اماتت

معنی کلمه اماتت در لغت نامه دهخدا

اماتت. [ اِ ت َ ] ( ع مص ) میرانیدن و کشتن کسی را. رجوع به اماتة شود.
اماتة. [ اِ ت َ ] ( ع مص ) بمیرانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). میرانیدن. ( ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) ( منتهی الارب ). میراندن و کشتن کسی را. ( غیاث اللغات ). || فرزندمرده شدن. ( منتهی الارب ). مردن بچه زن یا شتر ماده. مردن فرزندیا فرزندان کسی. ( از اقرب الموارد ). || خداوند شتران مرگ رسیده شدن. ( منتهی الارب ). اماتة قوم ؛مرگ افتادن در شتران و نیز در گوسفندانشان. ( از اقرب الموارد ). || مبالغه کردن در پختن و گداختن گوشت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ما اَموَتَه ُ؛ چه مرده دل است او و از آن مرگ دل او را قصد کنند زیرا هر فعل که زیادت نپذیرد از آن تعجب نیاورند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه اماتت در فرهنگ معین

(اِ تَ ) [ ع . اماتة . ] (مص م . ) کشتن ، بی جان کردن .

معنی کلمه اماتت در ویکی واژه

اماتة.
کشتن، بی جان کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه اماتت

مقام آمد ترا گویم بیانی که باشد در مقاماتت نشانی
کل العداوه قد یرجی اماتتها الا عداوه من عاداک من حسد
«قالَ» یعنی ابلیس، «أَ رَأَیْتَکَ» ای أ رأیت و الکاف توکید للمخاطبة، «هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ» این تکریم بمعنی تعظیم و تفضیل است، «عَلَیَّ» از بهر آن گفت و جواب این سخن محذوفست: ای اخبرنی عن هذا الّذی کرّمت علیّ باسجاد الملائکة لم کرّمته علیّ و قد خلقتنی من نار و خلقته من طین، فحذف لانّ فی الکلام دلیلا علیه، «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ» یعنی اخّرت اماتتی و ترکتنی حیّا، «لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ» ای لاستأصلنّهم بالإغواء و لاستولینّ علیهم، یقال احتنکت الجراد الارض اذا اکلت نباتها کلّه. و قیل معناه لآخذنّ باحناکهم و لاجرّنّهم الی النّار، حنکت الدّابة و احتنکتها اذا جعلت فی حنکها الاسفل حبلا یقودها به. و قیل لاقودنّهم کیف شئت، «إِلَّا قَلِیلًا» این استثنا از بهر آن کرد که اللَّه بر وی استثنا کرده بود و گفته: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا» «قالَ اذْهَبْ» درین کلمه مجی‌ء و ذهاب نیست و جز طرد و ابعاد نیست و باین کلمة او را بلعنت کرد و از رحمت خود دور، ای ابعد، و قیل تباعد عن جملة اولیائی بعد ان عصیت، «فَمَنْ تَبِعَکَ» ای اطاعک، «مِنْهُمْ» من ذریته، «فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ» ای جزاؤک و جزاؤهم فغلب المخاطب علی الغائب، «جَزاءً مَوْفُوراً» ای موفی مکمّلا یقال و فرا الشّی‌ء یفر و وفرته افره لازم و متعدّ.
وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ قال: قالت الجنّ للانس: نحن نأتیکم بالخبر فانطلقوا الی البحر فاذا هی نار تتاجج. قال: فبیناهم کذلک اذ تصدّعت الارض صدعة واحدة الی الارض السّابعة السّفلی و الی السّماء السّابعة العلیا، فبیناهم کذلک اذ جاءتهم الرّیح فاماتتهم. و قال ابن عباس: هی اثنی عشرة خصلة ستّة فی الدّنیا و ستّة فی الآخرة و هی ما ذکر من بعد.
از مقاماتت اگر فصلی بخونی بر عدو حالی از نامنطقی جذر اصم یابد نجات
«وَ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ» ای یجمع الاوّل و الآخر یوم القیامة فیریهم اعمالهم و یجزیهم بها، «إِنَّهُ حَکِیمٌ» فی تدبیر خلقه فی احیائهم و اماتتهم، «عَلِیمٌ» بهم و باعمالهم.
نَحْنُ قَدَّرْنا، قرأ ابن کثیر بتخفیف الدال و الباقون بتشدیدها. و هما لغتان. التقدیر: ترتیب الشی‌ء علی مقدار و الموت یجری بین الخلق علی مقدار ما یقتضیه علمه و حکمه فسوّی بینهم و جعل اهل السماء و الارض و الشریف و الوضیع فیه واحدا و قیل قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ، بان کتبناه علی مقدار لا زیادة فیه و لا نقصان فمنهم من یموت صغیرا و منهم من یموت کبیرا، وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ لا یسبقنا احد الی اماتتکم قبل الوقت.
و صفات جلال هم بر دو نوع است: صفات ذات و صفات فعل. صفات فعل چنانک در صفت اماتت نموده آمد.