[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: حمر (۶ بار) خر. جمع آن در قرآن حُمُر (بر وزن عنق) و حمیر آمده است مثل ، گوئی خران رم کردهاند که از شیر گریختهاند . نا گفته نماند: منظور از ذکر حمار و حمر، فهماندن مطلب و نجسیم واقعیّت است و گرنه آن طور که ما در مثل زدن به الاغ قصد تحقیر حیوان و یا شخص را داریم در میان عرب معمول نیست و حتی تشبیه به الاغ گاهی مدح و مراد از آن صبور و فرمانبردار بودن است . در آیه شریفه نیز نظر عدم فائده اهل تورات از تورات است چنانکه الاغ از بار متاب استفاده نمیکند، همچنین در تشبیه اهراض کنندگان از کلام حقّ به خران رم کرده. و ایضاً در آیه بیان واقعیّت است و گرنه الاغ اهلی حیوان مطیعی است که مورد استفاده انسان است و در آیه 8 نحل که گذشت خداوند آن را از نعمتهای خود شمرده و آن رااز نعمتهای خود شمرده شده و آن را از نعمتهای خود شمرده و آن را در مقام امتنان آورده است . * حمر در آیه شریفه جمع احمر به معنی سرخ است یعنی: و از کوهها تکّههای سفید و سرخ به رنگهای گوناگون است .
جملاتی از کاربرد کلمه الحمار
فقال: اری راکبین مقبلین احدهما علی حمار و الآخر علی جمل، راکب الحمار عیسی (ع) است و راکب الجمل مصطفی (ص) و آن گه مصطفی را صفت کرده که: له کلّ خلق کریم السّکینة لباسه و البرّ شعاره و التّقوی ضمیره و الصّدق و الوفاء طبیعته و العفو و المعروف خلقه و العدل سیرته و الحق شریعته و الهدی امامه و الاسلام ملّته و احمد (ص) اسمه.
و در خبرست از مصطفی ع که ثواب خواندن آن هر دو سوره فردا آید در صورت دو میغ و بر سر خواننده آن سایه میدارند. و گفت هر خانه که در آن سورة البقره برخوانند سه شبان روز شیطان از آن خانه بگریزد. عبد اللَّه بن مسعود گفت شیطان بر عمر خطاب رسید در کویی از کویهای مدینه و با وی برآویخت عمر او را بر زمین زد، شیطان گفت دعنی حتی اخبرک بشیء یعجبک، عمر دست از وی بازگرفت، آنکه گفت یا عمر بدانک شیطان هر گه که از سورة البقرة چیزی بشنود بگدازد از شنیدن آن و بگریزد. و له خبج کخبج الحمار.
روی انّ مروان الحمار امر بتخریب تدمر، فوجدوا فیها بیتا فیه امرأة قائمة میّتة امسکوها بالصبر احسن من الشمس، قامتها سبعة اذرع و عنقها ذراع عندها لوح، فیه: انا بلقیس صاحبة سلیمان بن داود، خرّب اللَّه ملک من یخرّب بیتی.
با شکستن سدها توسط تشکلهای محلی به دنبال حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و پایان چهار سال خشکسالی مطابق آن فرایند معکوس شد و هورها به میزان قابل توجهی تجدید شدند. اکنون حدود ۵۰٪ مناطق مرطوب ۱۹۷۰ دوباره زیر آب رفتهاند که تجدید قابل توجه هور الحمار و هور الحویزه و تجدید برخی مناطق هور القرنه را در پی داشتهاست.
إِذا أُلْقُوا فِیها ای القی الکفّار فی النّار سَمِعُوا لَها شَهِیقاً و هو صوت فظیع منکر کشهیق الحمار و هو اوّل صوته و قد یسمع للنّار صوت منکر اذا اشتدّ لهبها کانّها تطلب الوقود. وَ هِیَ تَفُورُ ای ترتفع بالغلیان لشدّه توقّدها ای تغلی بهم کغلی المرجل.
پیری از سوی دست راست بر پای خاست و گفت ای داعی منحول وای طبیب معلول این چه دعویست بدین ژرفی واین چه لافی است بدین شگرفی لا تجاوز حد المضمار ندونه ینفر الحمار کأس دعوی بدین پری مده و پای از منصب نبوت برتر منه
خلاس گفت: و اللَّه لئن کان محمد صادقا بما یقول علی اخواننا الّذین هم سادتنا و کبراؤنا فنحن شر من الحمیر. عامر بن قیس حاضر بود گفت: اجل و اللَّه ان محمدا صادق مصدّق و لانت شر من الحمار. پس چون رسول خدا بمدینه آمد این سخن با وی رسید، خلاس را بخواند و عامر قیس را، خلاس سوگند خورد بنزدیک منبر رسول خدا که این سخن نگفتم، و عامر سوگند خورد که وی گفت، در آن حال آیت آمد: یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا تا آنجا رسید که فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ خلاس برخاست گفت: اسمع اللَّه یعرض علی التوبة و اللَّه لقد قلته و انّ عامرا لصادق فتاب فحسنت توبته.
روح از هوا بحرب علی گفت لافتی الاعلی چو شد زعلی کشته ذوالحمار
خواهد اینک ز جناب تو بار بندۀ ناچیز تو عبدالحمار !
اعتمادالسلطنه از اولین کسانی بود که سانسور کتاب و مطبوعات را در ایران پیشنهاد کرد و در نامهای به ناصرالدین شاه از ضرورت سانسور و اینکه چنین دستگاهی امروز در همه ملل متمدن مرسوم است سخن گفته بود و ظاهراً ناصرالدین شاه با این پیشنهاد موافق بود، البته خود اعتمادالسلطنه از اولین کسانی بود که پیش از تدوین قانون سانسور، گرفتار آن شد. از جمله نسخههای کتاب «سرگذشت خر» یا «منطق الحمار» را که وی ترجمه کرده بود به دستور ناصرالدین شاه جمعآوری کردند.
جمعیت عمده معدان در نواحی مجاور هورهای تخلیه شده آواره شدند و شیوهٔ کشاورزی سنتی شان را ترک کرده و به شهرها و کمپها و مناطق دیگری در عراق یا کمپهای پناهندگان در ایران رفتند. تخمینهای سال ۲۰۰۳ برآورد میکند که تنها ۱٬۶۰۰ نفر از ایشان به صورت سنتی بر روی دبینها زندگی میکنند. هور الحمار در غرب و هور القرنه در مرکز کاملاً خشک شدند و هور الحویزه در شرق به صورت چشمگیری عقب نشستهاست.
و قیل الزفیر صوت یسمع من جوف المتغیّظ کصوت الحمار اذا همّ بالنهیق.