[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: سبق (۳۷ بار) «سابِقُون» کسانی هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانی نیز پیشقدم اند; آنها «اسوه» و «قدوه» مردمند، امام و پیشوای خلقند، و به همین دلیل، مقربان درگاه خداوندِ بزرگند. در روایات اسلامی، گاه «سابقون» به چهار نفر «هابیل»، «مؤمن آل فرعون» و «حبیب نجار» که هر کدام در امّت خود پیشگام بودند، و همچنین «امیر مؤمنان علی بن ابی طالب»(علیه السلام)که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداق های روشن آن است، و به معنای محدود ساختن مفهوم آیه نیست.
معنی کلمه السابقون در ویکی واژه
السابقون (جمع السابقونها)
جملاتی از کاربرد کلمه السابقون
از شهیدان جست سبقت در شهادت تا به حشر کسوت السابقون برقد وی زیبا شود
آخرون السابقون باش ای ظریف بر شجر سابق بود میوهٔ طریف
و یحتمل ان یکون تقدیر الآیة و السابقون ما السابقون فحذف ما لان الاولیین تدلّان علیه فیکون الکلام فی الثلاثة علی نسق واحد.
درگذشت ۳۰۰۰ گلگون کفن استان ایلام و جدال مستقیم و سینه ستبر و «والسابقون» جنگ ظالمانه و تحمیلی به مدت ۸ سال
اکنون همان کار که آن سیلها که صدهزار قطره بودند، جمع شدند، راه کردند و راه رفتند به قوت همدیگر که: «السابقون السابقون» این یک قطرهٔ از یاران مانده، همان راه و بیابان با پهنا تنها پیش گرفت بی یارو بی پیشکار و بی پشت دار، توکل کرده بر جبار پروردگار. دشتها و وادیها که آن سیل های با صدهزار قطره بریدند، اوتنها می برد که:« واحدٌ کالألف ان امرٌ عَنی»«قلیلٌ اذا عدّوا کثیرٌ اذا شدوّا»پس چو آن قطره، کار صد هزارقطره کرد که«الا من تمسک بسنتی»،این قطره نباشد، سیل باشد در صورت قطره که«ان ابراهیم کان امّة» پرسیدند پیغامبر را از حال امت ابراهیم علیه السلام جواب آمد که: چه می پرسی از امت ابراهیم که به خودی خودامت بود و فِرَق، هم پادشاه بود و هم به خود لشکر بود هم قطره بود هم به خود سیل بود. امت هزار باشد وصدهزار باشد«ان ابراهیم کان امة» ابراهیم، هزار بود بلکه صدهزار بود، عدد بی شمار بود:
و فی التفسیر انهم السابقون الی الاسلام ثم السابقون الی الهجرة ثم السابقون الی التکبیرة الاولی فی الصلاة الخمس ثم السابقون الی الخیرات. قال اللَّه عز و جل وَ هُمْ لَها سابِقُونَ و قال تعالی اسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ
خاتمه- ظهور این کمال یگانگی او بود که ختم نوع آخرین است. مقصود اظهار است از آنکه علت غائی به وجود ذهنی متقدم است و به وجود خارجی متأخر که: نحن الآخرون السابقون.
روز عاشورا چو حزب «سابقون السابقون» شد مهیای ثواب «نعم اجرا العاملون»
اما خواجه علیهالصلوه و السلام قافله سالاری بود که اول از کتم عدم قدم بیرون نهاد و کاروان موجودات را پیشروی کرد و بصحرای وجود آورد «نحن الآ خرون السابقون» و چون وقت باز گشتن کاروان آمد آنک پیشرو بود دمدار شد که «وختم بیالنبیون».
سر قدم سازیم پیش از جمله پیشت آوریم حق چو بفرستاد حرف السابقون السابقون
جواب دوم آنک خواجه علیهالسلام گرمرو «نحن الاخرون السابقون» بود. بمقاماتی که جمله انبیا علیهمالسلام در مدت عمرهای دراز خویش عبره کرده بودند و مع هذا هر یک در مقامی بمانده چنانک آدم در صفوت و نوح در دعوت و ابراهیم در خلت و موسی درمکالمت و عیسی در کلمت و داود در خلافت و سلیمان در مملکت خواجه را علیهالسلام بر جمله عبور دادند بمدتی اندک که «اولئک الذین هدیالله فبهدیهم اقتد» واز همه در گذرانیدند که «نحن الاخرون السابقون» و بمقاماتی رسانیدند که کس نرسیده بود و فضیلتهایی دادند که کس را نداده بودند چنانک فرمود «فضلت علیالانبیاء بست». و بحقیقت این بیت در حق او درست میآید.