[ویکی الکتاب] معنی تَکْنِزُونَ: زراندوزی می کنید - گنج جمع می کنید(از کلمه کنز به معنای روی هم نهادن مال و نگهداری آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلی است که در آن خرما ذخیره میشود ، و ناقة کناز آن شتری است که گوشت بدنش روی هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر ... معنی یَکْنِزُونَ: زراندوزی می کنند - گنج جمع می کنند(از کلمه کنز به معنای روی هم نهادن مال و نگهداری آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلی است که در آن خرما ذخیره میشود ، و ناقة کناز آن شتری است که گوشت بدنش روی هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر ... معنی کَنزٌ: گنج(کلمه کنز به معنای روی هم نهادن مال و نگهداری از آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلی است که در آن خرما ذخیره میشود ، و ناقة کناز آن شتری است که گوشت بدنش روی هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر چاق باشد ، و یکنزون در جمله و ا... معنی کَنَزْتُمْ: ثروت اندوزی کردید - گنجینه کردید - تبدیل به گنج کردید(کلمه کنز به معنای روی هم نهادن مال و نگهداری از آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلی است که در آن خرما ذخیره میشود ، و ناقة کناز آن شتری است که گوشت بدنش روی هم انباشته شده ،... معنی کُنُوزِ: گنجها (کلمه کنز به معنای روی هم نهادن مال و نگهداری از آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده و زمان کنز ، آن فصلی است که در آن خرما ذخیره میشود ، و ناقة کناز آن شتری است که گوشت بدنش روی هم انباشته شده ، و به عبارت سادهتر چاق باشد ، و یکنزون در جمله ... ریشه کلمه: ذهب (۵۶ بار) «ذَهَب» به معنای «طلا» است. بعضی از دانشمندان لغت (طبق نقل «طبرسی» در «مجمع البیان») درباره این لغت تعبیر جالبی کرده اند و گفته اند: این که به «طلا»، «ذهب» گفته می شود، برای آن است که به زودی از دست می رود و بقایی ندارد (مادّه «ذَهاب» در لغت به معنای رفتن است). طلا. ، سخن ما درباره طلا در کنز خواهد آمد انشاءاللّه. ناگفته نماند به موجب روایات اسلامی و فتوای فقها، زینت با طلا و پوشیدن آن برای مردان حرام و برای زنان بلامانع است برای نمونه یک روایت از حضرت صادق «علیه السلام» میشود «... وَ جَعَلَ الذَّهَبَ فِی الدُّنیا زینَةَ النِساءِ فَحَرَّمَ عَلَی الرِّجال لَبْسَهُ وَ الصَّلوةِ فیهِ...» (وسائل ابواب لباس المصلی باب 30). ولی آیات شریفه صریحاند در این که اهل بهشت اعم از زنان و مردان از طلا استفاده میکنند. ، همچنین است آیه 23 حج، و 33 فاطر، و 71 زخرف.
جملاتی از کاربرد کلمه الذهب
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ الایمان التصدیق بالقلب و تحقیقه بالاعمال الصالحة و لذلک قرن اللَّه بینهما و جعل الجنّة مستحقة بهما. قال اللَّه تعالی: إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ. و قیل استحقاق الجنّة بالایمان و استحقاق الدرجات بالاعمال لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ اضاف الجنّات الی النعیم لتحقیق النعیم بتلک الجنّات. و قیل جنّات النعیم احدی الجنان السّبع علی ما روی وهب بن منبه عن ابن عباس: قال: خلق اللَّه الجنان یوم خلقها فصلّی بعضها علی بعض فهی سبع جنان: دار الجلال، و دار السلام، و جنة عدن و هی قصبة الجنة مشرفة علی الجنان کلّها، و جنّة المأوی، و جنة الخلد، و جنّة الفردوس، و جنات النعیم. قال: و الجنان کلّها مائة درجة ما بین الدرجتین مسیرة خمس مائة عام، حیطانها لبنة من ذهب و لبنة من یاقوت و لبنة من زبرجد، ملاطها المسک و قصورها الیاقوت و غرفها اللؤلؤ و مصاریعها الذهب و ارضها الفضّة و حصباؤها المرجان و ترابها المسک، اعدّ اللَّه لاولیائه یقول تعالی: اولیائی جوزوا الصراط بعفوی و ادخلوا الجنّة برحمتی.
