الوقت

معنی کلمه الوقت در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
وقت (۱۳ بار)
در این که منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»، چه روزی است، مفسران احتمالات متعددی داده اند:
بعضی گفته اند: منظور پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف است، چرا که بعد از آن، طبق ظاهر آیات قرآن، همه جهانیان از بین می روند و تنها ذات پاک خداوند باقی می ماند، بنابراین، تنها به مقداری از درخواست ابلیس موافقت شد.
بعضی دیگر احتمال داده اند: منظور از «وقت معلوم» زمان معینی است که تنها خدا می داند، و جز او هیچ کس از آن آگاه نیست، چرا که اگر آن وقت را آشکار می ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشی بیشتر شده بود.
بعضی نیز احتمال داده اند که منظور روز قیامت است; چرا که او می خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص این که شبیه این تعبیر در آیه 50 سوره «واقعه»: (مِیْقاتِ یَوْم مَعْلُوم) درباره روز قیامت آمده است. ولی این احتمال، بسیار بعید است، چرا که اگر چنین می بود باید خداوند به طور کامل با درخواست او موافقت کرده باشد، در حالی که، ظاهر آیات این است که: به طور کامل با درخواست او موافقت نشده و تنها تا «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» موافقت شده است.
و به هر حال، تفسیر اول با روح و ظاهر آیه از همه موافق تر است.

جملاتی از کاربرد کلمه الوقت

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف که فرصت عزیز است و الوقت سیف
مناقب آل ابی طالب (نازمایه‌های فرزندان ابوطالب) نخست در ۱۳۱۳ ه‍.ق برابر ۱۲۷۴/۷۵ ه‍.خ در بمبیی و سپس بارها در ایران و عراق چاپ شده‌است. به قرینهٔ روایت ابن شهرآشوب از ابوالوقت سگزی (سجزی) گردآوری این کتاب اندکی پس از ۵۵۳ ق و ۵۳۶ ه‍.خ در بغداد صورت گرفته‌است.
من اخبار الغیب عنک ینزل بها جبرئیل علیک معجزة و صحّة لنبوّتک یا محمد، ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ العرب مِنْ قَبْلِ هذا الوقت. و قیل: من قبل القرآن ای لولا انّا اوحینا الیک ما کنت تعرفها فَاصْبِرْ ای علی تکذیبهم لک کما صبر نوح. إِنَّ الْعاقِبَةَ، ای حسن العاقبة من الظفر و النّصر لِلْمُتَّقِینَ کما کان لمؤمنی قوم نوح و سایر من آمن بالأنبیاء و الرسل.
قوله: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی‌ آدَمَ» ای امرناه و اوصینا الیه، «مِنْ قَبْلُ» ای من قبل هؤلاء الّذین ترکوا امری و نقضوا عهدی فی تکذیبک. «فَنَسِیَ» ای ترک ما امر به، معنی آنست که اگر کفره قریش نقض عهد کردند و فرمان ما بگذاشتند، بس عجب نیست که پدر ایشان آدم ازین پیش همین کرد، با وی عهد بستیم و او را فرمودیم که هر چه در بهشت ترا مباحست مگر درخت گندم، و گرد آن مگرد و از آن مخور، آن عهد و آن فرمان بگذاشت و از آن بخورد، «فَنَسِیَ» ای ترک امر ربّه کقوله: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ» ای ترکوا امر اللَّه فترکهم فی النّار. گفته‌اند نهی بر دو وجه است نهی تنزیه، و نهی تحریم، و فرق میان تحریم و تنزیه آنست که با تحریم وعید باشد، و با تنزیه نه، و نهی آدم از خوردن آن درخت نهی تحریم بود که وعید قرینه آن بود، آدم وعید بگذاشت و نهی تنزیه پنداشت ربّ العزة گفت: «فَنَسِیَ» ای نسی الوعید المقرون بالنهی لا العهد، فحمله علی التنزیه لا علی التحریم، و قیل نسی العهد و سهی و لم یکن النسیان فی ذلک الوقت مرفوعا عن الانسان، بل کان مؤاخذا به و انّما رفع عنا. «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قیل لم نجد له عزما علی الذّنب لانّه اخطأ و لم یتعمّد العصیان، انّما استزله الشّیطان. و قیل لم نجد له قوة استقامة علی العهد. قال الحسن: لم نجد له صبرا عمّا نهی عنه. و قال عطیة العوفی. لم نجد له حفظا لما امر به.
و گفت: که گفتند ما را چرا دعایی نمی‌کنی گفت: من مخالف الوقت سوء الادب و کسی ازو وصیتی خواست گفت: خدای را یاد می‌دار و فراموش مکن و اگر این نتوانی مرگ را یاد می‌دار رحمةالله علیه.
برو ز کیسه اینان مجوی نقد ، الوقت مخالفان مثل تازیانه و چوب‌اند
نزاری را به نقدالوقت در حلق زلالِ سرّ ِ جامِ جم فکندی
إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ یعنی ان المرأة تهلک کما یهلک القوم «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ» ای موعد هلاکهم وقت الصّبح، فقال لوط: ارید اعجل من ذلک، فقالوا أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ای الوقت الذی امرنا فیه باهلاکهم قریب و هو اول الفجر.
شنید وی از ابوالوقت سجری نشان می‌دهد که تا سال‌های ۵۵۲–۵۵۳ ق (۵۵۲–۵۵۴ ه‍. ش) در این شهر ساکن بوده و انگار تا زمان خلافت مستضی نیز در بغداد می‌زیسته‌است.
من و کنجِ خود و گنجِ سخن و نقدالوقت تو و موعودِ می و منتظرِ حور و قصور
خوشی با نقدِ این الوقت می‌ساز چو بیکاران به پیش و پس مشو باز
ان من عاش بعد ذا ضیع الوقت و احتکر نفخوا فی شبابه حمل الریح بالشرر