اقارب. [ اَ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قریب. || ج ِ اقرب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نزدیکان و خویشان. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خویشان و برادران و تبارنزدیکتر به نسب از جانب پدران. ( ناظم الاطباء ). خویشان و نزدیکان در نسب خواه از طرف پدر باشند یا مادر.( ناظم الاطباء ) : فضله مکارم ایشان به ارامل و پیران و اقارب و جیران میرسد. ( گلستان سعدی ). - امثال : الاقارب کالعقارب ؛ نزدیکان چون عقربند ( در گزندگی )؛ از ماست که بر ماست.
نزدیکتران، خویشان، بستگان، نزدیکان، جمع اقرب ( صفت اسم ) جمع اقرب خویشان نزدیکان بستگان .
معنی کلمه اقارب در ویکی واژه
جِ اقرب ؛ خویشان، نزدیکان.
جملاتی از کاربرد کلمه اقارب
یادگار گذشتگان توام دوستدار اقارب تو منم
ز بی حاصلیهای این پیشه، بر من زبان اقارب چو نیش عقارب
فدای وجودت شوم، دستخط مبارک تارک افتخارم به افلاک سود. سپاس سلامت ذات مقدس و پاس مراحم ملوکانه را چهر سجود بر خاک مالیدم. گوشت و پوست و خونم پرورده نمک و نان و عوارف و احسان نواب والاست.چگونه از شکرگزاری خاموش توانم زیست یا از عرض عبودیت و عهد بندگی فراموش یارم کرد. سال نخست که از ولایت سفر کردم سی و دو سال مماشات غربت آزمودم. پس از رجعت اولیای رشک و اصحاب حسد بی سوابق معادات رای خلاف گزیده سال به پایان نرفته، ناگزیرانه راه دارالخلافه سپردم.دوازده سال بار رنج آزمای کربت غربت شدم. بعضی از اقارب به دارالملک آمده بر بازگشت و لایت تشبیبات و تقریبات ساختند.فرط پیری و خستگی فریبم داده و رخت رجوع بدین بیغوله دیو کشید.
پدر نیرینگ یک تجار کوچک و دلال سهام شرکتها بود، مادرش یک زن نیرومند، پرانرژی و ایدیالیست بود که بعدها نیرینگ از او به گونهای یاد میکرد که قدردانی از چیزهای بلند در زندگی: مثل طبیعت، کتابها و هنر را به او القا کرده بود. اسکات جوان با وجودیکه در یک زندگی پر از امتیازات، آن هم در مقیاس بزرگ، بزرگ شد، با وجود آن یک ضمیر اجتماعی بهخود ساخت که یکی از زندگینامه نویسهایش او را چنین توصیف میکند: «چیزی در وجودش داشت که هیچیک از اقاربش دارای آن نبودند و هیچ تفسیری بهصورت قناعت بخش آن را توضیح نمیدهد».
تانک چرخدار اقارب نوعی تانک چرخدار است که توسط متخصصین داخلی جهاد خودکفایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران ساخته شدهاست. این تانکِ چرخدار به توپ ۹۰ میلیمتری تجهیز شدهاست و ظرفیتِ تعداد خدمهٔ آن ۴ نفر میباشد. تیربار فرماندهیِ اقارب ۱۲٫۷ میلیمتری است و نسبت توان به وزن آن یک به سه میباشد. این دستاوردِ نزاجا به آخرین نسلِ کنترل آتش مجهز گردیدهاست و سیستم تعلیق در این تانک مستقل میباشد و در آن ۸ چرخِ فعال وجود دارد.
و از همه بهتر فقرای اقارب و خویشان و ذوی الارحام اند و انفاق به ایشان صله رحم است و ثواب آن را بجز خدا کسی نمی داند و در بعضی احادیث وارد است که «صدقه کسی قبول نیست که خویش او محتاج باشد و او به دیگری دهد» و در روایتی وارد است که «افضل صدقات، عطا کردن به خویشی است که عداوت داشته باشد با آدمی، زیرا که آن موجب مخالفت نفس، و به خلوص نیت اقرب است».
رونمایی از تانک اقارب در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۹۴ انجام گردید. عنوان این تانک برگرفته از نام «حسن اقاربپرست» میباشد.