«یسبحون اللَّه بکرة و عشیا لا یسقمون و لا یمتخطون و لا یبصقون، آنیتهم الذهب و الفضة و امشاطهم الذهب و وقود مجامرهم الالوة و ریحهم المسک.
با چندین هزار آفات که در راه آدمی نهادهاند و بچندین گونه ابتلا که او را مبتلا گردانیدهاند اگر نه نظر عنایت خداوندی فریادرسی و دستگیری او کند از دامگاه دنیا که آراسته «زین للناس» است و ببندهای محکم بسته «حب الشهوات» است چگونه خلاص یابد؟ خصوصا سر تا سر این دامگاه هفت دانه «من النساء البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث» پاشیده که اگر ازین هفت نوع دانه یک بودی نفس بهیمه صفت آدم دانه خوار آن آمدی.
حدیث سلسلةالذهب عنوان احادیثی است که به اعتقاد شیعیان، امامان آنها، آن حدیث را از پدرانشان از پیامبر اسلام نقل میکنند. اما بهطور خاص حدیث سلسلةالذهب، حدیثی است که از علی بن موسی الرضا به هنگام ورودش به نیشابور نقل شده و عده کثیری از محدثان و راویان شیعه و سنی آن را ثبت کردهاند. این حدیث به «حدیث حصن» معروف است. سلسلةالذهب به معنی زنجیرهٔ طلا است. در منابع حدیثی پیرامون سند و دیدگاههای عالمان و محدثان شیعی و سنی دربارهٔ این حدیث گزارشهایی آمدهاست که از میان خصوصیات آن به حدیث قدسی، متواتر، مسلسل و مسند بودن آن اشاره کردهاند.
و عن عایشه قالت قال رسول اللَّه (ص): «لو شئت لسارت معی جبال الذهب جاءنی ملک فقال انّ ربک یقرئک السلام و یقول: ان شئت نبیا عبدا و ان نبیا ملکا فنظرت الی جبرئیل فاشار الیّ ان ضع نفسک. قلت نبیا عبدا». قالت فکان رسول اللَّه (ص) بعد ذلک لا یأکل متکئا یقول: «أ أکل کما یأکل العبد و اجلس کما یجلس العبد».
بر پایه روایت مروجالذهب مسعودی این آتشکده به دستور اشو زرتشت بنا شدهاست. زرتشت به یستاف شاه دستور داد تا آتش مقدس جمشید را بیابد و یستاف شاه آن را در خوارزم یافت و به دارابگرد آورد و در آنجا آتشکدهای بنا نمود و آتش مقدس را در آن نگهداری و سپس شهر خرم دارابگرد را بنا نمود. از سال ۳۳۲ هجری قمری نام آن به آتشکده آذرجو تغییر کرد.
به نوشتهٔ مروجالذهب محمد بن مسافر داییِ علی دیلمی بودهاست؛ اما به اعتقاد کسروی نمیتوان درنظر گرفت که او دایی جستان سوم هم محسوب میشده؛ چراکه محمد مسلمان بوده و دختر جستان سوم را به همسری داشتهاست. کسروی اینطور توضیح میدهد که احتمالاً علی و جستان از یک مادر نبودهاند.
السلم منهاج الطلب الحلم معراج الطرب و النار صراف الذهب و النور صراف الولا
در کتاب مروج الذهب (قرن چهارم هجری) نیز نام خوزستان بهکار رفتهاست.[۸]
و فیناالغش والذهب المصفا علی بیننا شبه المحک
و هُوَ شرف الدین فضل اللّه. او را از شفروه مِنْمضافات اصفهان میدانند که آن را پزده نیز گویند. از مشاهیر فضلاست. رسالهٔ اطباق الذهب که مشتمل است بر صد کلمه در پند و مواعظ و شرح حال اصناف خلایق آن جناب در مقابل اطواق الذهب ز مخشری نوشته. این چند بیت از اشعار آن جناب است:
روی انّ علی بن ابی طالب (ع) قال: لمّا نزلت هذه الایة، قلت یا رسول اللَّه انّی رأیت الملوک و وفودهم، فلم ار وفدا الّا رکبانا فما وفد اللَّه؟ فقال رسول اللَّه یا علی اذا حان المنصرف من بین یدی اللَّه تعالی تلقّت الملائکة المؤمنین بنوق بیض، رحالها و ازمّتها الذهب، علی کلّ مرکب حلة لا تساویها الدّنیا، فیلبس کلّ مؤمن حلة، ثم یستوون علی مراکبهم فتهوی بهم النّوق حتی تنتهی بهم الی الجنّة، فتتلقاهم الملائکة «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ».
