الله
معنی کلمه الله در فرهنگ معین
معنی کلمه الله در فرهنگ عمید
معنی کلمه الله در فرهنگ فارسی
اله: خدا، ایزد، معبودیگانه، واجب الوجود
( اسم ) ۱ - خدا . ۲ - ذات مستجمع صفات ( الوهیت ) .
معنی کلمه الله در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه الله در دانشنامه اسلامی
معنی أَحْمَدُ: ستوده تر -از نامها ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
معنی إِلْ یَاسِینَ: آل یاسین -اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
معنی کَعْبَةَ: خانه ی خدا - بیت الله الحرام - کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)
معنی خَاتَمَ: به معنای هر چیزی است که با آن ، چیزی را مُهر کنند و مراد از خاتم النبیین بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، این است که نبوت با او ختم شده ، و بعد از او دیگر نبوتی نخواهد بود .
معنی کَثِیرٍ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی کَثِیرَةٌ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی لَا یَسْتَثْنُونَ: استثناء نمی کنند - ان شاء الله نمی گویند (کلمه استثناء که مصدر فعل یستثنون است ، به معنای این است که بعضی از افراد کل را از حکم کل کنار بگذاریم ، و نیز به معنای گفتن کلمه ان شاء الله در هنگام وعده قطعی و یا هر سخن قطعی دیگر است ، و اگر این کلمه را هم...
معنی الم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که الم معنایش " انا الله الملک " است . یعنی منم خداوند سلطان )
معنی خَسَفَ: پنهان شد(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفَ بِـ: پنهان کرد - پوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفْنَا بِـ: پنهان کردیم(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی تَضِلُّواْ: که گم کنید-تا گم نکنید (به دلیل موقعیتش بعد از کلمه( أَن) در آیه 176نساء(یبین الله لکم ان تضلوا) واین قسم استعمال در جائی که حرف أن در کلام باشد ، شایع است)
معنی یَخْسِفَ بِـ: که پنهان کند - که بپوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
ریشه کلمه:
ا (۵۲۴ بار)الله (۲۸۱۶ بار)اله (۲۹۶۳ بار)وله (۲۸۱۶ بار)
«آللّهُ» در اصل «أَ أَللّه» بوده که یکی از دو همزه آن تبدیل به الف شده و در نتیجه به صورت مدّ در آمده است. جمله «أَمّا یُشْرِکُونَ» در اصل «أَمْ مَا یُشْرِکُونَ» بوده که «أم» برای استفهام و «مَا» موصوله است که در هم ادغام گردیده است.
[ویکی فقه] «الله» اسم است از برای ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه بدون لحاظ و تعیین صفتی از صفات. الله برترین نام از نام های ذات مقدسی است که هستی صرف و جامع و مبداء همه کمالات وجودی و منزه از هر نقصی است و چون آن ذات اقدس جامع همه اسمای حسنی و صفات نیکوست، گفته می شود: الله اسم ذاتی است که جامع همه کمالات است و گرنه اشتمال بر کمالات در معنای این کلمه مأخوذ نیست.
ابن خالویه در اعراب ثلاثین سوره می گوید: «اِسْمٌ لا یَنْبَغِی اِلاّ لِلّٰهِ جَلَّ ثَنآؤُهُ»؛ «اسمی است که سزاوار نیست مگر برای الله بلندمرتبه»و در قول خدای تعالی: «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیّاً؛ آیا برای او همنامی می دانی؟» گفته شده است؛ یعنی آیا در مشرق و مغرب خشکی و دریا و کوه و هموار و هر مکان و هر جایی احدی را که اسم او الله باشد، غیر از او می شناسی؟ یعنی نخواهی شناخت.پیرامون این اسم، که به تصریح بعضی «اسم اعظم» است و در اینکه مشتق است یا مشتق نیست و مطالب دیگر، علمای بزرگ ادب و لغت و فلسفه و عرفان بیانات و تحقیقات مهمی در کتاب های شرح اسماءالحسنی و کتاب های لغت و تفسیر و شرح ادعیه فرموده اند، که آوردن آن مباحث در این رساله خارج از ظرفیت آن است و اهل تحقیق و بررسی های عمیق را همان کتاب ها کافی و وافی است.فقط در اینجا اجمالا می گوییم: «الله»، که از آن تعبیر به اسم جلاله می شود، دلالت دارد بر ذات جامع جمیع صفات کمال، مثل علم و قدرت و تفرّد و وحدت؛ بنابراین یک مسّمی بیشتر نخواهد داشت و این دلالت بر تفاوت نمی کند و این لفظ مقدّس مشتق باشد یا غیرمشتق و دلالتش بر ذات احدیت به وضع تعیّنی باشد یا تعیینی. در هر صورت این لفظ دلالت بر آن ذات دارد و در لسان عربی بین اسمای حسنی، اسمی که به دلالت مطابقی این دلالت را داشته باشد، در نظر نیست مگر در مثل «هو» این ادّعا بشود.
