اند
معنی کلمه اند در لغت نامه دهخدا

اند

معنی کلمه اند در لغت نامه دهخدا

اند. [ اَ ]( عدد مبهم ) شمار مجهول از سه تا نه. ( از برهان قاطع ) ( از غیاث اللغات ) ( از هفت قلزم ) ( از جهانگیری ) ( از انجمن آرا ). شمار نامعلوم از سه تا نه. ( از ناظم الاطباء ). عددی مبهم از سه تا نه. ( فرهنگ فارسی معین ). عدد مجهول میان یک و ده. ( فرهنگ رشیدی ). عدد مجهول از سه تا ده. ( شرفنامه منیری ) ( از مؤید الفضلاء ) ( از فرهنگ خطی ) ( از شعوری ). آنرا بعربی بضع و نیف خوانند. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( از شعوری ). در رشیدی میان یک و ده است و در ادات الفضلاء و فرهنگ قوسی میان سه و ده و در برهان ترجمه ٔبضع و نیف و آن از سه تا نه بود و بهر تقدیر معنی تخمین و گمان در بردارد. ( آنندراج ). شمار مجهول است که پیدا نیست که چند است و این مادون عشره باشد که درعشرات و مآت و الوف و الوف الوف واقع میشود چنانکه گویند صد و اند و هزار و اند و علی هذالقیاس. ( فرهنگ اوبهی ). پس از اعداد عشرات و مآت و الوف آید: بیست و اند. صد و اند. هزار و اند. ( فرهنگ فارسی معین ). اینند. ایدند :
صد و اند ساله یکی مرد غرچه
چرا شصت و سه زیست آن مرد تازی.مصعبی.چو نومید گشت او ز چرخ بلند
که شد سالیانش بهفتاد و اند.فردوسی.بعرصه گاه تو لشکر چنانکه پار نبود
هزار و هفتصد و اند پیل بر بشمار.فرخی.بامدادان که زمین بوسه دهندش پسران
چهل و اند ملک بینی با خیل و سپاه.منوچهری.بسیار بکشت [شاه کابل ] تا بیست و اند هزار مسلمان بر دست او شهید گشت. ( تاریخ سیستان ). یکجایگاه از یاران حرب بن عبیده بیست و اند هزار مرد بکشت. ( تاریخ سیستان ). تفحص کردند جمله خردمندان مملکت را و از جمله هفتاد و اند تن را ببخارا آوردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 102 ). این هفتاد و اند تن را که اختیار کرده آمد یکسال ایشان را می باید آزمود. ( تاریخ بیهقی ). چهارصد و اند سال است تا این را می نویسند و می خوانند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 238 ). یکهزار و دویست و اند اسیر بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40 ). هشتهزار و هشتصد و اند سر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 40 ).
سیه گوش تیرست هریک ببند
پلنگان آمخته هشتاد و اند.( گرشاسبنامه ص 113 ).ز زر کاسه هفتاد خروار واند
ز سیمینه آلت که داند که چند.

معنی کلمه اند در فرهنگ معین

( آند ) (نُ دْ ) [ انگ . ] ( اِ. ) مسیری که جریان برق مثبت طی می کند تا در قطب منفی وارد الکترولیت شود. اصطلاحاً قطب مثبت .
(اَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - عددی مبهم از سه تا نه . ۲ - چند.

معنی کلمه اند در فرهنگ عمید

( آند ) قطب مثبت باتری الکتریکی و مانند آنه، جریان برق.
۱. عدد مجهول از سه تا نه: عدد سال های مدت تو / همچو تاریخ پانصدوچهل و اند (انوری: ۶۱۵ ).
۲. کم، معدود، چند.
۳. سخن مبهم.

معنی کلمه اند در فرهنگ فارسی

( آند ) سلسله جبال عظیمی که بر جانب غربی آمریکای جنوبی مسلط است و ۷/۵٠٠ کیلو متر طول دارد ٠ مرتفعترین قله آن کوه آتشفشانی آکو نکا گا است ( ۷/٠۴٠ متر ) ٠
قطب مثبت باطری الکتریک، قطب مثبت جریان برق، سطح فلزی که درنقطه نفوذالکتریسیته مثبت پیل است، عددمجهول ازسه تانه، کم
ضمیر شخصی متصل سوم شخص جمع فاعلی : رفته اند خورده اند. در غالب افعال ملحق بفعل نوشته میشود : بردند میبرند .
مزید موخر امکنه

معنی کلمه اند در فرهنگستان زبان و ادب

آند
{anode} [فیزیک] جمع کنندۀ الکترون ها در لامپ الکترونی

معنی کلمه اند در دانشنامه عمومی

آند (شیمی). آنُد ( به انگلیسی: Anode ) ، الکترودی که جریان الکتریکی از طریق آن وارد دستگاه الکتریکی ( electrical device ) قطبیده می گردد.
به صورت عامیانه در یک باتری الکترود مثبت را کاتد و الکترود منفی را آند می نامند اما در واقع آند الکترودی است که در یک مجموعه دو الکترودی ( داخل محلول الکترولیت ) ، الکترون از دست می دهد یا جریان الکتریکی ( جریان الکتریکی به صورت قراردادی مخالف جهت حرکت الکترون می باشد ) به آن وارد می شود. در نتیجه در یک باتری که در حال دشارژ شدن است ( در حال مصرف شدن ) قطب منفی آند و در یک باتری که در حال شارژ شدن است قطب مثبت آند نامیده می شود. en:Anode
اند (مجارستان). اُنُد ( به مجاری: Ónod ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در ناحیه میشکولتس واقع شده است.
معنی کلمه اند در فرهنگ معین
معنی کلمه اند در فرهنگ عمید
معنی کلمه اند در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اند در فرهنگستان زبان و ادب

معنی کلمه اند در دانشنامه آزاد فارسی

آند (الکترونیک). آنُد (الکترونیک)(anode)
الکترود۱ مثبت لامپ گرمایونی۲ ، لامپ پرتوکاتدی۳ یا وسایل مشابه. الکترون های انتشاریافته از کاتد به سوی آن کشیده می شوند.
آند (شیمی). آنُد (شیمی)(anode)
الکترودمثبت سلول الکترولیتی. در محلول، معمولاً ذرات با بار منفی (آنیونها) جذب آن می شوند. نیز ← آندی کردن

معنی کلمه اند در ویکی واژه

عددی مبهم از سه تا نه.
چند.

جملاتی از کاربرد کلمه اند

ز خونی لیک اندر خاکماندی ز سرّصنع عین پاک ماندی
داده شده‌اند. فرض کنید ثابت‌های مجهول
گذشته اند ز چه بی عصا سبکپایان تو می روی به ته چاه با عصای که چه؟
بحر دلم که موج او از فلک نهم گذشت خیره بمانده‌ام که او از گهری چه می‌شود
حقیقت من ز عیسی درگذشتم بساط نیستی اندر گذشتم
ز اندوه و نشاط من مپرسید آن بیش ز بیش و این کم از کم
سگ کین از بغل برون انداز سگ بزیر بغل میا به نماز
به رویش اندر چندان نگاه کردم تیز که دیده ام همه دیدار آن نگار گرفت
ملک و ملت چون عرض شد باری اندر جنب او زانکه هست این هردو را دایم بدین مسند قوام
نه بدیدم هیچ در عمری دراز نه رسیدم من بهیچی مانده باز
زمانه، بندها، داند نهادَن، که نَتْواند خِرَد آن را گُشادن.