التفات. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) وانگریستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). بازپس نگریستن. ( ترجمان علامه جرجانی ). برگشته نگریستن. ( منتهی الارب ). بگوشه چشم نگریستن. ( غیاث اللغات ). پروای کسی کردن : سلطان را التفات نظری افتاد نوشتکین را دید دست بشمشیر یازیده... ( ترجمه تاریخ یمینی ). گر التفات خداوندیش بیاراید نگارخانه چینی و نقش ارژنگی است.سعدی ( گلستان ).ز قدر و دولت سلطان نگشت چیزی کم ز التفات بمهمانسرای دهقانی.سعدی.کنون سر همه التفات ها آنست که یکدوسال دهی رخصت صفاهانم.صائب. || ( اصطلاع علم معانی ) این صنعت بنزدیک بعضی از اهل علم چنانست که از مخاطبه بمغایبه رفته آید یا از مغایبه بمخاطبه و هر دو گونه در قرآن هست ، اما از مخاطبه بمغایبه رفتن : حتی اذا کنتم فی الفلک و جرین بهم. ( قرآن 22/10 ). و اما از مغایبه بمخاطبه رفتن : مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین.( قرآن 4/1 و 5 ). و اگر از مغایبه بمتکلم رفته شود همین است قال عز من قایل و جل : واﷲ الذی ارسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه. ( قرآن 9/35 ). || و بعضی گفته اند التفات آن باشد که دبیر یا شاعر معنی تمام بگوید پس بر عقب بوجه دعا یا وجهی دیگر بدان معنی تمام کرده التفات نماید. اما بصریح لفظ، اما بکنایت. مثال از قرآن : و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً. ( قرآن 17 / 81 ). از سخن فصحا: قصم الفقر ظهری و الفقر من قاصمات الظهر. پارسی : نیکی بایدکرد و در جهان به از نیکی چیست. و از شعر تازی جریر راست : اذا بدت الخیام بذی طلوح سقیت الغیث ایتهاالخیام اتنسی یوم تفصل عارضیها بفرع بشامة سقی البشام. در این هر دو بیت التفات است. دیگر بوتمام راست : و انجدتم من بعداتهام دارکم فیاد مع انجدنی علی ساکنی نجد. جریر گوید: طرب الحمام بذی الاراک فشاقنی لازلت فی علل و ایک ناضر. منجیک گوید: ما را جگر بتیر فراق تو خسته شد ای صبر بر فراق بتان نیک جوشنی. دیگر میگوید: کاش من از تو برستمی بسلامت ( ای فسوسا کجا توانم رستن ).( حدائق السحر فی دقائق الشعر صص 38 - 39 ).و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ، المعجم فی معاییر اشعار العجم شود.
معنی کلمه التفات در فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بازنگریستن ، روی کردن . ۲ - (اِمص . ) مهربانی ، لطف . ۳ - توجه .
معنی کلمه التفات در فرهنگ عمید
۱. به سوی کسی نگریستن. ۲. توجه کردن. ۳. توجه و لطف داشتن به کسی. ۴. (ادبی ) در بدیع، آن است که متکلم یا شاعر در کلام یا شعر خود از تکلم به خطاب، از خطاب به غیبت، از غیبت به خطاب، یا از مخاطب به مخاطب دیگر بپردازد، مانندِ این شعر: ناسزایی را چو بینی بخت یار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی: ۷۵ ) و یا در این شعر: آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد / در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر (سعدی۲: ۴۵۷ ).
معنی کلمه التفات در فرهنگ فارسی
بسوی کسی نگریستن، روکردن، توجه کردن، توجه داشتن به کسی ۱ - ( مصدر ) باز نگریستن روی آوردن . ۲ - ( اسم ) نگرش . ۳ - اکرام . ۴ - مهربانی لطف . ۵ - پروا توجه . ۶ - آنست که از مطلبی بمطلب دیگر یا از مخاطب بغایت و از غایب بمخاطب یا از مخاطبی بمخاطب دیگر توجه کنند : ( آه درد آلود سعدی گر ز گردون بگذرد در تو کافر دل نگیرد ای مسلمانان نفیر. ) (سعدی ) که یک بار از خطاب بمحبوب متوجه مسلمانان شده بر سبیل استرحام فریاد کرده است .
