الکلب

معنی کلمه الکلب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ﭐخْسَؤُواْ: ای سگان گم شوید-ای سگان دور شوید(خسات الکلب فخسئا معنایش این است که سگ را از روی اهانت چخ کردم ، رفت و در گوشه‏ای نشست ، و عرب وقتی می‏خواهد به سگ بگوید : چخ ، می‏گوید : اخسا و بنا به گفته راغب ، در کلام ،استعاره کنایه‏ای به کار رفته ، و مراد ازاین ک...
ریشه کلمه:
کلب (۶ بار)
سگ. . حکایت او مثل حکایت سگ است که اگر به آن حمله کنی زبانش را بیرون می‏کند و اگر با آن کار نداشته باشی باز زبانش را بیرون می‏کند این جریان انشاالله در «لهث» بازگو خواهد شد. مُکَلِب (به صیغه فاعل) کسی است که به سگ تعلیم شکار می‏دهد . پاکیزه‏ها به شما حلال شده و آنچه از سگهای شکاری تعلیم داده‏اید که تعلیم دهنده آنها یا صاحبان شکار با سگها هستید آنچه از شکار برای شما نگه داشته‏اند بخورید و نام خدا رابر آنها بخوانید رجوع کنید به «جرح». * «وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْئَصیدِ» کلمه کَلْبُهُم که راجع به سگ اصحاب کهف است چهاربار در سوره کهف :18 و 22 آمده است و نشان می‏دهد که در داستان آنها مورد اعتنا است اگر چیزی در این باره بدست آید در «کهف» انشاالله خواهیم آورد. لابد سگ نیز در آن مدت با آنها بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه الکلب

وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ یعنی: الجنّة رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً و قیل: معناه وَ إِذا رَأَیْتَ ببصرک الجنّة رأیت ثمّ نعیما لا یوصف و ملکا کبیرا یدوم و لا ینقطع ادناهم منزلة من ینظر فی ملکه مسیرة الف عام یری اقصاه کما یری ادناه و قال مقاتل و الکلبی: هو انّ رسول ربّ العزّة من الملائکة لا یدخل علیه الّا باذنه. و قیل: الملک الکبیر قوله: لهم ما یشاءون فیها.
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکی‌ فهذا یدلّ علی انّ کلّ ما یعمله الانسان فبقضائه و خلقه حتی الضحک و البکاء. قال مجاهد و الکلبی اضحک اهل الجنة و ابکی اهل النار فی النار. و قال الضحاک اضحک الارض بالنبات و ابکی السماء بالمطر. و قیل معناه افرح و احزن. لان الفرح یجلب الضحک و الحزن یجلب البکاء.
قوله: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ قال ابن عباس: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ یعنی رسول اللَّه جاء بلا اله الا اللَّه وَ صَدَّقَ بِهِ الرسول ایضا بلّغه الخلق. و قال السدی: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ جبرئیل جاء بالقرآن «و صدّق به» محمدا (ص) تلقاه بالقبول. و قال ابو العالیة و الکلبی: «جاءَ بِالصِّدْقِ» رسول اللَّه (ص)، «و صدّق به» ابو بکر. و قیل: «صدّق به» المؤمنون، لقوله: أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ و قال الحسن: هم المؤمنون صدّقوا به فی الدنیا و جاءوا به فی الآخرة. و فی الخبر ان المؤمن یجی‌ء یوم القیمة بالقرآن فیقول: هذا الّذی اعطیتمونا صدّقنا به و علمنا بما فیه. أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ عذاب اللَّه.
قال الکلبی: نزلت فی ابی طالب و ذلک انّه اتی النّبیّ (ص) فاتحفه بخبز و لبن فبینما هو جالس یأکل اذا انحطّ نجم فامتلأ ماء ثمّ نارا ففزع ابو طالب. و قال: ایّ شی‌ء هذا؟ فقال رسول اللَّه (ص): «هذا نجم رمی به و هو آیة من آیات اللَّه سبحانه» فعجب ابو طالب. فانزل اللَّه عزّ و جلّ: وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ‌ هذا قسم «وَ الطَّارِقِ» النّجم لانّ الطّروق یکون باللّیل و طلوع النّجم باللّیل و کلّ ما جاء لیلا فقد طرق و منه حدیث جابر نهی النّبیّ (ص) ان یطرق الرّجل اهله. و قال: حتّی تستحدّ المغیبة و تمتشط الشّعثة. و قالت هند بنت عتبة: یوم احد نحن بنات الطّارق نمشی علی النّمارق.
