[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: جمع (۱۲۸ بار) در این که چرا روز قیامت «یَوْمُ الْجَمْع» نامیده شده، تفسیرهای متعددی وجود دارد: گاه گفته اند: به خاطر آن است که میان ارواح و اجساد جمع می شود. گاه گفته اند: از این نظر است که بین انسان و عملش جمع خواهد شد. و یا از این نظر: که میان ظالم و مظلوم اجتماع حاصل می شود. ولی ظاهر این است که منظور، اجتماع همه خلایق در آن روز بزرگ است از اولین و آخرین.
جملاتی از کاربرد کلمه الجمع
وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ قرأ ابن کثیر وحده ارسل الریح، علی الوحده، و قرأ الباقون الرّیاح علی الجمع، من جمع فلانّها اربع، و من وحّد فلانّ الالف و اللام فیها للجنس، بُشْراً بالباء و ضمّها و سکون السّین قرأها عاصم وحده من البشارة، کقوله: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ، و قرأ حمزه و الکسائی بالنون و فتحها و سکون الشین، و قرأ ابن عامر بضم النون و سکون الشین، و قرأ الباقون بضم النون و الشین جمیعا، ای تهب من کل صوب، من قوله: وَ النَّاشِراتِ نَشْراً.
سر جمع الجمع یعنی وحدت ذات رضا انکه فرش از او تواند عرش را بطنان شدن
فارابی به وحدت فلسفه سخت معتقد بود و برای اثبات آن براهین و ادله بسیاری ذکر کرد و رسائل متعدد نوشت که از آن جمله، کتاب «الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو» به دست ما رسیدهاست.
«الجمع و التفریق» نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را (که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح میداد. نسخه منحصربهفرد لاتین آن در کتابخانه دانشگاه کمبریج نگهداری میشود. خوارزمی در کتاب نشان میدهد که چطور میتوان هر عدد دلخواه را به کمک نه رقم هندسی و صفر نوشت. سپس اعمال مزبور به جمع و تفریق، دو برابر کردن، نصف کردن، ضرب، تقسیم و جذر گرفتن از اعداد صحیح و همچنین عملیات محاسبهای مربوط به کسرهای شصت شصتی را شرح میدهد. خوارزمی جذر اعداد را با شیوه ریاضیدان و منجم قرن پنجم هندی «آریابهاتا[واژهنامه ۶]» میگرفت که براساس مجذور یک دو جملهای قرار داشت.
رسالة فی صلاة الجمعه از تألیفات اوست که در آن، قائل به عدم وجوب عینی نماز جمعه شدهاست.
و عن انس، قال: قال رسول اللَّه (ص): «اذا راح منّا الی الجمعة سبعون رجلا کانوا کسبعین من قوم موسی، الذین وفدوا الی ربّهم او أفضل».
اینست که رب العالمین گفت فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا الی آخر الآیة ابن زید در تفسیر این آیت گفت: اختلفوا فی الصلاة، فمنهم من یصلّی الی المشرق و منهم من یصلی الی المغرب، و منهم من یصلی الی بیت المقدس، فهدانا اللَّه للکعبة و اختلفوا فی الصیام: فمنهم من یصوم بعض یوم و منهم من یصوم باللیل، فهدانا اللَّه فیه الی الحق و هو شهر رمضان. و اختلفوا فی الجمعة: فاخذت الیهود السبت و النصاری الاحد، فهدانا اللَّه للجمعة، و اختلفوا فی ابراهیم: فقالت الیهود کان یهودیا، و قالت النصاری کان نصرانیا فهدانا اللَّه فیه الی الحقّ. بِإِذْنِهِ الاذن الامر، و العلم، و الارادة جمیعا.
و دیگر روز، الجمعه الثانی من شهر رمضان، کوس بزدند و امیر برنشست و راه مرو گرفت، اما متحیّر و شکسته دل میرفتند، راست بدان مانست که گفتی باز- پسشان میکشند؛ گرمایی سخت و تنگی نفقه، و علف نایافت و ستوران لاغر و مردم روزه بدهن . در راه امیر بر چند تن بگذشت که اسبان بدست میکشیدند و می- گریستند، دلش بپیچید و گفت «سخت تباه شده است حال این لشکر» و هزارگان درم فرمود ایشان را، و همگان امید گرفتند که مگر بازگردد، و قضا غالبتر بود، که نماز دیگر خود آن حدیث فرا افگند، پس گفت «این همه رنج و سختی تا مرو است.» و دیگر روز از آنجا برداشت . و طرفه آن آمد که آب هم نبود درین راه و کس یاد نداشت تنگی آب بر آن لون، که بجویهای بزرگ میرسیدیم هم خشک بود. و حال بدانجا رسید سوم روز از حرکت سرخس که حاجت آمد که چاهها بایست کند از بهر آب را، و بسیار بکندند هم آب شیرین برآمد و هم تلخ. و آتش در نیستانها زدند و باد بوزید و دود آنرا بربود و بر خرپشتهای مردم زد و سیاه کرد.
بفرق الجمع گرداری تدبر بود وحدت که پذرفته تکثر
من النّهار دخل فی اللّیل، و منتهی النقصان تسع ساعات و منتهی الزّیادة خمس عشرة ساعة، و معنی الکور الزّیادة، من قولهم: نعوذ باللّه من الحور بعد الکور، ای من النّقصان بعد الزّیادة. و قیل: اصل التکویر اللفّ و الجمع، و منه کور العمامة و منه کارة القصّار.
الثانی، انّه فی محل النصب و المعنی: یعلّمهم الکتاب و یعلم آخرین و اختلف العلماء فیهم فقال قوم: هم العجم و هو قول ابن عمر و سعید بن جبیر و مجاهد و الدلیل علیه ما روی ابو هریرة قال: کنّا جلوسا عند النّبی (ص) اذ نزلت علیه سورة الجمعة، فلمّا قرأ: وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ قال رجل: من هؤلاء یا رسول اللَّه! فلم یراجعه النّبی (ص) حتی سأله مرّتین او ثلاثا، قال: و فینا سلمان الفارسی. قال: فوضع النّبی (ص) یده علی سلمان ثمّ قال: «لو کان الایمان عند الثّریا لناله رجال من هؤلاء.
اراد بذلک لبة و معصما. قال الزّجاج: القسط، العدل، و هو مصدر یوصف به الواحد و الجمع، یقال میزان قسط، ای ذات قسط، و موازین قسط، ای ذوات قسط. «لِیَوْمِ الْقِیامَةِ» ای لاهل یوم القیامه، و قیل فی یوم القیامة، و قیل لجزاء یوم القیامة، و فی الخبر المیزان له لسان و کفّتان، توزن به صحایف الحسنات و السیّئات فیثقل و یخیف علی قدر الطاعات و المعاصی. و عن ابن عباس قال: ینصب المیزان فیکون العمود منه کما بین المشرق و المغرب. و گفتهاند: کطباق الدنیا جمیعا فی طولها و عرضها، فاحدی کفتیه من نور و هی الکفة التی توزن بها الحسنات و موضعها عن یمین العرش، و الکفّة الأخری من الظلمة و هی الکفة التی توزن بها السیئات و موضعها عن یسار العرش. «فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً» ای لا ینقص من ثواب حسناته و لا یزاد علی سیآته.