تعریف راغب
راغب می گوید: اصل «الله»، اله است که همزه اش حذف شده و بر آن الف و لام تعریف وارد شده است و سپس مثل ابن خالویه به آیه شریفه «هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیّاً؛ آیا برای او همنامی می دانی؟» (استشهاد نموده است. ) و بنابر آنکه مشتق باشد، چنان که از بعضی روایات نیز استفاده می شود، در اینکه اصل «الله» اله بوده است، اختلافی نیست. هرچند در اینکه همزه آن حذف شده و به جای آن الف و لام آورده شده است، یا اینکه الف و لام بر آن داخل شده و الف اصلی آن حذف شده است. به عبارت دیگر: در اینکه الف و لام تعویض است و قیاسی است یا تعویض نیست و به غیرقیاس است، اختلاف است. چنان که در سرّ قرائت آن به قطع همزه و نکات دیگر، بحث های ادبی لطیفی بین علمای نحو و ادب مطرح شده است که علاقه مندان می توانند آنها را در کتاب های نحو و ادب مطالعه فرمایند.
معنی واژه الله
در زبان عرب و فرهنگ وحی، اله بر هر معبودی که عابدان در پیشگاهش خضوع کنند، اطلاق می شود؛ حق باشد یا باطل: (سوره نحل، آیه ۵۱)، «لا تتخذوا الهین اثنین؛ » (سوره فرقان، آیه ۴۳) «أرأیت من اتخذ الهه هواه؛ (سوره انبیاء، آیه ۶۲)؛ «أأنت فعلت هذا بالهتنا؛ » اما الله بر اثر کثرت استعمال، علم (اسم خاص) ذات مقدس خداوند است که جامع همه صفات جلالی و جمالی است و جز بر او اطلاق نمی شود: (سوره حشر، آیه ۲۴) «هو الله الخالق الباری المصور له الأسماء الحسنی؛ » و از این رو لفظ جلاله (الله) موصوف همه اسمای حسنای خداوند از جمله الرحمن و الرحیم قرار می گیرد، ولی خود صفت هیچ اسمی واقع نمی شود و بر این اساس، گفته می شود: الله اسم ذات و دیگر اسم های خداوند نام های صفات اوست.
اسم اعظم خدا
...
[ویکی شیعه] اللّه، اسم خاصی که بر ذات دارای جمیع اوصاف کمالی خداوند اطلاق می شود. این واژه که مشهورترین اسم خداوند است، در اصل عربی است و احکام خاصی دارد؛ مانند ممنوعیت لمس کردن لفظ نوشته شده آن بدون طهارت. از جمله مهمترین خصوصیات این واژه می توان به قرار گرفتن در کلمه توحید و شهادت به توحید و ممنوعیت استفاده از آن برای غیر خداوند اشاره کرد.
اللّه اسم عَلَم (خاص) برای ذات واجب الوجود و جامع همه اوصاف کمالی خداوند است.
← معادل در زبان های دیگر: شاید بتوان برابر این واژه را در فارسی کلمه «خدا» دانست. معادل این واژه در برخی زبان های دیگر چنین است:
[ویکی اهل البیت] خدای تعالی شأنه که آفریدگار جهان و واجب الوجود بالذات است یگانه و بی نیاز نه از چیزی پدید آمده بلکه قدیم است و نه فرزند دارد نه مانند و همتا. الله اسم ذات اوست و نامهای دیگر دلالت بر صفات او می کند یا بر افعال او مانند رحمن و الرحیم و قادر و خالق. در هیچ صفحه قرآن نیست که چند بار نام او ذکر نشده و صفتی از صفات یا فعلی از افعال یا دلیلی بر هستی او نیامده باشد.