یا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا بی و برسلی و لا یمکنکم اظهار دینکم و توحیدکم بمکانکم یعنی بمکة و کانوا یعذّبون علی الدّین إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فانتقلوا منها الی حیث یمکنکم ان تعبدونی فیها. نزلت هذه الایة فی قوم من المؤمنین دعوا الی الهجرة فشقّ علیهم ذلک من جهة الطبع، فقالوا: کیف یکون حالنا اذا انتقلنا الی دار العزبة و لیس بها احد یعرفنا فیواسینا و لا نعرف وجوه الاکتساب بها فانزل اللَّه هذه الآیة قطعا لعذرهم فی ترک الهجرة بهذه العلّة، و قال مقاتل و الکلبی نزلت فی المستضعفین من المؤمنین یحثّهم علی الهجرة یقول ان کنتم فی ضیق بمکّة من اظهار الایمان فاخرجوا منها انّ ارضی المدینة واسعة آمنة. و قال عطاء اذا امرتم بالمعاصی فاهربوا فان ارضی واسعة، و کذلک یجب علی کل من کان فی بلد یعمل فیها بالمعاصی، و لا یمکنه تغییر ذلک، ان یهاجر الی حیث یتهیّأ له العبادة.
حضور مسلمانان در جزیره به‌طور متناوب از قرن ششم میلادی و سالهای اول اسلام آغاز گردید. در دوران خلافت اسماعیل منصور از رهبران اسماعیلی فاطمیان، وی حسن الکلبی را بعنوان امیر منطقه سیسیل منصوب کرد. وی توانست به‌خوبی شورش‌های بیزانسی‌ها را کنترل و سلسله بنی‌کلب را بنیان نهد.
آقابزرگ تهرانی در الذریعه از کتاب احکام القرآن که توسط یکی از یاران محمد باقر و جعفر صادق به نام محمد بن السائب بن بشر الکلبی (پدر هشام کلبی) تألیف شده به عنوان اولین کتاب در این موضوع یاد می‌کند و برای تأیید این سخن مطالبی را از کتاب الفهرست ابن ندیم و کشف الظنون کاتب چلبی می‌آورد.
إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا قال ابن عباس: ظلوما لنفسه جهولا بامر اللَّه و ما احتمل من الامانة. و قال الکلبی: ظلوما حین عصی ربه جهولا لا یدری ما العقاب فی ترک الامانة.
[و اگر قصد مراجعت کند و بهمان راه که آمده است باز گردد مرتبه ایقان است و اگر بوطن اصلی بازرسد مقام احسان است و اگر از وطن اصلی در گذردسر حد عتبه عرفان است و اگر آنجا توقف نکند و در پیشگاه بارگاه وصول قدم نهد درجه عیان است و بعد ازین نه حد وصف و عالم بیان است] و اگر آن محبت نجنبد و طلب مراجعت نکند و دل درین جهان بندد نشان بی‌ایمانی است. «و لکنه اخلد الی الارض واتبع هواه فمثله کمثل الکلب» هر که درین حجب بماند و درد برداشت این حجبش نباشد در خسران ابدی «و العصر ان الانسان لفی خسر» بماند.
یعنی: لمن لم یقرأ فاتحة الکتاب. و قیل: معناه «اقرأ» القرآن بِاسْمِ رَبِّکَ تیمّنا و تبرّکا و هو ان یفتتح بذکره کقوله: «ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» الَّذِی خَلَقَ یعنی: المکوّنات کنّها ثمّ خصّ منها ما هو اعلی مرتبة فقال: خَلَقَ الْإِنْسانَ یعنی: بنی آدم مِنْ عَلَقٍ جمع علقة کشجر و شجرة، و المراد بها ابتداء الخلقة الی تمامها، و قیل: المراد به آدم (ع) من علق، ای من طین یعلق بالکفّ ثمّ کرّر للتّأکید فقال: «اقْرَأْ» و یحتمل انّ الاوّل للعموم و الثّانی للخصوص کما قلنا فی: «خلق» «خَلَقَ الْإِنْسانَ» قوله: وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ ای الاعظم کرما. و قال الکلبی: ای الحلیم عن جهل العباد لا یعجل علیهم بالعقوبة.
قال الکلبیّ: من بقی علم ذلک اذا ظهر امره و من مات علمه بعد موته. قال الحسن: ابن آدم عند الموت یأتیک الخبر الیقین و قیل: «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ» یعنی نبأ القرآن و ما فیه من الوعد و الوعید و ذکر البعث و النّشور، «بَعْدَ حِینٍ» یعنی یوم القیمة.
وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَیْطانٍ رَجِیمٍ ای ما القرآن بقول شیطان مطرود مرمیّ بالشّهب من قوله و ما تنزّلت به الشّیاطین. و قال الکلبی: یقول انّ القرآن لیس بشعر و لا کهانة کما قالت قریش.