التفات (apostrophe) (در لغت به معنی وانگریستن) اصطلاحی در بدیع. به موجب آن گوینده ضمن بیان مطلب روی سخن را به شخص یا امری غایب می گرداند، مانند این بیت از حافظ «صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را/ که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را» یا «آفتابا مددکن که امروز/باز بالنده تر قد برآرم/یاریم ده که رنگین تر از پیش/تن به لبخند گرمت سپارم» (سیاوش کسرایی). چنانچه خطاب متوجه مقام و یا نیرویی باشد که شاعر از او در سرودن شعر خود مدد جوید، این قسم التفات را استمداد می گویند.
معنی کلمه التفات در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] توجّه و تمایل به چیزی را التفات می گویند و از آن در باب صلات سخن رفته است. التفات بر دو قسم است:۱.التفات عمدی. ۲.التفات سهوی. حکم نماز در التفات عمدی التفات عمدی به تمام بدن ـ که از آن به انحراف از قبله تعبیر میشود ـ به سمت پشت، راست یا چپ، بلکه بین راست و چپ و نیز به قول مشهور، التفات صورت به طرف پشت، موجب بطلان نماز واجب است. قول مشهور در التفات صورت به سمت راست یا چپ در صورتی که به حدّ فاحش نرسد عدم بطلان نماز است. حکم نماز در التفات سهوی اگر التفاتِ مبطل به طور سهوی انجام گیرد، چنانچه بین سمت راست و چپ باشد، نماز باطل نمیشود، و اگر به طرف راست یا چپ یا پشت باشد، در بطلان نماز اختلاف است. کراهت التفات ... [ویکی فقه] التفات (ابهام زدایی). واژه التفات ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • التفات (علوم قرآنی)، یکی از اسلوب های بدیعی قرآن به معنای انتقال کلام از اسلوبی به اسلوب دیگر• التفات (فقه)، از اصطلاحات به کار رفته در فقه به معنای توجّه و تمایل به چیزی ... [ویکی فقه] التفات (ادبیات فارسی). التفات یکی از شگردها و آرایه های ادبی است که با درهم شکستن روال معمول کلام، نقش بسیار مؤثری در بیداری و جذب مخاطب دارد. تمامی شاهکارهای بزرگ انسانی از جمله التفات، حاوی و حامل عمیق ترین دریافت ها و تجربه های آدمی از خویش و جامعه و جهانند. هنرمند تا وقتی که مجموعه ای ستودنی از میراث فرهنگی و ادبی گذشته را، چه شفاهی و چه کتبی، در سینه نداشته باشد و یا از طریق تامل، تعقل و اشراق بدین میراث نرسیده باشد، نمی تواند قدم در خلق آثار برتر ادبی بگذارد. اوج شگفت این خلاقیت آنگاه رخ می نماید که هنرمند این میراث فرهنگی و ادبی درهم آمیزد و با کسب و درک میراث گذشته، استعدادها و نیروهای پنهان خویش را برانگیزد و با تلفیق آن دو طرحی نو دراندازد. محبتی، مهدی، بدیع نو، تهران، سخن، ۱۳۸۰، اول، ص۹۰. در هر شعر و نوشته ای، شاعر و نویسنده با زبان خود یا از فرد غایبی و یا از فردی که حضور دارد، سخن می گوید. روال عادی اینست که تا پایان سخن یکی از این سه شیوه را ادامه دهد اما گاه بر خلاف انتظار و بنا به دلایلی، از متکلم به غایب یا مخاطب و یا برعکس، انتقال صورت می گیرد. این انتقال، در اصطلاح بدیعی، التفات نام دارد. معنای لغوی و اصطلاحی التفات درلغت به سویی نگریستن، و روی برگرداندن به سوی کسی یا چیزی است. جایگاه اصلی این بحث نیز در علم معانی است. محبتی، مهدی، بدیع نو، تهران، سخن، ۱۳۸۰، اول، ص۲۵۲. ... [ویکی فقه] التفات (علوم قرآنی). التفات، انتقال کلام از اسلوبی به اسلوب دیگر را می گویند. صنعت «التفات» یکی از اسلوب های بدیعی قرآن است. انتقال کلام از اسلوبی به اسلوب دیگر، مثلا از غیبت به خطاب یا از خطاب به غیبت یا از غیبت به تکلم «التفات» نام دارد.