«الله» اسم علم (نام خاصّ) است برای ذات «واجب الوجود»، به لحاظ جامعیت صفات ذاتیه و نعوت کمالیه در او یعنی کسی که پرستش حق او است، چرا که او ـ تعالی ـ بر آفرینش اشیاء و حیات بخشیدن به آنها و تفضل به آنها به انواع نعمت ها توانا است. پس این نام ـ مفهوماً ـ جامع همه صفات کمال و شامل همه اسماء دیگر حضرت باری ـ عزّ اسمه ـ می باشد.
در ریشه لغوی کلمه «الله» اختلاف است. سیبویه دو وجه برای آن ذکر کرده: نخست آن که در اصل «اله» بر وزن فَعال بوده، فاء کلمه که همزه باشد، حذف شد به جای آن «ال» لازمه آمد، دو لام بهم ادغام گردید و سپس «الله» شد.
وجه دوم آن که در اصل «لاه» بر وزن فَعل، سپس الف و لام به جهت تجلیل و تعظیم بدان ملحق شده است و کسی که مدعی شده الف و لام آن برای تعریف است، اشتباه کرده زیرا اسماءالله همه معرفه اند.
درباره اشتقاق و مبدأ اشتقاق این کلمه بعضی گفته اند: اصولاً این واژه مشتق نیست و در اصل به همین وزن وضع گردیده است، زیرا از نظر لغت ضرورتی ندارد که لفظ مشتق باشد و اگر چنین امری حتمی می بود تسلسل لازم می آمد. این قول از خلیل ابن احمد نقل شده.
کسانی که قائل به اشتقاق این کلمه شده اند نیز در مبدأ اشتقاق اختلاف دارند: بعضی آن را مشتق از «الوهیة» دانسته اند که به معنی عبادت است، و به معنی «تألّه» تعبد است و بر این وجه معنی الله «کسی که شایسته است عبادت شود» می باشد و از این رو کسی دیگر به این نام موسوم نمی شود.
قول دیگر این که مشتق باشد از «وَلَه» به معنی تحیّر، گفته می شود: «اله ـ یأله» یعنی تحیّر، بدین جهت که عقول همگان در درک کنه ذات حضرتش حیرانند. این قول از ابوعمرو نقل شده است.
عن امیرالمومنین علیه السلام: «الله معناه: المعبود الذی یأله فیه الخلق و یُؤله الیه. و الله هو المستور عن درک الابصار، المحجوب عن الاوهام والخطرات».(الله یعنی معبودی که مخلوقات در شناخت ذات او در حیرت اند و او از چشمها پنهان بوده و از حیطه فکر و وهم بشریت خارج است.)
[ویکی الکتاب] معنی ﭐللَّهُمَّ: بار خدایا - ای خدا - یا الله
معنی أَحْمَدُ: ستوده تر -از نامها ی رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
معنی إِلْ یَاسِینَ: آل یاسین -اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله)
معنی کَعْبَةَ: خانه ی خدا - بیت الله الحرام - کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)
معنی خَاتَمَ: به معنای هر چیزی است که با آن ، چیزی را مُهر کنند و مراد از خاتم النبیین بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، این است که نبوت با او ختم شده ، و بعد از او دیگر نبوتی نخواهد بود .
معنی کَثِیرٍ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی کَثِیرَةٌ: بسیار زیاد (منظور از کلمه کثیر در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و عدد مواطنی که خدای تعالی مسلمین را (در جنگ ها )یاری نمود طبق روایتی از امام هادی هشتاد مورد بوده است )تا عددی است که از شمار بیرون باشد ، و انتها نداشته ب...
