسان بدان تواند رسید یعنی مرتبه فناء فی اﷲ:
کون جامع نزدما انسان بود
ورنباشد این چنین حیوان بود
جامع انسان کامل را بخوان
معنی مجموع قرآن را بدان
نقش می بندد جمال ذوالجلال
در خیال صورت او بر کمال.شاه نعمت اﷲ ولی.