معنی کلمه اما در لغت نامه دهخدا
اما. [ اَ ] ( ع صوت ) بمعنی اَلا ( هان ) باشد و بیشتر قبل از قسم قرار گیرد:
اما و الذی ابکی و اضحک و الذی
امات و احیا و الذی امره الامر...
یعنی هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند و آنکه میراند و زنده کند و فرمان فرمان اوست... ( ازاقرب الموارد ). || ( ق ) بمعنی حقاً: اما ان زیداً عاقل ؛ یعنی زید حقاً خردمند است. ( از اقرب الموارد ). || ( ادات استفهام ) بمعنی لولا ( آیا نه ) که به این معنی اختصاص بفعل دارد: اما تقعد و اما تقوم ؛ آیا نمی نشینی و آیا بلند نمیشوی ؟ و گفته اند در این مورد همزه برای استفهام ، و ما نافیه است. ( از اقرب الموارد ). || کدام. کدامین. ( دزی ج 1 ).
اما. [ اَم ْ ما ] ( ع حرف ربط ) حرف شرط است : فأما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق ( قرآن 26/2 )؛ ( اما آنانی که ایمان آوردند میدانند آن مثل حق است ). ( منتهی الارب ). اما حدیث خواجه احمد، بنده را با چنین سخنان کاری نیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85 ). و اما املاک ایشان حال بر ما پوشیده است. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 37 ). || برای تفصیل مجمل : اما السفینة فکانت لمساکین... و اما الغلام... ( قرآن 18 79/ و 80 )؛ ( اما کشتی ، ازآن مسکینانی بود... و اما جوان... ). ( از منتهی الارب ). || برای تأکید: اما زید فذاهب ؛ عزم زید جزم است [ برای رفتن ]. ( از منتهی الارب ). || بمعنی لیکن. ( غیاث اللغات ). نویسندگان و گویندگان زبان فارسی از دیرباز در معنی استدراک استعمال کرده اند امروزه نیز در تداول فارسی زبانان در همان معنی بکار میرود، چنانکه گویند: خدا از حق اﷲ میگذرد اما از حق الناس نمیگذرد. خدا دیرگیر است ، اما سختگیر است. لیکن. لکن. ولیکن. لیک. ولیک. ولی. پَن : اما نکاح کردن بر رویهاست. ( ترجمه تفسیر طبری ). و خورشید را که داریم نه بدان داریم که گوییم این را پرستیم اما بجایگاه آن داریم که شما محراب دارید. ( تاریخ سیستان ). بزرگ مهتری است این احمد،اما آنرا آمده است تا انتقام کشد. ( تاریخ بیهقی ). گفتند فرمانبرداریم به هرچه فرماید اما مهلتی و تخفیفی ارزانی دارد. ( تاریخ بیهقی ). ولی موافقت می باید درمیان هر دو برادر... تا در جهان آنچه بکار آید ما را گردد، اما شرط آن است که از زرادخانه پنج هزار اشتربار سلاح... نزدیک ما فرستاده آید. ( تاریخ بیهقی ). اگر از کسی گناهی و تقصیری آمدی بزودی تأدیب نفرمودندی از جهت حق خدمت ، اما او را به زندان فرستادندی تاچون کسی شفاعت کردی عفو فرمودندی. ( نوروزنامه ). امادر صبر و مواظبت تو خیره مانده بودم. ( کلیله و دمنه ). اما چون سوگند در میان است از جامه خانه خاص برای تشریف و مباهات... برگیرم. ( کلیله و دمنه ). و هرکه علم بداند و بدان کار نکند بمنزلت کسی باشد که مخافت راهی را میشناسد اما ارتکاب کند. ( کلیله و دمنه ).