معنی لَا یَسْتَثْنُونَ: استثناء نمی کنند - ان شاء الله نمی گویند (کلمه استثناء که مصدر فعل یستثنون است ، به معنای این است که بعضی از افراد کل را از حکم کل کنار بگذاریم ، و نیز به معنای گفتن کلمه ان شاء الله در هنگام وعده قطعی و یا هر سخن قطعی دیگر است ، و اگر این کلمه را هم...
معنی الم: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که الم معنایش " انا الله الملک " است . یعنی منم خداوند سلطان )
معنی خَسَفَ: پنهان شد(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفَ بِـ: پنهان کرد - پوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی خَسَفْنَا بِـ: پنهان کردیم(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
معنی تَضِلُّواْ: که گم کنید-تا گم نکنید (به دلیل موقعیتش بعد از کلمه( أَن) در آیه 176نساء(یبین الله لکم ان تضلوا) واین قسم استعمال در جائی که حرف أن در کلام باشد ، شایع است)
معنی یَخْسِفَ بِـ: که پنهان کند - که بپوشاند(خسوف قمر به معنای پنهان شدن قرص ماه و پوشیده شدنش به ظلمت و سایه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنایش این است که خداوند او را در زمین پوشانید)
تکرار در قرآن: ۲۸۱۶(بار)
عَلَمِ (اسم) خداوند تبارک و تعالی است، بعضی گویند اصل آن اِله است، همزهاش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گریده است.، صاحب قاموس گوید: اَصَحّ آنست که عَلَمِ غیر مشتق است. باید دانست: در این کلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالی منظور نیست و آن فقط علم ذات باری است، ولی التزاماً به جمیع صفات خدا دلالت دارد و شاید از این جهت گفتهاند: اللّه نام ذات واجب الوجودی است که جامع تمام صفات کمال است. این لفظ مبارک مجموعاً دو بار در قرآن مجید آمده است پنج بار (الّلهم) و بقیه (اللّه) (المعجم المفهرس). وجود حق تعالی و توحید او اساس دین مبین اسلام و تمام تدیان آسمانی است، هیچ دینی و هیچ دانشمندی، موقعیّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعریف نکرده و نشان نداده است. خدائیکه قرآن تعریف میکند 1: (قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدُ اَللّهُ الصَمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَّهُ کُفُواً اَحَدٌ) بگو: او خدای بی همتاست خدایی که مقصود همه است، نزاده و زائیده نشده است. هیچ کس همتای او نیست، نا گفته نماند چنانکه در اَحَد گذشت: این کلمه فقط در ذات باری به معنی و صفی استعمال گردیده است بنا بر این لازم است اَحَد را در قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدْ، بی همتا معنی کنیم، در این صورت، تمام سه آیه که بعد از آیه اولی آمده است شرح اَحَد میباشد. یعنی به همتا است زیرا که مقصود همه است و زائیدن و زائیده شدن که از خوّاص تمام موجودات است، در او نیست و بالاخره هیچکس کفو و برابر او نیست راجع به معنای صَمَد به معنای صَمَد به آن ماده رجوع شود. این است خدائی که قرآن معرّفی میکند یعنی خود خدا معرّفی میکند زیرا قرآن کلام خداست. از نظر علم و عقل و فطرت این خدا قابل قبول است نه خدایان دروغین و نه خدائی که ادیان تحریف شده میگویند. 2: خدا خالق وآفریننده تمام اشیاء و تمام موجودات است. و جز او هر چه هست آفریده اوست ، ، ، ، . 