اقوم

معنی کلمه اقوم در لغت نامه دهخدا

اقوم. [ اَق ْ وَ ] ( ع ن تف ) راست تر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن ). راست تر و درست تر. ( آنندراج ). قویم تر. || برپای داشته تر. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه اقوم در فرهنگ معین

(اَ وَ ) [ ع . ] (ص تف . ) راست تر.

معنی کلمه اقوم در فرهنگ فارسی

راست تر، برپاداشته تر
( صفت ) راست تر.

معنی کلمه اقوم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَقْوَمُ: راست تر-استوارتر
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
«أَقْوَم» از مادّه «قیام» گرفته شده است; و از آنجا که انسان هنگامی که می خواهد فعالیت پی گیری انجام دهد، قیام می کند و به کار می پردازد، از این نظر، «قیام» کنایه از حسن انجام امور و آمادگی برای فعالیت آمده است. ضمناً، «استقامت» که از همین ماده گرفته شده و «قیم» که آن هم از این ماده است به معنای صاف، مستقیم، ثابت و پا بر جا است. و از آنجا که «أَقْوَم» «افعل تفضیل» است; به معنای صاف تر، مستقیم تر و پابرجاتر می آید. و به این ترتیب مفهوم آیه فوق چنین است: «قرآن به طریقه ای که مستقیم ترین، صاف ترین و پابرجاترین طرق است، دعوت می کند». و «قیل» به معنای «سخن گفتن» است که در اینجا اشاره به ذکر خدا و تلاوت قرآن است.