ایجاد شادابی در مخاطب و جلوگیری از خستگی شنونده، فایده و حکمت این اسلوب بدیعی است. انواع التفات التفات انواع زیادی دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:۱. التفات از تکلم به خطاب : (وما لی لا اعبد الذی فطرنی والیه ترجعون) که در اصل «الیه ارجع» بود؛ و مثل: (انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر) ؛۲. التفات از تکلم به غیبت : (لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر) ؛۳. التفات از خطاب به تکلم : (فاقض ما انت قاض انما تقضی هذه الحیاة الدنیا انا آمنا بربنا لیغفر لنا) ؛۴. التفات از خطاب به غیبت : (حتی اذا کنتم فی الفلک وجرین بهم) ؛۵. التفات از غیبت به تکلم : (دعوا الله مخلصین له الدین لئن انجیتنا من هذه لنکونن من الشاکرین) (سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا) ؛۶. التفات از غیبت به خطاب : (فلما انجاهم اذا هم یبغون فی الارض بغیر الحق یا ایها الناس انما بغیکم علی انفسکم متاع الحیاة الدنیا ثم الینا مرجعکم فننبئکم بما کنتم تعملون) ، و: (وقالوا اتخذ الرحمن ولدا لقد جئتم شیئا ادا). نوع دیگری از التفات، تغییر روال سخن است؛ به این ترتیب که گوینده، مطلبی را آغاز کند، سپس در میان سخنش، به گمان وجود مخالف یا سؤال کننده، به رفع شک یا پاسخ به سؤال مقدر بپردازد و این گونه گفته خود را تایید کند؛ مانند:۱. (فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس...) . ۲. (یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباسا یواری سوءاتکم وریشا ولباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون). ابن قدامه « اعتراض » -از اسالیب بدیع - را التفات نامیده است؛ ولی در ماهیت با این التفات فرق دارد. [ویکی فقه] التفات (فقه). توجّه و تمایل به چیزی را التفات می گویند و از آن در باب صلات سخن رفته است. التفات بر دو قسم است:۱.التفات عمدی. ۲.التفات سهوی. حکم نماز در التفات عمدی التفات عمدی به تمام بدن ـ که از آن به انحراف از قبله تعبیر میشود ـ به سمت پشت، راست یا چپ، مهذب الاحکام ج۷، ص۱۷۰. اگر التفاتِ مبطل به طور سهوی انجام گیرد، چنانچه بین سمت راست و چپ باشد، نماز باطل نمیشود، و اگر به طرف راست یا چپ یا پشت باشد، در بطلان نماز اختلاف است. مستمسک العروة ج۶، ص۵۴۱-۵۴۲. ...
معنی کلمه التفات در ویکی واژه
بازنگریستن، روی کردن. مهربانی، لطف. توجه.
جملاتی از کاربرد کلمه التفات
بدین صفت که تو در روی خویش حیرانی به غیر اگر نکنی التفات معذوری
خدا نوح را که در نظر التفات یافته بود برگزید و به او دستور داد که کشتی را بسازد. کشتی از چوب کوفر ساخته شد و بیرونش به قیر اندود گشت. طول کشتی سیصد ذراع، عرضش پنجاه ذراع و ارتفاع آن سی ذراع بود. همچنین خدا به نوح دستور داد که جانوران پاک، هفت جفت و از جانوران ناپاک یک جفت به کشتی بیاورد. با روی دادن طوفان، نوح با خانوادهاش به کشتی وارد میشود؛ تا این که سرانجام کشتی بر کوهی نشست. آنگاه نوح و خانوادهاش به زمین تازه پا گذاشتند.
التفاتی بیکی گوشه چشم ار نکنی سبب آفت صد گوشه نشین خواهد بود
نیک باستروم، فیلسوف دانشگاه آکسفورد، ابرهوش را بهصورت «یک عقل که در تمامی زمینهها شامل نوآوری علمی، هوش عمومی و مهارتهای اجتماعی بسیار هوشمندتر از بهترین مغزهای انسانهاست» تعریف میکند. برنامه فریتز اگرچه در در بازی شطرنج بسیار هوشمندتر از انسان است اما براساس این تعریف، ابرهوشمند محسوب نمیشود؛ زیرا در انجام کارهای دیگر حرفی برای گفتن ندارد. باستوم ابرهوش را با در نظر گرفتن رفتارها و هوش عمومی تعریف میکند اما مسائلی مانند جهت التفاتی (رجوع شود به مسئلهٔ اتاق چینی) یا کیفیات ذهنی (رجوع شود به مسئله دشوار خودآگاهی) را بیپاسخ باقی میگذارد.
