امرء

معنی کلمه امرء در لغت نامه دهخدا

امرء. [ اَ رَ / اِ رِ / اُ رُ ] ( ع اِ ) مرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اعراب در این کلمه هم در همزه ( حرف اول ) و هم در حرف آخر هر دو وارد می شود چنانکه گویند: رایت اَمرَءَ و مررت بِاِمرِء و هذا اُمرُء. ( ناظم الاطباء ). و نیز جایز است فتح و ضم و اعراب راء در هر حال چنانکه : هذا اُمرَء و نیز هذا اُمرُء و رأیت اُمرُوءً و مروت باُمرء و نیز مررت باُمرِی ٔ. ( از اقرب الموارد ). مؤنث آن امراءة است. رجوع به امراءة شود.
امرء. [ اَ رَ ] ( ع اِ ) گرگ نر. ( ناظم الاطباء ). گرگ. ( منتهی الارب ).
امرء. [ اَ رَ ] ( ع ن تف ) گواراتر. گوارنده تر: والطبیخ الذی یکون فی قدور الذهب اغذی و امرء و اصح فی الجوف و اطیب. ( میدانی ).

معنی کلمه امرء در فرهنگ معین

(اَ رَ ) [ ع . ] ( اِ. ) مرد.

معنی کلمه امرء در ویکی واژه

مرد.

جملاتی از کاربرد کلمه امرء

و عن عائشة قالت: انّ اوّل ما نزل من القرآن، اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. و روی انّ ورقة بن نوفل بن اسد بن عبد العزّی بن قصیّ و هو ابن عمّ خدیجة و کان امرءا تنصّر فی الجاهلیّة و کان یکتب الکتاب العبری و کان شیخا کبیرا قد عمی.
عن عبد اللَّه بن مسعود قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: «لا یحلّ دم امرء مسلم یشهد ان لا اله الا اللَّه، و انّی رسول اللَّه الّا باحدی ثلث: النفس بالنفس، و الثیب الزانی، و المارق لدینه، و التارک للجماعة.»
لاتحمدن امرءا حتی تجربه
عن ابن عباس رضی اللَّه عنه، قال: قال رسول اللَّه (ص): «ایها الناس انّ الرزق مقسوم لن یعدو امرءا ما کتب له، فاجملوا فی الطلب، ایها الناس انّ فی القنوع لسعة و انّ فی الاقتصاد، لبلغة، و انّ فی الزهد لراحة، و لکل عمل جزاء، و کل ما هو آت قریب».
شاعری دانی کدامین قوم کردند آنکه بود ابتداشان امرء القیس انتهاشان بوفراس
اشار النبی (ص): رحم اللَّه امرءا نظر لنفسه و مهّد لرمسه، ما دام رسنه مرخی، و حبله علی غاربه ملقی، قبل أن ینفد اجله، فینقطع عمله.
زد قفانبک را قفائی نیک وامرء القیس را فکند از کار
آمنه یا امیمه یکی از دختران حسین بن علی بود که مادرش به وی لقب سکینه داده بود. مادر وی رباب بنت امرء القیس بوده‌است. وی متولد سال ۴۸ یا ۴۹ هجری قمری بوده و در جنگ کربلا در حالی‌که به سن بلوغ نرسیده بود، حضور داشت. او در سال ۱۱۷ هجری‌قمری در مدینه از دنیا رفت.
لم اکن رمت هوکم طایعاً انی امرء وقد قمیصی من دبر
درحالی‌که حاج‌منوچهری دختر کوچکتر حسین را سکینه از رباب بنت امرء القیس میداند.
إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ای الا امرءا صار الی اللَّه و له قلب سلیم لا شرک فیه و لا کفر، و المعنی بنفس سلیم عن الکفر و المعاصی و انّما اضافه الی القلب لانّ الجوارح تابعة للقلب فتسلم بسلامته و تفسد بفساده. و فی الخبر: «انّ فی جسد ابن آدم لمضغة اذا صلحت صلح لها سایر الجسد و اذا فسدت فسد لها سایر الجسد، الا و هی القلب».
حضرت امیر گفت: شنیدم از حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم که فرمود: قیمة کل امرء مایحسنه یعنی: قیمت هرکس به قدر آن چیزیست که وی را می آراید از محاسن افعال و بدایع اقوال.