اقدر

معنی کلمه اقدر در لغت نامه دهخدا

اقدر. [ اَ دَ ] ( ع ص ) کوتاه گردن پست قد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || اسب که پایش بجای دست افتد در رفتار و یا اسب که بر جای سزاوار بیندازد پا را یا پایهایش از دست ها درگذرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ( ن تف ) تواناتر و قادرتر: اولی الناس بالعفو، اقدرهم علی العقوبة. ( حدیث از حضرت علی علیه السلام ).

معنی کلمه اقدر در فرهنگ فارسی

قادرتر، تواناتر
( صفت ) تواناتر قادرتر .
کوتاه گردن پست قد . یا اسب که پایش بجای دست افتد در رفتار یا اسب که بر جای سزاوار بیندازد پار را یا پایهایش از دست ها در گذرد .

جملاتی از کاربرد کلمه اقدر

اما طبق یادداشت‌ها و بعضی از مقالات کشته‌های این حادثه را دو نفر اعلام می‌کنند:از محمد باقدرت جوپاری اولین و در منابعی دیگر از غلامرضا یزدان‌شناس به عنوان دومین کشته یاد شده‌است.
دهکده توریستی روئین و سد بیدواز و غار برقیستان در شهر زیبای صفی‌آباد و درهٔ جاج سست در اسفراین، شهر بلقیس، امامزاده باباقدرت
این دعا هم به روایتی درست از شیخ ما قدس اللّه روحه العزیز درست گشته است که هر روز بعداز نماز بامداد می‌خوانده است: الحمدلله رب العالمین حمداً کثیراً طیباً مبارکا کما یحبه ربنا و یرضی کما ینبغی لکرم وجهه و عز جلاله و الحمدلله حمداً لاانقضاء لعدده و لاانتهاء لمدده و الحمدلله الذی حللنا لیوم عاقبته و اقالنا بعمل عافیته و الحمدلله حمداً بعدد احسانه و فضله علیناو علی جمیع خلقه و الحمدلله حمداً بعدد حسنات خلقه و سیئاتهم اذ فضلنا علی کثیر ممن خلقه اللّهم لک الحمد بجمیع محامدک کلها علی جمیع نعمائک کلها علینا و علی جمیع خلقک کلهم و صلوات اللّه و ملائکته و رسله و جمیع خلقه علی نبینا محمد و علی آله علیهم السلام و رحمة اللّه و برکاته مرحبا مرحبا بالحافظین و حیاکما اللّه من کاتبین ملکین رفیقین شاهدین عدلین جزاکما اللّه عنی من جلیسین کریمین خیراً کتبا رحمکما اللّه و رضی عنکما بسم اللّه و باللّه و لاحول و لا قوة الا باللّه و اشهد ان لا اله الااللّه وحده لاشریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله و ان الجنة حقّ و ان الساعة آتیة لاریب فیها و انّ اللّه یبعث من فی القبور اصبحت عبداً مملوکا لااقدر ان اسوق الی نفسی خیر ما ارجو و لا ان اصرف عن نفسی شرما احذر اصبحت علی فطرة الاسلام و کلمة الاخلاص و علی دین نبینا محمد صلی اللّه علیه و علی ملة ابینا ابراهیم علیه السلم و ولایة ولیهما و البرائة من عدوهما اللّهم انی اصبحت فی عافیتک و نعمتک فاتمم علی عافیتک و نعمتک اللّهم بک اصبحت و بک امسیت و بک احیی و بک اموت و علیک اتوکل و الیک النشور و لاحول و لاقوة الا باللّه العلی العظیم.
ای پرفشان‌ گرد نفس چندی شرار سنگ شو ناقدردان راحتی بر خود زبان ننگ شو
"او بتدریج به یک زن باقدرت تبدیل شد، که شروع به حاکمیت بر تمامی امور امپراتوری روم کرد و در مقابل ارتش و سنا ایستاده، و مطمئناً یک نوآوری بود و با آداب و رسوم روم باستان به هیچ وجه مطابقت نداشت، اما خود آگریپینا با وجود ممنوعیت برای مداخله زنان در امور مملکتی، این فرصت را از دست نداد تا نشان دهد که با شوهر خود حکمرانی می‌کند و او نقش بی‌سابقه‌ای در اداره امپراتوری وسیع روم داشت، و آشکارا از قدرت همه‌جانبه ای که اجدادش به دست آورده بودند با او (کلودیوس) به اشتراک می‌گذارد.
القصه، مرا بی تو دگر تاب نمانده ست لن اقدر فی هجرک صبراً و قرارا
وفایم خجلت ناقدردانی برنمی‌دارد اگر بر آبله پا می‌نهم دل می‌کند دردم
ناقدردانی از ما پوشید چشم یاران هر چند خاک بودیم از سرمه‌ کم نبودیم
اقدره علیا، روستایی از توابع بخش تخت سلیمان شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی ایران است.
اقدره سفلی، روستایی از توابع بخش تخت سلیمان شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی ایران است.
ذاتی مگر پدید کند آفریدگار باقدر و شان او که در آنقدر و شان رسد
چرایی اینقدر ناقدردان عافیت بیدل فراموش خودی یا رفته‌ای از یاد خاموشی
به‌طورکلی در ذکر وقایع پیرامون آرتمیس، توسط هرودوت، حس مباهات و ستایش از یک زن شجاع و باقدرت که همشهری او بوده و تمایل جهت دور کردن احساس خشم و کینه‌توزی یونانیان علیه آرتمیس، توأماً دیده می‌شود. این احتمال می‌رود که هرودوت با تمهیداتی سعی در برآوردن هر دو خواستهٔ خود کرده‌باشد.
سنجاق بخاک افکند برداشت یکی سوزن کاندر نظرش سنجاق باقدر نبد چندان
شباب و زهد چه ناقدردانی هستی ست بلا به جان جوانان پارسا ریزد
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ یعنی بالقدرة و العلم، وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ قربنا منه. و قیل نحن اقرب الیه و اقدر منکم علیه، وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ قربی و لا تعرفون قدرتی.
اقدره‌وسطی، روستایی از توابع بخش تخت سلیمان شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی ایران است.