معنی کلمه اقوم در ویکی واژه

راست

جملاتی از کاربرد کلمه اقوم

گرچه هسته اصلی این فهرست را سیاست‌مداران اسلام‌گرای شیعه و در رأس آن‌ها حزب الدعوه تشکیل می‌دهند، اما این ائتلاف به‌طور رسمی سکولار و فراقومی است و تعداد زیادی از سیاست‌مداران مستقل و احزاب کوچک سنی، مسیحی، کرد، ترکمن و فیلی نیز در آن جای دارند.
قل یاقوم هذا غلام الله وعبده وخادمه وحجّته وسلطانه وجماله وعزّه وکبریائه وبرهانه ودلیله وفضله علی أهل السّموات والأرض وکذلک کان الأمر حینئذ من سماء الأمر علی هذا اللّوح بالحقّ مسطورا. فمن شاء فلیسرع إلی محضر الله بقلبه أو برجله فمن شاء فلیرجع إلی قهر کان من نار الکفر بأمر الله موقودا. هل یقدر أحدا بأن یعترض بهذه الآیات ویدّعی الإیمان فی نفسه لا فوالّذی نفسی بیده بل یکون مشرکا بالله وآیاته ورسله وصفوته وبذلک یشهد هذا اللّوح الّذی ینطق بالحقّ ومن ورائه لسان قدس مشهودا.
روزی زن عثمان مظعون نام وی خوله در حجره عائشه شد، و رسول خدا حاضر بود، از عائشه پرسید که: آن زن کیست؟ عائشه وی را خبر کرد، گفت: «ما لی اراها باذّ الهیئة»؟ چونست که وی را ناساخته و ناآراسته می‌بینم و پژمرده؟ خوله قصّه عثمان و آن جماعت مصطفی را باز گفت: رسول خدا خشم گرفت، برخاست، و بدر سرای عثمان شد، و ایشان را از آن نهی کرد، و گفت: «انی لم اومر بذلک، ان لأنفسکم علیکم حقا، فصوموا و أفطروا و قوموا و ناموا، فانی اقوم و انام و اصوم و أفطر و آکل اللحم و الدسم و آتی النساء، و من رغب عن سنتی فلیس منّی».
اللَّه تعالی ترا چه فرمود و بر امّت تو چه فرض کرد؟ گفت پنجاه نماز در شبانروزی، موسی گفت ای محمّد من مردم را دیده‌ام و شناخته و آزموده و امّت تو ضعیف‌اند طاقت پنجاه نماز ندارند، باز گرد و از خداوند خویش تخفیف خواه، قال فرجعت الی ربّی. و فی بعض الاخبار فرجعت فاتیت سدرة المنتهی فخررت ساجدا، قلت یا ربّ فرضت علیّ و علی امّتی خمسین صلاة و لن استطیع ان اقوم بها انا و لا امّتی، چون مصطفی (ص) بازگشت و تخفیف خواست ده نماز از وی فرو نهادند، باز آمد و با موسی (ع) باز گفت، موسی دیگر باره همان سخن گفت که امّت تو طاقت این ندارند، باز گرد و نیز تخفیف خواه. مصطفی (ص) باز گشت و ده دیگر از وی فرو نهادند، به موسی باز آمد و موسی دیگر بار او را باز فرستاد همچنین موسی می‌گفت و مصطفی (ص) باز می‌گشت و تخفیف می‌خواست تا پنجاه نماز به پنج باز آوردند، بعد از آن که پنج بار باز گشت و نماز بپنج باز آورد، موسی (ع) هنوز می‌گفت که باز گرد و زیادت تخفیف خواه تا مصطفی (ص) گفت پس ازین شرم دارم که باز روم، بدین پنج رضا دادم و تسلیم کردم. آن گه چون به موسی درگذشتم منادیی از پس ندا کرد که: امضیت امری و خفّفت عن عبادی و انّی یوم خلقت السّماوات و الارض فرضت علیک و علی امّتک خمسین صلاة و لا یبدّل القول لدیّ فخمسة بخمسین: «الحسنة بعشر امثالها»
نماز فرادی مقبول است اما بهتر است با حداقل ده نفر بالغ یعنی مرد یهودی بالای سیزده سال خوانده شود که بارمیتسوا گرفته باشد. معمولاً زنان چون ملزم به نماز نبودند جزو این مینیان یا جماعت شمرده نمی‌شدند و حساب نبودند اما در ۱۹۷۳ یهودیت محافظه کار آن‌ها را جزو جماعت شمرد و برخی فرق پذیرفتند و برخی نه. فرقهٔ اصلاح طلب که جماعت را اجباری می‌گیرند، زنان را در برخی نمازها می‌شمرند ولی در فرقه ارتدوکس زنان تنها در برخی نمازها از جمله بیرخات هاگومل که برای زن و مرد به صورت جمعی لازم است، شمرده می‌شوند. بهتر است هر کسی همیشه در مکان ثابتی از کنست به عبادت بایستد که برای او موسوم به ماقوم قاووئاست.
الْعَیْنُ لِشِدَّةِ اَلْبُکا مَجْرُوْحُ یاقومُ عَلَی الْغَرِیْبِ نُوحُوا نُوْحُوا
پس چون آیات برائت فرو آمد و نوبت بلا بسر آمد رسول خدا عایشه را بشارت داد که: ابشری فقد انزل اللَّه برائتک‌، مادر و پدر او را گفتند یا عائشة قومی الی رسول اللَّه و احمدته، فقالت لا و اللَّه لا اقوم الیه و لا احمده و لا احمد کما و لکن احمد اللَّه الّذی انزل برائتی، آن دل که همگی وی با قرب و محبّت رسول داده بود تا میگفت: احبک و احبّ قربک. پس از آن که غوطه خورد جمله با مهر احدیت داد و با خدمت درگاه الهیت پرداخت تا همی گفت بحمد اللَّه لا بحمدک. ای جوانمرد اگر قذفه عائشه صدیقه آن افک نگفتندی این چندین آیت بتشریف عایشه از آسمان نیامدی، و اگر ترسایان نگفتندی: «الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ»، عیسی این کرامت نیافتی که: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا»، و گر مؤمن گناه نکردی باین خطاب عزیز گرامی نگشتی که: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»، اینست که در ابتداء قصه گفت: «لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» ای عایشه مپندار که بآنچه گفتند ترا بد افتاد، اگر بد افتادی است ایشانراست که باین سبب مستوجب عذاب عظیم گشتند، ترا همه خیر است و کرامت، کمال مثوبت و ارتفاع درجت.