3 - تربیت تمام اشیاء و موجودات بدست اوست و او مُرَبّی همه مخلوقات است، کلمه «ربّ العالمین» 42 بار در قرآن آمده است. و خلاصه بند 2 و3 این است که آفرینش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبیر دیگر چنین است بدان آفریدن و تدبیر و دستور فقط برای اوست، بلند مرتبه است خدا، که پرورش دهنده مخلوقات است. در «ربب» خواهیم گفت که «رَبّ» تربیت دهنده است. 4 - خدا بر هر چیز قادر و تواناست و هیچ چیز از حیطه قدرت و توانایی او بیرون نیست و او بر کار خود پیروز است ، جمله «هُوَ عَلی کُلِّ شَیئیٍ قَدیر» و «اَللّه عَلی کُلِّ شَیْئی قَدیر» مجموعاً 34 بار در قرآن تکرار شده است. 5 - حیات و مرگ مطلقاً در دست اوست، و اوست که حیات میبخشد و میمیراند ، ، این دو تعبیر در قرآن 11 مرتبه آمده است. 6 - شروع آفرینش و اعاده آن از او و بدست اوست، که آفریده و اوست که بعد از ویرانی، نظم جدید برقرار کرده و آفریدن را از سر میگیرد روزی آسمان را میپیچیم و جمع میکنیم. همانطور که طومار نوشتهها را میپیچد و جمع میکند. پس از آن همچون آفرینش اوّل، آفریدن را دوباره شروع میکنیم، این وعده بر ما حتمی است و ما آنرا عملی خواهیم کرد. . 7 - او نور آسمانها و زمین است زندگی و حرکت و افاضه مطلقاً از اوست . 8 - او شریک و همتایی ندارد، خدائی و معبودی جز او نیست، فرزندی ندارد، کسی را به فرزندی انتخاب نکرده است ، . 9 - او هر روز در کاری است. همه از او میخواهند، از او استمداد میکنند و دست نیاز بسوی او دراز کردهاند اگر چه عدّهای متوجّه نیستند. هر که در آسمانها و زمین هست حاجت خود را از او میخواهند، او هر روز در کار بخصوصی است. آیه شریفه راجع به اصل احتیاج و استمداد از خداست، به حکم آیه و آیه ، بشر از خود چیزی ندارد او مطلقاً فقیر و محتاج است، در مقابل، هر چیز از خدا و ملک خدا و خدا غَنِّی مطلق است، پس تمام مردم اعم از خدا شناس و غیره که برای رفع حاجت خود به وسائل مادّی متوسّل میشوند، به وسائل خدا متوسل میشوند. و از خدا میخواهند، این آیه، نظیر آیه است مردم همه چیز را از خدا نخواستهاند، بلکه خدا مطابق احتیاج واقعی است که همان احتیاج بوده باشند. و امّا«کُلِّ یَوْمٍ هُوَ فی شَأن» خداوند رَبّ العالمین است، معنای ربوبیت آنست که ربّ هر روز در کاری نظیر کار گذشته یا غیر آن بوده باشد مثل بنّاء که هر روز یک جور کاری در ساختمان، نظیر روز قبل یا غیر آنرا میکند تا بنای آن سرآید. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. 10- عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا کردن در دست اوست، او پادشاهی میدهد و پادشاهی را میستاند، اختیار در دست اوست، او شب را به روز و روز را به شب داخل میکند و زنده را مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد . همانطور که تمام نعمتها را خدا میدهد، پادشاهی و حکمرانی را نیز او عنایت میکند، این دلیل نمیشود که پادشاه و حکمران هر چه خواهد بکند و بگوید: خدا به من داده است، چنانکه یک نفر پر زور و قهرمان نمیتواند همه را زیر مشت و لگد بیاندازد و بگوید: خدا این نیرو را به من داده است، نیکوکار و بد کار بودن شخص، روی کاری است که میکند، پادشاه بودن یا مردم عادی بودن، دلیل عزّت و ذلّت و خوبی بدی نیست، حساب عمل در میان است، معاویه مقتدر از همه بدتر و ابوذر فقیر از همه (نسبت به خودش) نیکوتر بود. 11- هدایت و گمراهی در دست او و در اختیار اوست، اوست که هدایت میکند و گمراه نمیکند مگر فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهی کردند گمراه میکند، او به قلب کفّار مهر میزند که خود در اثر ادامه معاصی چنین خواستهاند ، ، ، . قرآن همه چیز را از خدا و در دست خدا میداند، و بی پروا میگوید: که عزّت و ذلّت و ضلالت و هدایت از خداست، اما معیّن میکند که کارهای خدا گزاف نیست و اینها روی نظم و حساب دقیقی است، چنانکه فرمود ، ، آنها که ستم پیشه کردهاند، گمراهشان میکند، مشروح سخن در «ضَلال» دیده میشود. 