امصار

معنی کلمه امصار در لغت نامه دهخدا

امصار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مصر. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). شهرهای کلان. ( آنندراج ). شهرها : مفارقت دیار و امصار کرمان و قطع طمع از آن حدود تکلیف کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). دست نهب و ارهاق و هدم و احراق بر دیار و امصار او دراز کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). مشاعل شریعت در آن دیار و امصار برافروخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || امصار ج ِ مصر در دیگر معانی آن نیز هست. رجوع به مصر شود.
امصار. [ اِ م م ِ ] ( ع مص ) لاغر گردیدن آهوبره : امصر الغزال مصاراً؛ لاغر گردید آهو بره. ( ناظم الاطباء ). || پاره پاره شدن رشته.( از اقرب الموارد ). در اصل انمصار بوده و نون به میم بدل گردیده و ادغام شده است. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه امصار در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ مصر، شهرها.

معنی کلمه امصار در فرهنگ عمید

= مِصر

معنی کلمه امصار در فرهنگ فارسی

شهرها، جمع مصر
( اسم ) جمع مصر شهرها .
جمع مصر . شهرهای کلان

معنی کلمه امصار در ویکی واژه

جِ مصر؛ شهرها.

جملاتی از کاربرد کلمه امصار

آن به عون علم‌کاوه‌گشودی‌کشور این به نوک قلم خویش‌ گشاید امصار
این سورة الجمعة یازده آیتست، صد و هشتاد کلمه هفتصد و بیست حرف، جمله به مدینه فرو آمد، باجماع مفسّران، و در مدنیّات شمرند. و درین سوره نه ناسخ است نه منسوخ. در فضیلت سوره مصطفی (ص) گفت بروایت ابیّ بن کعب: «من قرأ سورة الجمعة کتب له عشر حسنات بعدد من ذهب الی الجمعة فی مصر من امصار المسلمین و من لم یذهب».
و قرأ حفص «نُوحِی إِلَیْهِمْ» بالنّون فی جمیع القرآن، «مِنْ أَهْلِ الْقُری‌» ای الامصار دون البوادی لانّ اهل الامصار اعقل و اعلم و احلم. قال الحسن لم یبعث اللَّه نبیّا من البادیة و لا من النّساء و لا من الجنّ. مشرکان قریش گفتند چرا بما فریشته نیامد بپیغام که مردم آمد، این آیت جواب ایشانست: «أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا» الی مصارع الامم المکذّبة فیعتبروا بهم.
و قیل: فی الافاق وقایع اللَّه فی الامم و فی انفسهم یوم بدر. و قیل: فی الافاق من فتوح البلاد و الامصار و فی انفسهم من فتح مکة کقوله: أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها. و قیل: «فی الآفاق» یعنی: اقطار الارض و السماء من الشمس و القمر و النجوم و النبات و الاشجار و الانهار وَ فِی أَنْفُسِهِمْ من لطیف الصنعة و بدیع الحکمة و سبیل الغائط و البول حتی انّ الرجل لیأکل و یشرب من مکان واحد و یخرج ما یأکل و یشرب من مکانین. و قیل: فی انفسهم إحیاءهم عند الصباح من النوم. و قیل: الآیات فی الآفاق» هو ما اخبرهم النبی علیه السلام بوقوعه من الفتن و ظهور الآیات فی آفاق الارض بعده و لم یصدّقوه ثمّ کان کما اخبره. و قیل: هی طلوع الشمس من مغربها. و قیل: هی انشقاق القمر. قال بعض المفسرین: انّ ابا جهل قال للنبی (ص): ائتنا بعلامة، فانشقّ القمر بنصفین، فقال ابو جهل: یا معشر قریش قد سحرکم محمد فوجهوا رسلکم فی الآفاق هل عاینوا القمر کذلک فان عاینوا شیئا فهو آیة و الّا فذلک سحر، فوجهوا رسلهم فی الارض فاذا الناس یتحدّثون فی انشقاق القمر، فقال ابو جهل: هذا سحر مستمرّ: فنزل: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ ان القرآن و الاسلام و محمدا «حقّ».
جهان فهرست ایجاد و سطور امصار ایرانش شهنشه نام یزدان مدح مجدالملک عنوانش
ز چیست می نکند جای در بلاد و قری چرا همی نزدی در دیار و در امصار
قال قتاده: بِالسِّنِینَ لأهل البوادی و اصحاب المواشی، و نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لأهل القری و الامصار. لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ فینتبهون و یرجعون.
دربارهٔ محدوده ظفار در کتاب: « «تحفةالنظار فی غرائب‌الامصار و عجائب‌الاسفار» ابن بطوطه مراکشی آمده‌است: در مغرب ناحیه عمان و مسقط کوه‌های بلندی واقع هستند در امتداد شمال به جنوب و آن ناحیه به وسیله آن کوهستان از صحرای بزرگ عربستان، ربع الخالی و امارات دیگر در شبه جزیره عربستان جدا شود و در دامنه آن کوهستان وادی‌ها باشند شایسته زراعت. سکنه آن از مردمان گوناگون و در تحت امارات مسقط هستند و از طریق تنگه‌های چندی کرانه‌های عمان راه پیدا می‌کنند.
پس موسی ع برایشان خشم گرفت و گفت أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی‌ بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ أَدْنی‌ هم از دنائت است و هم از دنوّ یقول أ تأخذون الذی هو اخسّ بدلا من الذی هو اجلّ و اشرف، او تأخذون الذی هو اقرب تناولا لقلّة قیمته بدلا من الذی هو ارفع قیمته. اهْبِطُوا مِصْراً یعنی بلدة من البلدان، فانّ الذی سألتم لا یکون الّا فی البلدان و الامصار در شهری فرود آئید که آنچه میخواهید در شهر یابید. گفتند کدام شهر یا موسی؟ گفت الارض المقدّسة التی کتب اللَّه لکم.
مسلسل می‌رسد با سیم و چاپار ز بلدان و ز اقطار و ز امصار
«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ» ای من اهل قریة، و القری فی القرآن الامصار، سمّیت قریة لانّها تقری اهلها ای تجمعهم کما سمی الحیّ لانّه یحوی القبیلة. این آیت جواب قریش است که می‌گفتند: «فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ عَجِّلْ لَنا قِطَّنا» عذاب و هلاک بتعجیل می‌خواستند، ربّ العزّه گفت: «ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ» ای اجل مقدور و وقت محدود لا نعذبهم و لا نهلکهم حتّی یبلغوه ما هرگز اهل شهری را هلاک نکردیم مگر که هلاک ایشان را وقتی معیّن بود تا بآن وقت معیّن نرسند ایشان را هلاک نکنیم، چون آن وقت معیّن موقت در رسد در آن تقدیم و تأخیر نرود.