التماس. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) جستن چیزی. ( منتهی الارب ) ( بحر الجواهر ). جستن. ( ترجمان علامه جرجانی ). طلب چیزی با تساوی بین آمر و مأمور. ( غیاث اللغات ). سؤال با تساوی. ( از غیاث ). || در عرف ، طلب چیزی با تواضع. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). سؤال ادنی باعلی. ( غیاث اللغات ). تضرع. خواهش : هرچند این التماس هراس بر من مستولی گردانید. ( کلیله و دمنه ). و التماس او بر این مقصور گشته است. ( کلیله ودمنه ). بر موجب التماس او آن ملطفات را بحضرت سلطان فرستادم. ( ترجمه تاریخ یمینی ). امیرالمؤمنین الناصرلدین اﷲ التماس او مبذول داشت. ( جهانگشای جوینی ). مردمان چون باغ از آنجا گل بدامن میبرند التماس عاشقان افتاده هرجا بر زمین.وحید ( از آنندراج ).
معنی کلمه التماس در فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) جستجو کردن ، خواستن . ۲ - (اِمص . ) خواهش ، در - خواست .
معنی کلمه التماس در فرهنگ عمید
با زاری و اصرار از کسی چیزی خواستن.
معنی کلمه التماس در فرهنگ فارسی
جستجوکردن وطلب کردن چیزی، ازکسی چیزی خواستن با زاری وفروتنی ۱ - ( مصدر ) جستن خواستن . ۲ - ( اسم ) خواهش خواهشمندی در خواست (مخصوصا خواهش تضرع آمیز ). ۳ - لابه لابه گری. جمع : التماسات .
معنی کلمه التماس در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] به درخواست از فرد هم رتبه التماس می گویند. التماس عبارت است از درخواست شخص از فردی که هم رتبه او می باشد.برخی در تحقق «التماس»، نبودن استعلا را شرط دانسته اند؛ بنابراین، اگر طلب کننده، حالت استعلا به خود بگیرد، هر چند در واقع رتبه و مقام وی با فردی که از او درخواست می نماید، مساوی باشد، به عمل او « امر » می گویند. [ویکی فقه] التماس (اصول). ...
معنی کلمه التماس در ویکی واژه
جستجو کردن، خواستن. خواهش، در - خو
جملاتی از کاربرد کلمه التماس
۱۶ سال پس از آن روز، شمار تحسین کنندگان این آهنگ همچنان رو به فزونی است. این آهنگ که التماسی ناامیدانه است از زبان زمین و ساکنان آن به خصوص افرادی که بیشتر در معرض آسیب قرار دارند، امروز هم چونان گذشته، پرمعنا و با اهمیت است.
به التماس از شما میخواهم که در برابر رخدادهای هر روزه
بیکسی بین که بنزد پسر سعد پلید التماس شه دین دختر زهرا میکرد
و میوه و ریحان از پیش یاران برندارد، و نقل بسیار نخورد، و هر یکی را از حریفان به تحیتی که لایق او بود مخصوص می گرداند، و باید که به انفراد سبب انس و سلوت و نشاط اهل مجلس نشود، چه این معنی مستدعی قلت وقع بود، و از مجلس بسیار برنخیزد، و اگر صاحب جمالی حاضر بود در او بسیار نظر نکند و اگرچه با او گستاخ باشد، و با او سخن بسیار نگوید، و از ارباب ملاهی التماس لحنی که طبع او بدان مایل بود نکند، و چون به حدی برسد که داند برخیزد، و جهد کند تا با مقام معهود خود شود، و اگر نتواند، به موضعی شود که از مجلس دور بود و آنجا بخسپد.
ایزد -سبحانه و تعالی- نیت ایشان در التماس و نیت ما را در اجابت پاک گرداناد و از شوائب ریا و کدورات تکلف خالص داراد - امید رحمت وی راه صواب گشاده کناد و تیسیر و توفیق ارزانی داراد تا آنچه به زبان گفته آید به معاملت وفا کرده شود که گفتار بی کردار ضایع بود و فرمودن بی ورزیدن سبب وبال آخرت بود نعوذ بالله منه.
کنت آشفته و سرگردان همچنان به دنبال سوزانا میگردد و صدای فیگارو که به " کنتس " ابراز عشق میکند را نیز میشنود. کنت از شدت غضب و درماندگی، افراد قصر را خبر میکند تا بیایند و شاهد خیانت همسرش به او باشند. همگی از او التماس ` عفو ` میکنند اما پاسخ کنت همچنان ` نه ` میماند. تا اینکه بالاخره کنتس واقعی وارد میشود و انگشتری را که کنت به او داده (به خیال اینکه به سوزانا داده)، نشان میدهد و برایش روشن میسازد در واقع کسی که قصد فریبش را داشته، همسر خودش بودهاست.
چون ز مژگانش خیالی ناوکی کرد التماس غمزهٔ او هردمی فرمود گفت از من رسید
پس از ستایش کوه انبوه از درخت سدر، قهرمانان سلاح برمیکشند و آهستهآهسته به جنگل پیش میروند. هومبابا بر سر راهشان قرار میگیرد و انکیدو را به خیانت متهم میکند. انکیدو بر اقدام فوری پافشاری میکند. گیلگمش و هومبابا میجنگند و شمش سیزده باد را برای کور کردن هومبابا میفرستد تا دستپروردهاش به پیروزی دست یابد. هومبابا برای جانش التماس میکند. دوباره انکیدو بر شتاب پافشاری میکند، به گیلگمش میگوید پیش از آنکه خدایان خبردار شوند، هومبابا را بکشد. هومبابا قهرمانان را نفرین میکند، آن دو فوراً او را به قتل میرسانند و به قطع کردن درخت سدر در بیشههای مقدس مشغول میشوند. انکیدو یک درخت باشکوه را برای ساختن در بزرگی که معبد انلیل را بیاراید، نذر میکند.