12- او دانه را میشکافد، مرده را از زنده و زنده را از مرده بیرون میآورد (از تخم بی حرکت و دانه مرده و بی حرکت درختان و بوتهها و علفهای زنده بیرون میآورد دوباره از آنها، تخمها و دانههای مرده و بی حرکت خارج میکند) فقط او میگریاند، میخنداند، میمیراند، زنده میکند، نر و ماده را او آفریده خلقت آخرت نیز در دست اوست، او بی نیاز میکند، او عطا میکند، او غذا میدهد، او مریض را شفا میدهد ، ، . 13- روزی موجودات از او و در دست اوست، او رزاق مطلق است ، ، . 14- او به اندازه قدرت و توانائی انس و جنّ، تکلیف میکند و این قاعده کلّی تکلیف است ، این حقیقت پنج بار بدین صورت در قرآن تکرار شده است. 15- بازگشت همه به سوی اوست، خوبان و بدان همه به سوی او برمیگردند ، 16- کسانی و کارهائی که خدا دوست ندارد و از آنها بیزار است به قرار ذیلاند: ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، . 17- آنان که خدا دوستشان دارد بقرار زیراند: نیکوکاران ، توبه کاران:، پاکیزهها: ، پرهیزگاران: ، بردباران: ، توکّل کنندگان: ، دادگران: ، جنگجویان در راه خدا: . 18- قرآن درباره اثبات وجود خدا و توحید او، بیشتر برهان نظم را که دلیل قطعی شعور و درک و عقل است، پیش میکشد، آری برای اثبات حق تعالی و یگانگی او، برهان نظم بهترین برهان و عموم فهم است. 19- اسماء حسنی را که نامهای مخصوص خدا باشند در «حسنی» مطالعه فرمائید.
[ویکی فقه] الله (قرآن). الله برترین نام از نام های ذات مقدسی است که هستی صرف و جامع و مبداء همه کمالات وجودی و منزه از هر نقصی است.
اصل الله الاله است و همزه به جهت کثرت استعمال ، حذف شده است و «الاله» و «الله» یا به معنای معبودی است که مستحق عبادت باشد یا به معنای ذاتی که عقول در آن متحیر است و نیز گفته اند: اله از ولاه ( عشق ورزیدن) بوده و واو به همزه تبدیل شده است؛ یا از «لاه یلوه لیاها» (مستور بودن) است
معانی
این چهار معنا از امیرالمؤمنین علیه السّلام درباره «الله» نقل شده است: الله معبودی است که خلق درباره او حیران و به او عشق میورزند. الله از ادراک چشم ها مستور و از افکار و گمان ها محجوب است.
اسم خاص
الله اسم خاص خداوند است که به همه اسمای حسنی و افعال برگرفته از آن ها متصف می شود و عکس آن (یعنی اتصاف اسما و صفات به الله) استعمال ندارد و لذا صحیح است گفته شود: الله اسم جلاله ذات واجب الوجودی است که مستجمع جمیع صفات کمال می باشد. لفظ جلاله «الله» در قرآن ، دو هزار و ششصد و نود و هفت بار تکرار شده و پیش از نزول قرآن این اسم در میان اعراب جاهلی آشنا بوده است.
معنی کلمه الله در ویکی واژه
ایزد، خدا، معبود یگانه. اللهُ اعلم، خدا داناتر است.
(گفتگو): هنگامی که نسبت به موضوعی شک و تردید است اللهاکبر (خدا بزرگ است) ابراز میگردد.
(گفتگو): هنگام تعجب، عصبانیت و تأیید گفته میشود.
الله.
جملاتی از کاربرد کلمه الله
آبانبار آروک یک بنای معاصر مربوط به دوره پهلوی است و در یزد، بلوار دهه فجر، بلوار استقلال، جنب مسجد محمد رسولالله حسنآباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۱۹۸۸۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
نقل است که بوتراب نخشبی رحمةالله علیه، مریدی داشت عظیم گرم و صاحب وجد. بوتراب او را بسی گفتی که: چنین که تویی تو را بایزید میباید دید.
اِن ضَرَطَ المُوسِرُ فِی مَجلِسٍ فِیلَ لَهُ یَرحَمُکَ اللهُ
بسم الله الرحمن الرحیم پیش نهالیست ز باغ حکیم
اللهآباد روستایی در دهستان علیآباد بخش مرکزی شهرستان تفت استان یزد ایران است.
