اماثل. [ اَ ث ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَمثَل بمعنی مشابه و نظیر است یا ج ِ امثال که ج ِ مثل است و بمعنی همسران استعمال میشود. ( از غیاث اللغات ). ج ِ امثل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). نظایر. || گزیدگان. خیار. اخیار. افاضل : خصم اماثل ، فرومایگان باشند. ( کلیله و دمنه ). کعبه علماء و اماثل...، و همگی ارباب هنر و بلاغت جانب او شناختندی. ( کلیله و دمنه ). افاضل و اماثل جهان رضیع احسان و ربیب انعام ایشان شده. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 276 ). - اماثل و اقران ؛ نظایر و همسران.
جمع امثل به معنی برتر، شریفتر، فاضلتر ( صفت ) جمع امثل . ۱ - برتران بهتران فاضلتران . ۲ - گزیدگان گزینان برگزیدگان . ۳ - نظیران همانندان .
معنی کلمه اماثل در ویکی واژه
جِ امثل. فضلا، هنرمندان. مانندها.
جملاتی از کاربرد کلمه اماثل
من این سؤالات را در دو کلمه جواب کنم چنان که افاضل اسلام و اماثل مشرق چون ببینند در محل رضا و مقر پسند افتد.
خدا را منتی دارم که بگزید مرا این شه ز اقران و اماثل
و فی طخیهٌٔ عمیاء عُشتُ منکّراً یُفارقنی ظلّی لفقد الاماثل
انبیا تو را گفتند نیک باش و نیکی کن تا که نیک بینی از اماثل و اقران
کهف الاماثل فخرالدین صاحبنا مولی تقاصرت الاوهام عن رائه
آسوده نشسته به جلال تو اجلا و آرام گرفته به منال تو اماثل
او راگمان بدانکه تو نگزینی هرگز بر او اماثل و اقران را
وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ای استعینوا بکبرائکم و اماثلکم بیاری گیرید این سران و مهتران شما که پناه وا ایشان دادهاید، و در مجامع و محافل شوند و شما را در تکذیب خدا و رسول معاونت میدهند دست در ایشان زنید تا شما را یاری دهند بچنین سورتی آوردن و از بر خویش نهادن، اگر راست میگویید که این قرآن محمد از بر خویش نهاد.
آن افصح زمانه که نفس نفیس اوست سر دفتر اماثل و اعیان روزگار
در رزم چنان شاد که در بزم اماثل میدان قتالش بهمانسان که محافل