اندرون. [ اَ دَ ] ( حرف اضافه ) به معنی اندر که ترجمه «فی » است. ( آنندراج ). در. دراین حال. بعد از مدخول «به » می آید و آنرا تفسیر میکند مانند بخاک اندرون [ = اندر( در ) خاک ] : به آتش درون بر مثال سمندر به آب اندرون برمثال نهنگان.رودکی.شو بدان کنج اندرون خمی بجوی زیر او سمجی است بیرون شو بدوی.رودکی.بچشمت اندر بالار ننگری تو بروز بشب بچشم کسان اندرون ببینی خار .رودکی.دیدی توریژو کام بدو اندرون بسی بارید کان مطرب بودی بفر و زیب.رودکی.چه بیند بدین اندرون ژرف بین چه گویی تو ای فیلسوف اندرین.ابوشکور.بدو گفت مردی سوی رودبار برود اندرون شد همی بی شنار.ابوشکور.بسا خان کاشانه و خان غرد بدو اندرون شادی و نوشخورد.ابوشکور.سوی رود با کاروانی گشن زهابی بدو اندرون سهمگن.ابوشکور.خوشا نبید غارجی با دوستان یکدله گیتی بآرام اندرون مجلس ببانگ و ولوله.شاکر بخاری.گفتی ای یوسف چه نیکو چشمها داری ! گفت این کرمان راست که بگور اندرون بخورند. ( تاریخ بلعمی ). چون ژاله بسردی اندرون موصوف چون غوره بخامی اندرون محکم.منجیک.دی بدریغ اندرون ماه بمیغ اندرون رنگ به تیغ اندرون شاخ زد وآرمید.کسایی.نشسته بصد خشم در کازه ای گرفته بچنگ اندرون بازه ای.خجسته.گه به بستان اندرون بستان شیرین برکشد گه بباغ اندر همی باغ سیاوشان زند.رشیدی.محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و وصی.فردوسی.ندانم کزین کارگردان سپهر چه دارد براز اندرون جنگ و مهر.فردوسی.ز پیش اندرآمد گو اسفندیار بدست اندرون گرزه گاوسار.فردوسی.به رأی و خرد سام سنگی بود بخشم اندرون شیر جنگی بود.فردوسی.گفت سالار قوی باید به پروان اندرون زآنکه در کشوربود لشکر تن و سالار سر.میزبانی بخاری.شاها هزار سال بعز اندرون بزی وانگه هزارسال بملک اندرون ببال.عنصری.بزرینه جام اندرون لعل مل
معنی کلمه اندرون در فرهنگ معین
(اَ دَ ) [ په . ] (اِ. ق . ) ۱ - داخل ، درون . ۲ - باطن ، ضمیر. ۳ - حرمسرا.
معنی کلمه اندرون در فرهنگ عمید
۱. درون، میان و داخل چیزی. ۲. باطن، ضمیر. ۳. خانه و حیاطی که عقب حیاط بیرونی ساخته شده و مخصوص زن و فرزند و سایر افراد خانوادۀ صاحبخانه بود، اندرونی. ۴. (حرف اضافه ) در.
معنی کلمه اندرون در فرهنگ فارسی
درون، میان وداخل چیزی، مقابل بیرون، باطن، ضمیر، اندو هم گفته شده ( اسم ) ۱ - داخل درون مقابل بیرون برون . ۲ - باطن ضمیر . ۳ - خانه ای که پشت خان. دیگر واقع باشد و مخصوص زن و فرزندان و خدمتگزاران بود حرمسرا اندرونی مقابل بیرونی . جمع اندری یا جوانان که از هر نوع شارب فراهم آیند ٠ جوانان پراکنده که برای شراب جمع شوند ٠
معنی کلمه اندرون در دانشنامه عمومی
آندرون (فیلم). آندرون ( به انگلیسی: Andron ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۶ و به کارگردانی فرانچسکو سینکومانی است. در این فیلم بازیگرانی همچون الک بالدوین، دنی گلاور، لئو هاوارد، گیل هارولد، میشله رایان، آنتونیا کمپبل - هیوز و اسکین ایفای نقش کرده اند.
معنی کلمه اندرون در ویکی واژه
داخل، درون. باطن، ضمیر. حرمسرا.
جملاتی از کاربرد کلمه اندرون
بمردن به آب اندرون چنگلوک به از رستگاری به نیروی غوک
از باشگاههایی که در آن رکاب زدهاست میتوان به تیم کاتیوشا–آلپتسین، تیم دوچرخهسواری کلمه، تیم اونسه، تیم دوچرخهسواری اندلسیا، و اندرونی جوکاتولی–سیدرمک اشاره کرد.
به شهر اندرون هر که برنا بدند چه پیران که در جنگ دانا بدند
این روش در گذشته در بسیاری از کشورها برای بهرهبرداری بیشتر از بردگان خصوصاً برای خدمت در اندرونی (حرمسرا) شاه یا برای قطع نسل مخالفان سیاسی مورد استفاده قرار میگرفته و رایج بودهاست.