کمال عبد مقسط نیز بشناس بود او در عدالت اقوم ناس
روی انس بن مالک عن النّبی (ص) قال: یجتمع المؤمنون یوم القیامة فیلهمون فیقولون لو استشفعنا علی ربّنا فاراحنا من مکاننا هذا فیأتون فیقولون یا آدم انت ابو النّاس خلقک اللَّه بیده و اسجد لک ملائکته و علّمک اسماء کلّ شی‌ء فاشفع لنا الی ربّک حتّی یریحنا من مکاننا هذا، فیقول لهم لست هناک و یذکر ذنبه الذی اصابه فیستحیی ربّه و لکن ائتوا نوحا فانّه اوّل الرّسل بعثه اللَّه الی اهل الارض فیأتون نوحا فیقول لست هناک و یذکر خطیئته و سؤاله ربّه ما لیس له به علم فیستحیی ربّه من ذلک و لکن ائتوا ابرهیم خلیل الرّحمن فیأتون ابرهیم فیقول لست هناک و لکن ائتوا موسی عبدا کلّمه اللَّه و اعطاه التوریة فیأتون موسی فیقول لست هناک و یذکر لهم النّفس التی قتل بغیر نفس فیستحیی ربّه من ذلک، فیقول ائتوا عیسی عبد اللَّه و کلمته و روحه فیأتون عیسی فیقول لست هناک و لکن ائتوا محمّدا (ص) عبدا غفر اللَّه له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخر فیأتوننی فاقوم فامشی بین سماطین من المؤمنین حتّی استأذن علی ربّی فیؤذن لی فاذا رأیت ربّی وقعت او خررت ساجدا لربی فیدعنی ما شاء اللَّه ان یدعنی، ثمّ قال ارفع رأسک قل یسمع و سل تعطه و اشفع تشفّع فارفع رأسی فاحمده بتحمیده یعلّمنیه، ثمّ اشفع فیحدّ لی حدّا فادخلهم الجنة، ثمّ اعود الیه الثّانیة فاذا رأیت ربّی وقعت او خررت ساجدا لربی فیدعنی ما شاء اللَّه ان یدعنی ثمّ یقال ارفع محمّد رأسک قل یسمع و سل تعطه و اشفع تشفّع فارفع رأسی فاحمده بتحمید یعلّمنیه، ثمّ اشفع فیحدّ لی حدّا فادخلهم الجنّة، ثمّ اعود الیه الثّالثة فاذا رأیت ربّی وقعت او خررت ساجدا لربی فیدعنی ما شاء اللَّه ان یدعنی، ثمّ یقال ارفع محمّد رأسک قل یسمع و سل تعطه و اشفع تشفع فارفع رأسی فاحمده بتحمید یعلّمنیه، ثمّ اشفع فیحدّ لی حدّا فادخلهم الجنّة، ثمّ اعود الرّابعة فاقول یا ربّ ما بقی الّا من حبسه القرآن.
و قال اهل اللغة: «أَکْفِلْنِیها» ای اجعلنی کافلالها اقوم بامرها، و المعنی طلّقها لا تزوّجها.
حقیقت- آن چنانکه توحید میان تشبیه و تنزیه است یعنی اثبات صفات حقیقی و نفی صفات سلبی که: لیس کمثله شیئی و هو السمیع البصیر اعلی مراتب انسانیت یعنی مقام محمدی میان نفی و اثبات است، یعنی بقای بعد الفناء که: فاستقم کما امرت، و بین المشرق و المغرب قبلتی، و ایمان میان نفی و اثبات: واتبع ما اوحی الیک من ربک لااله الا هو و اعرض عن المشرکین، و اعتقاد میان جبر و اختیار که: ما اصابک من حسنة فمن اللّه و ما اصابک من سیئة فمن نفسک قل کل من عنداللّه. و احکام و اخلاق و اعمال میان افراط و تفریط که دین قویم وصراط مستقیم است که: ما کان ابراهیم یهودیا ولانصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما. از آنکه حامل وحدانیت و مظهر وجوداعتدال وحسن است که به بعضی از آن اشارت کرده شد: ان هذاالقرآن یهدی للتی هی اقوم، و ان هذاصراطی مستقیما فاتبعوه ولاتتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله.
فقال یوسف: «اجْعَلْنِی عَلی‌ خَزائِنِ الْأَرْضِ» ای ولّنی امر خزائن مصر یعنی خزائن الطّعام المدّخرة للقحط، «إِنِّی حَفِیظٌ» احفظ ما یجب حفظه، «عَلِیمٌ» اعلم المواضع الّتی یجب ان توضع الاموال فیها. قال الزجاج انّما سأل ذلک لانّ الانبیاء علیهم السلام بعثوا لاقامة الحق و وضع الاشیاء مواضعها فعلم انّه لا یقوم احد بذلک مثله و لا احد اقوم منه بمصلحة النّاس فاراد الصّلاح و الثّواب. یوسف دانست که در روزگار قحط مصالح مردمان چنانک وی نگه دارد هیچ کس نگه ندارد، از بهر آن گفت: «اجْعَلْنِی عَلی‌ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ». و قیل هذه الایة حجّة فی نظریّة النفس بالحق عند الحاجة الیها و لا یکون من التزکیة المنهیّ عنها، بقوله «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ». درین آیت تقدیم و تأخیر است، تقدیره اجعلنی علی خزائن الارض انّی حفیظ علیم، فقال الملک «إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکِینٌ أَمِینٌ» ای اجابه الی ملتمسه، مکین ای ذو مکانة و منزلة، امین مأمون قد عرفنا امانتک و براءتک، و قیل امین آمن لا تخاف العواقب فمر لی بما هدیت الیه و اشرت به.
یاقوم اذنی لبعض الحی عاشقه والاذن تعشق قبل العین احیانا
آرداواز باقومیان فرزند ستراک (زادهٔ ۱۳۳۲ در روستای سنگباران، شهرستان فریدن) به مدت شانزده سال از ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۹ از نماینده دوره‌های دوم، سوم، چهارم، و نمایندهٔ دورهٔ پنجم مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیه مسیحیان ارمنی جنوب بوده‌است.