الف لام خمینی، کتابی نوشته هدایت الله بهبودی دربارهٔ زندگینامه روحالله خمینی رهبر پیشین انقلاب اسلامی است؛ این کتاب در سال ۱۳۹۷ از انتشارات مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به چاپ رسیدهاست.
این روستا پیش از انقلاب با نام ایل آباد و سپس اله اباد شناخته می شد که پس از انقلاب به الله اباد تغییر نام یافت .
گرانمایه عبدالله بی همال ازآن نامور بود کهتر به سال
اللهآباد ریگک، روستایی از توابع بخش جازموریان، شهرستان رودبار جنوب در استان کرمان ایران است.
نعمت الله شکستهٔ عشق است بیگناهی دلش چرا شکنی
عبدالله بن قاسم بن مظفّر با کنیهٔ ابومحمد، شهرتیافته به مرتضی شهرزوری (آوریل ۱۰۷۳ - ژوئیه ۱۱۱۶) فقیه، محدث، قاضی و شاعر عربی عراقی بود.
بحمدالله همه معنیت جمعست کریمیّ و بزرگی و جوادی
مهر قیامتی را هرگز زوال باشد هی هی نعوذ بالله این خود چه قال باشد
رودکی فرزندی به نام عبدالله داشته است که در بیشتر تذکرهها پیش از نام خودش میآمده و از این رو به ابوعبدالله معروف شده بود.
اسکت یا صاح کفی واعف عفا الله عفا هات رحیقا به صفا قد وصل الوصل وصل
لا حول و لا قوة الا بالله چاقو داده است بر من آن غیرت ماه
خاندان (میر علی همدانی) • کودکی و نوجوانی • جوانی • مبارزات سیاسی (روزشمار) • بازگشت به ایران • دوران انقلاب • رابطه با آمریکا • درگذشت • سالشمار سید روحالله خمینی
قُلْ تَاللهِ هَذا مَحَکُّ اللهِ قَدِ اسْتَقامَ بِالْعَدْلِ وَیَفْصِلُ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ وَالشَّکِّ عَنِ الْیَقِیْنِ، وَلَکِنْ أَنْتَ طَهِّرِ النَّظَرَ عَنْ حُدُوْداتِ الْبَشَرِ وَلا تَرْتَدَّ الْبَصَرَ عَنْ هَذا الْمَنْظَرِ الْمُنِیْرِ، وَهُبَّ عَلَیْهِمْ مِنْ رَوائِحِ الْفَضْلِ لَعَلَّ تُخَلِّصُهُمْ عَنْ ظُنُوْنِهِمْ وَتُقَلِّبُهُمْ إِلی اللهِ الْعَزِیْزِ الْحَکِیْمِ، وَتُطَهِّرُ قُلُوْبَهُمْ عَنْ هَوَآهُمْ وَتُبَلِّغُهُمْ إِلی وَطَنِ قُدْسٍ بَدِیْعٍ، وَلَعَلَّ تَحْتَرِقُ بِذَلِکَ حُجُباتُ التَّقْلِیْدِ وَیَسْتَشْرِقُ جَمالُ التَّوْحِیْدِ فِیْ مِشْکَوةِ أَفْئِدَةٍ لَطِیْفٍ
جوانمردا معشوق همه عزت و کبریا و عظمت بود و عاشق همه انقیاد و تواضع و مذّلت. عاشق همه این گوید: ارنی انظر الیک، معشوق همه این ندا کند در ملک و ملکوت که لنترانی و افتادگان بادیه محبت این فریاد کنند که: یا ایها العزیز مَسنا و اَهلنا الضرّ و جئْنا ببضاعة مُزْجاة فَاَوفِ لنا الکَیل و تصدق علینا أن الله یجزی المتصدقین.
الله اوپانیشاد یا آلوپانیشاد یک متن سانسکریت با کلمات عربی بسیار است که در هند قرن شانزدهم در زمان سلطنت امپراتور مغول اکبر نوشته شدهاست. اکبر در این کتاب فرستاده یا پیامبر خدا توصیف میشود.