نا خواسته ببوسه کرم کن که خوش بود بی التماس بخشش وبی انتظار بوس
کن ازاوبسی حمد و شکر وسپاس ببر پیش اوحاجت والتماس
یک روز در آگاهی در راهرو صدای داد و بیداد و التماس شنیدم. سروان همراهم از من خواست که در راهرو بایستم تا او برگردد. رفت در یک اتاق را باز کرد. من هم از روی کنجکاوی رفتم ببینم چه خبر است. دیدم دو نفر لباس شخصی در یک اتاقی با فحاشی و باتوم و لوله نوید را با بیرحمی تمام کتک میزنند. بهش میگفتند هر چی ما میگیم درسته. چیزهایی که میگیم مینویسی یا نه؟ نوید هم التماس میکرد نزنید، من کاری نکردم. دستهاش هم میآورد روی سرش. یکی از مامورهایی که بعداً فهمیدم اسمش عباسی است همچین کوبید روی دستش که نوید ضجهٔ بلندی زد و از حال رفت.
انسانها به منظور حفاظت از خود و همچنین به خاطر درجهای از نیاز، به مراسم، عادتها، دعاها، التماسها و قربانی کردنهایی رو میآورند که مجموعه آنها دین نامیده میشود.
ابوالقاسم اقبالیان در کتاب حجره شماره ۲ که شامل خاطرات او از زمان جنگ است، مینویسد، چند نفر از روحانیون را برای یک شب در زمان جنگ به مقر خود در اهواز میبرد، اما یکی از آن روحانیون که بسیار ترسیده بود، با اصرار و التماس میگوید: «شما رو به خدا ما رو همین امشب برگردون» و وقتی اقبالیان پاسخ میدهد که یک شب اینجا بمانید، تا بفهمید بسیجیها چه سختیهایی را تحمل میکنند، پاسخ میدهد: «آقای اقبالیان، اینا وظیفهشونه که بجنگن. من هم وظیفهم اینه که درس بخونم. آقای منتظری گفته در آینده مجتهد میشم»
ادوارد مورداک یک افسانه است که طبق افسانه متولد قرن نوزدهم از اعضای خاندان سلطنتی انگلستان و دارای یک مشکل ژنتیکی بود. ادوارد در پشت سرش چهره ای داشت. صورت او فقط میتوانست بخندد یا گریه کند. او به پزشکان التماس کرد که آن را از بین ببرند زیرا او ادعا میکرد که این صورت شبها با صدای وحشتناک برای او زمزمه میکند. وی در سن ۲۳ سالگی خودکشی کرد.
قبل از رسمی شدن تسلیم، کورا به همراه یک تیم از بادافزاران باتار را میربایند و به کارخانه تولید زرههای روباتی پرنده میبرند. کورا او را تهدید میکند که در صورت تسخیر شهر جمهوری هرگز کوویرا را نخواهد دید. باتار بالاخره تسلیم میشود و به کوویرا التماس میکند که آنجا را رها کند و او را نجات دهد، ولی در کمال وحشت او، کوویرا موقعیت آنها را پیدا کرده و به سوی آنها شلیک میکند و تمام زرهها را نیز نابود میکند.
و گفت: توانگری التماس کردم در علم یافتم و فخر التماس کردم در خاموشی یافتم و راحت التماس کردم در ناامیدی یافتم.
پادشاه هوشمندی از یکی از اهل حال التماس پندی نمود گفت: اگر سعادت دو جهان خواهی شبها در درگاه حق، داد گدائی بده و روزها در بارگاه خود به داد گدایان برس.
اى شهریار! اگر در این وقت این فقیر دور از خانمان را مرخص بسازى، سخاوت از این بهتر چه باشد؟ و اگر اینهمه مرا آزار نرسانى و بر بیچارگى من رحم کنى و از من در گذرى، مروت از این بهتر چه باشد؟ و اى شهریار! اگر فکرى کنى که این موش بیچاره از سفرهى من نانى نخورده و از کوزهى من آبى ننوشیده و بدین جهت ضرر از من دفع کنى و بدین معنى دست از من بردارى، دیگر از این انصاف بیشتر نمیباشد، و شما دانستهاى که دنیا دار مکافات است و هر کسى که ستم و بیمروتى در حق بیچارهاى کند، عاقبت خود در چنگال بیمروتى گرفتار میشود و دیگر هر قدر عجز و التماس کند درگیر نشود.
به خامی مکن تیغ عشق التماس رسد خوشه بعد از رسیدن به داس
در بحث اروپا نمیگوییم که حتماً اروپا ما را بازی میدهد اما اروپا حتی اگر هم بخواهد نمیتواند با ما مراوده داشته باشد. اروپا در قبال تحریمهای آمریکا اکنون در حالت التماس افتاده تا بخشیده شود، پس اینطور منافع ایران تأمین نمیشود. بر فرض اینکه در چهار گوشه بتواند معاملاتی هم انجام دهد اما در نهایت نمیتواند در مقابل آمریکا قرار گیرد.