الهاء
معنی کلمه الهاء در فرهنگ معین
معنی کلمه الهاء در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه الهاء
و قیل: معناه کافّا للنّاس تکفّهم عمّا علیه من الکفر و تدعوهم الی الاسلام و الهاء فیه للمبالغة، بَشِیراً بالجنّة لمن آمن، «و نذیرا من النار لمن کفر، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ یعنی اهل مکة لا یَعْلَمُونَ لا یصدّقون.
فقال: الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ قرأ ابن عامر و ابو جعفر و حمزة و الکسائی بفتح الیاء و الهاء و تشدید الظاء و الالف بعدها، و قرأ عاصم یظاهرون بضم الیاء و تخفیف الظاء مع الالف و کسر الهاء و قرأ الآخرون یظّهّرون بفتح الیاء و تشدید الظاء و الهاء من غیر الالف، و معنی الجمیع واحد. یقال: ظاهر و تظاهر و اظّاهر و اظّهّر.
«هذا عذب فرات» فرات صفة للعذب و الفرات اشد العذوبه یعنی هذا عذب اشدّ العذوبة، و هذا ملح اجاج»، الاجاج صفة للملح و هو اشدّ الملوحة، یعنی و هذا ملح اشدّ الملوحة، وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً ای حاجزا من قدرته یلتقیان لا یختلطان. قیل الماء العذب و الماء الملح یجتمعان فی البحر فیکون العذب اسفل و الملح اعلی، لا یغلب احدهما علی الآخر، و هو معنی قوله: وَ حِجْراً مَحْجُوراً قال الفراء ای حراما محرّما ان یغلب احدهما علی صاحبه. و قیل العذب جیحان و سیحان و دجلة و الفرات و النیل، و الملح سایر البحار، و البرزخ بینهما البلاد و القفار فلا یختلطان، فاذا کان یوم القیمة اختلطا بزوال الحاجز، کقوله: وَ إِذَا الْبِحارُ فُجِّرَتْ. وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً، یعنی من النطفة بشرا، ای انسانا، فَجَعَلَهُ الهاء یعود الی الماء. و قیل الی البشر، نَسَباً وَ صِهْراً یعنی جعله ذا نسب و ذا صهر.
و یحتمل ان تکون الهاء راجعة الی الرسول، تأویله لیظهر محمدا علی اهل الدین کلّه و قیل لیطلع محمدا علی کل الفرائض فیکون ظاهرا له کاملا، وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً لنبیه و شهادته له ما آتاه من المعجزات و قیل وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً علی انه نبی صادق فیما یخبر.
و الهاء فی قوله اکبرنه علی هذا القول تعود الی المصدر، ای اکبرن اکبارا.
باقی فرّاء «یَلْقاهُ» خوانند بفتح یا و سکون لام و تخفیف قاف، و الوجه انّه من لقی الذی یتعدّی الی مفعول واحد، تقول: لقی فلان الشیء و الهاء ضمیر المفعول به، یعنی کتابا یلقاه بعینه و یقرءوه بلسانه نامهای که آن را بیند، «مَنْشُوراً» غیر مطوی لیمکنه قراءته میگوید آن را گشاده بیند و گشاده در دست او داده آید تا خواندن آن او را ممکن گردد، و «مَنْشُوراً» بر هر دو قراءت نصب علی الحال باشد.
نقلست که از مریدی ترک ادبی مکر در وجود آمد سفر کرد و به مجلس شو نیزیه بنشست جنید را روزی گذر بانجا افتاد در وی نگریست آن مرید در حال از هیبت شیخ بیفتاد و سرش بشکست وخون روان شد از هر قطرهٔ نقش الله پدید میآمد جنید گفت: جلوهگری میکنی یعنی به مقام ذکر رسیدم که همه کودکان با تو در ذکر برابرند مردمی باید که به مذکور رسد این سخن بر جان او آمد در حال وفات کرد دفن کردند بعد از مدتی که به خواب دیدند پرسیدند که چون یافتی خود را گفت: سالهاء دراز است تامیروم اکنون بسر کفر خود رسیدم و کفر خود را میبینم و دین دور دور است این همه پنداشتها مکر بوده است.
أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ ضابطون قاهرون، ای لم نخلق الانعام وحشیّة نافرة من بنی آدم لا یقدرون علی ضبطها بل هی مسخّرة لهم، و هی قوله: وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ سخّرناها لهم، فَمِنْها رَکُوبُهُمْ الرکوب و الرکوبة ما یرکب من الإبل، و کذلک الحلوب و الحلوبة ما یحلب منها بالهاء و بحذف الهاء قیل: الرکوب جمع و الرکوبة واحد. وَ مِنْها یَأْکُلُونَ ای سخّرناها لهم لیرکبوا ظهرها و یأکلوا لحمها.
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ هذا مردود علی الکلام الاوّل، انّ علینا جمعه و قرآنه، ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ ای علینا ان نبیّن لک احکامه من الحلال و الحرام و نبیّن لک معناه اذا حفظته. و قال الحسن: انّ علینا ان نجزی به یوم القیامة علی ما قلنا فی الدّنیا من الوعد و الوعید و القرآن مصدر کالرّجحان و الغفران، تقول: قرأت قراءة و قرآنا و کان رسول اللَّه (ص) بعد نزول هذه الآیة اذا اتاه جبرئیل اطرق فاذا ذهب قراه کما وعده اللَّه عزّ و جلّ. و قیل: هذا خطاب للعبد یوم القیامة و الهاء تعود الی کتاب العبد، ای لا تعجل فانّ علینا ان نجمع افعالک فی صحیفتک و قد فعل و علینا ان نقرأ علیک کتابک.
وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ الهاء راجعة الی المطر المسمّی رحمه فی الایة المتقدّمة.