اباصلت در نیشابور در خدمت علی بن موسی الرضا حاضر بوده و در سرخس نیز به دیدار ایشان رفتهاست. او هنگام ورود علی بن موسی الرضا به نیشابور، حدیث سلسلهالذهب را از ایشان نقل کردهاست. اکثر روایات مربوط به نحوه شهادت علی بن موسی الرضا از اباصلت نقل شدهاند.
مروجالذهبِ علی بن حسین مسعودی نیز یکی از منابع پیرامون تاریخ ساسانیان است.
الشذرات الذهبیه فی تراجم الائمة الاثنی عشر عند الامامیة که به نام الشذور الذهبیه هم خوانده میشود اثر ابن طولون است. وی در این کتاب شرح زندگی امامان دوازدهگانهٔ شیعه را میآورد. صلاحالدین منجد این کتاب را با عنوان الائمة الاثنی عشر با ۳۵ صفحه مقدمه در سال ۱۹۵۸ در بیروت به چاپ رساند.
مولای اسماعیل بن شریف، دومین فرمانروای مراکش از دودمان علوی بود. او در کشور خودش به «پادشاه جنگجو» معروف است. وی پس از وفات برادرش رشید به علت افتادن از اسب به سلطنت مراکش رسید و پس از او، پسرش احمدالذهبی به حکومت رسید. هفت پسر او، پس از مرگش به سلطنت مراکش رسیدند.
ابن صلاح بیشتر به خاطر تلاش در زمینه حدیث شناخته شده بود، اما در رشتههای مختلف هم کاملاً مستدل بود. ابن خلکان وی را به عنوان یکی از علمای نمونه تفسیر قرآن، حدیث و فقه و برخی از رشتههای دینی و فتوا دادن توصیف کردهاست. الفارسی وی را چنین توصیف کرده که "استاد در فقه و حدیث و غیر آن است." الذهبی وی را "قوی در زبان عربی " و " شیخ علمای شافعی " معرفی نموده و ابن حاجب او را متخصص برجستهای در (اصول) و (فروع) میداند.
وَ زُخْرُفاً الزخرف فی اللغة، الزینة، قال اللَّه عز و جل: حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها و قال: زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً و المزخرف المزین و المراد به هاهنا الذهب و هو معطوف علی محل مِنْ فِضَّةٍ، یعنی سقفا من فضة و زخرف ای: ذهب. و قیل: معنی الایة: لو فعلنا ذلک بالکفار، لافتتن بهم غیرهم و توهّموا ان ذلک لفضیلة فی الکفار فیکفرون و یکونون فی الکفر أمة واحدة. قوله: وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا. قرء عاصم و حمزة: لما بالتشدید بمعنی الا ای: و ما کل ذلک الا متاع الحیاة الدنیا و قرء الباقون لما بالتخفیف. و الوجه انّ، ان علی هذا هی المخففة من الثقیلة، و زائدة، و التقدیر: و ان کل ذلک لمتاع الحیاة الدنیا، یزول و یذهب، وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ ای ثواب الآخرة خیر للمتقین.
و الکنز جمع الشیء و تکنیفه، تقول هو مکتنز اللّحم. و الکنز المال الکثیر مدفونا و غیر مدفون وَ لا یُنْفِقُونَها کنایة عن الاموال و الکنوز. و قیل عن الفضّة ای لا ینفقون الفضة فضلا عن الذهب. و گفتهاند: ها کنایت از مصدر است، ای لا ینفقون نفقة، و قیل لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ دلیل علی انّ الآیة نزلت فی منع الزّکاة لان من ادّی زکاته من ماله فقد انفق فی سبیل اللَّه ما یجب فی ماله. و گفتهاند این آیت اهل کوفه را حجّت است که زکاة بر پیرایه زنان واجب دانند که خدای نگفت: الّذین یکنزون الدّنانیر و الدّراهم، بل گفت: الذّهب و الفضّة.
ابراهیم حسنی ادریسی شافعی لقبگرفته به برهانالدین و شهرتیافته به جارِم (۱۷۸۸ - ۱۸۵۴م) (نسب: ابراهیم بن محمد بن محمد بن احمد ابن عبدالمحسن) زبانشناس مصری بود. حاشیههایی نگاشت؛ مانند حاشیه بر شذور الذهب فی معرفة کلام العرب.