باری چون رضای شما را در کار او ملاحظه می کنم و ولایت غریب است و عرض خود بردن صلاح نیست، لاجرم در پیشه او دستی نگاه داشتم تا جوابی از سرکار شما برسد. ان شاء الله در سمنان نامه شما الته باید به من برسد. پسری که ترا بیدین و مرا زندیق و برادرها خاصه احمد را کافر و فاسق بخواند و دوستان محترم مرا دشنام بدهد و با هیچیک راه نرود دیگر که را به چنین خسیسی خبیث امید خیر خواهد بود. من این داوری را به شما رها کردم، هر چه دستوری رسد اطاعت خواهم کرد. از گروهی نیکان و اقارب و اولاد و ارحام برای او که دزدی و دروغ و فساد و خیانت و هزار عیبش بر من ظاهر شد نتوان گذشت. دیگر امر از سرکار شماست. حرره یغما.
ابو سعید خدری که از اصحاب حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود روایت کرده که «آن حضرت خود علف به شتر می داد، و آن را می بست و خانه راه می رفت و گوسفند را می دوشید و نعلین خود را پینه می کرد و جامه خود را وصله می نمود و با خدمتکاران چیز می خورد و چون خادم از دست آسیا کشیدن خسته می شد آن حضرت خود آسیا می کشید و از بازار چیزی می خرید و به دست یا به گوشه جامه خود می گرفت و به خانه می آورد و با غنی و فقیر و کوچک و بزرگ مصافحه می کرد و به هر که برمی خورد از کوچک و بزرگ و سیاه و سفید و آزاد و بنده، از نمازگزاران، ابتدا به سلام می کرد جامه خانه و بیرون او یکی بود هر که او را می خواند اجابت می کرد و پیوسته ژولیده و غبار آلوده بود، به آنچه او را دعوت می کردند حقیر نمی شمرد، اگر چه هیچ بجز خرمای پوسیده نمی بود، صبح از برای شام چیزی نگاه نمی داشت و شام از برای صبح چیزی ذخیره نمی کرد سهل المونه بود خوش خلق و کریم الطبع و گشاده رو بود و با مردمان نیکو معاشرت می کرد تبسم کنان بود بی خنده، و اندوهناک بود بی عبوس در امر دین، محکم و شدید بود بی سختی و درشتی با مردمان متواضع و فروتن بود بی مذلت و خواری بخشنده بود بی اسراف مهربان بود به جمیع خویشان و اقارب، قریب بود به جمیع مسلمانان و اهل ذمه، دل او رقیق بود و پیوسته سر به پیش افکنده بود و هرگز این قدر چیز نمی خورد که تخمه [سوء هاضمه] شود و هیچ وقت دست طمع به چیزی دراز نمی کرد».
آوردهاند که در مصر اقارب درویش داشت. به بقیت مال او توانگر شدند و جامههای کهن به مرگ او بدریدند و خز و دمیاطی بریدند. هم در آن هفته یکی را دیدم از ایشان بر بادپایی روان، غلامی در پی دوان.
فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ شافع من الأباعد وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ من الاقارب، ینفعنا و یشفع لنا.
«قالَ یا بُنَیَّ» تصغیر ابن، صغّره لصغر سنّه و هو ابن اثنتی عشرة سنة. «لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی إِخْوَتِکَ» قال ابن عیسی: الرّؤیا تصوّر المعنی فی المنام علی توهم الأبصار، قال و ذلک انّ العقل مغمور فی النوم فاذا تصور الانسان المعنی توهم انّه یراه،«فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً» تقول کاده و کاد له مثل نصحته و نصحت له، «إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ» ظاهر العداوة. یعقوب چون این خواب از یوسف بشنید گفت ای پسر، نگر که این خواب با برادران نگویی که ایشان تعبیر آن دانند و فضل بر خود ببینند وانگه بر تو حسد برند و کید سازند تا ترا هلاک کنند، از این جا گفتهاند حکماء که الاقارب عقارب.
آخرین مرحله یک جفت پس از شب حنا است. در تخت جمعی زیاده اقارب عروس و داماد دعوت میشوند که تحفهها را آماده کردهاند. اقارب نزدیک عروس و داماد اشیای قیمتی، پول و لوازم قیمتی خانه را برای عروس تحفه میدهند.