ظاهراً با رقیب، یار مرا التفات نهان که بود، نماند
خود میرزا محمد هاشم نقل میکند وقتی او را به محضر نادرشاه افشار بردند «حالتی در من پیدا شد که خود را بر نادرشاه غالب و قاهر میدیدم و اصلاً رعب و خوفی از او در خاطرم نمییافتم و به او گفتم:نادر سلامت باد تقصیر از نادر است نه از تقیخان. نادر چون این سخن شنید برآشفت» پس از ان نادر به جای مجازات، سه هزار دینار او را جریمه کرد و ان جناب را مورد التفات بینهایت ساخت و راهی شیراز نمود تا آنکه میرزا محمد هاشم به اتفاق موکب نادری وارد شیراز شد
چیست چندین التفات آشکارا با رقیب؟ جانب ما یک نظر نا کرده پنهانی هنوز
به گردی از ره او گر رسی مشو غافل که التفات نگههای سرمهسا اینجاست
نه به خلد داشتم آرزو نه به باغ حسرت رنگ و بو شد از التفات خیال تو دو جهان طربگه باز من
یعنی: خدا در دنیا تو را به من عطا کند. بگذار در روز جزا غلمان (کنایه از نعمات بهشتی) در بهشت التفات خود را از ما مضایقه کند. من چگونه دین و دلم را از تو دریغ کنم؛ در حالی که شیخ صنعان دینش را از یک دختر ترسا دریغ نداشت.
ورای قدر منست التفات صدر جهان که ذکر بندهٔ مخلص کند علیالتعیین
من گرچه دل خرابم بر من چه التفاتش گنجی که از غم خود عالم خراب بیند
آنا بزرگترین دختر تنیف، قوی بنیه و بلند بالا بود و صورت پف کرده و براقی داشت که نمیتوان در آن جذابیتی سراغ گرفت. با اینکه او هوشمندی خاصی نداشت اما حیلهگر و موذی بود. یافتن همراه برای او مشکل بزرگی بود. هیچکس گمان نمیکرد این دختر ناخوشایند روزی به نزدیکترین دوست تزارینا تبدیل شود. او نقش مؤثری در ظهور راسپوتین و مورد التفات قرار گرفتنش داشت.
هرگز نبود از فلکش چشم التفات اورا ز التفات تو چشم عنایتست
سید احمد صدر حاج سید جوادی سالهای دبستان را در مدرسه امید قزوین (کنار اداره شهربانی) و سه سال آموزش متوسطه را در دبیرستان پهلوی قزوین به پایان رساند. همزمان، دروس مقدمات حوزوی را در مدرسه التفاتیه قزوین فرا گرفت. به علت نبود دوره دوم آموزش متوسطه به تهران مهاجرت می کند. او در دبیرستان ثروت، دیپلم علمی و سال پس از آن دیپلم ادبی را با موفقیت اخذ می نماید. سید احمد صدر حاج سید جوادی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دو مدرک کارشناسی در رشتههای قضایی (حقوق) و علوم سیاسی گرفت. پس از گذراندن دوره دانشکده افسری (رسته توپخانه) در تهران برای انجام خدمت وظیفه عمومی به اخذ درجه ستوان دومی احتیاط نائل شد.
کُلثوم بن عمرو عَتّابی (۷۵۲–۸۳۵م) ادیب، مؤلف و شاعر عراقی در سدهٔ دوم و اوایل سوم هجری بود. او از نسل عمرو بن کلثوم بود. به فارسی نیز آشنایی داشت و متولی دیوان کتابت بود. هنگامی که طاهر بن حسین والی موصل شد و سپس والی خراسان، نزد او جایگاهی داشت. او را کماعنتا به پوشش و هیئت خود دانستهاند، به جشنهای عمومی التفاتی نداشت، عزلتگزین بود و در پایان عمر بیشتر به زهد گرایید.
«شکم پرست کند التفات بر مأکول» به خاصه کز سر شب بار معده سنگین بود
ملاصدرا در سن ۶ سالگی به همراه پدرش در پی شاه محمد خدابنده به قزوین پایتخت آن دوران صفویان رفت و دوران نوجوانی و جوانی اش را در آن سامان سپری کرد، او درمدرسه «التفاتیه» قزوین حجرهای داشت که هماکنون نیز برای بازدید «طلبهها» و «گردشگران» پابرجااست، سنگ بنای پیشرفت علمی او در حوزههای علمیه قزوین بود.