ساختمان موزه هنرهای مدرن نیتروی از شاهکارهای نیمایر شناخته میشود. او این بنای مدرن را در سال ۱۹۸۹ طراحی کرد، یعنی زمانی که ۸۲ ساله بود. او تمام موزه را به سان گلی شکوفا مجسم ساخت که هنر دوستان را از همه طرف به اندرون خود دعوت میکند. از آخرین کارهای او مجسمهای به یادبود محاصره اقتصادی کوبا از سوی آمریکا است.
به پیش پدر شد چو خورشید شرق به یاقوت و زر اندرون گشته غرق
یعقوب را دل پر ز خون بخت زلیخا سرنگون یوسف به آغوش اندرون با تیرهبختی چاه را
به روز اندرون دیدهبان داشتی به تیره شبان پاسبان داشتی
سقف آن [آرامگاه] از طرف بیرون شیببامی است، ولی از درون مسطح است؛ لهذا از پشت این سقف مسطح اندرون تا زیر مقعر سقف بیرون مجوف [= خالی] است به شکل مثلث، و آنجا محل دفن مرده بوده و در زمانهای گذشته پشت بام را سوراخ کرده و سنگهایش را شکستهاند. بعضی از اهالی که از آنجا بالا رفته، آن دخمه را دیدهاند، مذکور بودند که در آن تابوت از سنگ نهادهاند و مرده در آن تابوت بوده. اکنون جسد هَباءِ منثور است [مثل غبارِ پراکنده است].
۱–۱-ابن اسفندیار مؤلف کتاب تاریخ طبرستان در ۶۱۳ ه. ق، بر این گمانه است که مازندران تغییر یافته «موز اندرون» است و بیان میدارد: «این ولایت را موز اندرون میگفتند.»
سنگنبشته کاخ دروازه کشورها در دیوارههای کاخ دروازه کشورها، بالای چهار پیکر بزرگ حیوانات و در تخت جمشید قرار دارد. این کتیبهها در ۴ سری و در ۳ زبان در این کاخ نقر شده است. چیدمان کتیبهها به نحوی است که در هر ۴ سری، متن بابلی به سمت اندرون کاخ و بنا، متن پارسی در میان دو زبان دیگر و متن ایلامی در جهت خارجی و بیرونی دروازه حک شده است. ستایش اهورامزدا، معرفی خشایارشا و خاندان او، ثبت ساخت و تکمیل کاخ دروازه کشورها، موضوع کتیبهها را تشکیل میدهد. این سنگنبشتهها به فرمان خشایارشا ایجاد شده است.
ببردش بر آن دز ورا پیلسم نبودش به دل اندرون هیچ غم
ببینیم کایرانیان برچیند بدین رزمگه اندرون با کیند
پتیون به نام «آن الکساندر سابس» در پورتو پرنس به دنیا آمد. پدرش یک فرانسوی ثروتمند به نام پاسکال سابس و مادرش اورسولا، یک زن آزاد مولاتو (دورگه نیمه سیاه) بود، که به این ترتیب او یک کواندرون (یک چهارم تبار آفریقایی) بود. مانند دیگر رنگینپوستان آزاد که پدر ثروتمند داشتند، پتیون در سال ۱۷۸۸ به فرانسه فرستاده شد و به تحصیل در آکادمی نظامی پاریس پرداخت.
کند یکسر آباد جوینده مرد نباشد به راه اندرون بیم و درد
چون دروازه موردستان بر روی امیر مبارزالدین محمد بگشاندند و او با اکابر لشکر خود به شهر درآمد و در اندرون شهر آوازه نقارهٔ مبارزی برآمد، امیر جمال الدین شیخ ابواسحاق صبوحی کرده بود، مستان و طافح شده که: «چه آشوب است؟» گفتند: «نقاره محمد مظفر است.» گفت: «این مردک ستیزهروی هنوز نرفتهاست و هنوز اینجاست؟!»
وی گفته است که: «شیخ علاءالدیّن خوارزمی گفت رحمه الله که: شبی در بعضی از بلاد شام در خلوت خود بعد از نماز خفتن بیدار نشسته بودم و درِ خلوت از اندرون بسته بود. دو مرد دیدم با خود در خلوت، ندانستم که از کجا درآمدند و ساعتی با من سخن گفتند و با یکدیگر یاد احوال فقرا کردیم. ذکر مردی از شام کردند و بر وی ثنا گفتند و گفتند: نیکمردی است گر بدانستی که از کجا میخورد. بعد از آن گفتند: سلام ما به صاحب خود، عبدالله یافعی، برسان! گفتم: او را از کجا میشناسید، و وی در حجاز است؟ گفتند: بر ما پوشیده نیست و برخاستند و پیش رفتند سوی محراب. پنداشتم که نماز خواهند گزارد؛ و از دیوار بیرون رفتند.»
سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق این ریش اندرون بکند هم سرایتی
همیشه تا که به خاک اندرون بود نیران همیشه تاکه بهچرخ اندرون بود انوار
بعد از جوانی، سیاه سپید اندرون به یک شخصیت محبوب بذله گو در میان حاکمان دولتی و مردم مبدل شد.