افهام

معنی کلمه افهام در لغت نامه دهخدا

افهام. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فِهْم. ( ناظم الاطباء ) :
ای دریغا عرصه افهام خلق
سخت تنگ آمد ندارد خلق حلق.مولوی.
افهام. [ اِ ] ( ع مص ) فهمانیدن. ( منتهی الارب ). فهمانیدن و دریابانیدن. ( آنندراج ). دریابانیدن. ( مقدمه لغت میرسیدشریف جرجانی ) ( زمخشری ) ( المصادر زوزنی ). دریاوانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). فهمانیدن و دریافت کنانیدن. فهماندن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه افهام در فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) یاد دادن ، فهماندن .
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فهم ، دانش ها، فهم ها.

معنی کلمه افهام در فرهنگ عمید

= فهْم

معنی کلمه افهام در فرهنگ فارسی

جمع فهم، فهماندن، معنی یاامری رابکسی حالی کردن
( مصدر ) یاد دادن دانا کردن فهماندن.

معنی کلمه افهام در ویکی واژه

یاد دادن، فهماندن.
جِ فهم ؛ دانش‌ها، فهم‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه افهام

میر ابوالفتح آنکه لوح دانشش بر سر افهام و اذهان می‌زنم
فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی‌، ای من کان کما وصفنا فلا تطمع فی قبوله منک لانّه فی التشبیه کالمیّت و الاصم الّذی لا سبیل له الی السمع. و هم الّذین علم اللَّه قبل خلقهم انّهم لا یؤمنون به و لا برسله وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ قرأ ابن کثیر لا یسمع بالیاء و فتحها، الصّم رفع، و انّما قال: إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ و الاصمّ لا یسمع مقبلا و لا مدبرا لانّه حالة الاقبال ربّما یفهم بالرمز و الاشارة بتحریک الشفاه و ان لم یسمع باذنه، و اذا ولّی فلا یسمع و لا یفهم الاشارة و لا سبیل الی افهامه. و فی الآیة دلیل ان الاحیاء قد تسمّی امواتا اذا لم یکن لهم منفعة الحیاة فانّ اللَّه عزّ و جل سمّاهم موتی و کانوا احیاء علی الحقیقة لکنّهم لما لم یکن لهم منفعة الحیاة سمّاهم موتی، و قال امیر المؤمنین علی (ع): مات خزّان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدهر، اجسادهم مفقودة و آثارهم بین الوری موجودة».
به زیر پردهٔ سبعین الف حضرت قدس هزار پرده ز هر پرده بسته بر افهام
وجود کلّ عالم از بحر جود او قطره‌ای است. از دور آدم تا انتهاء عالم همه خواطر و اوهام و افهام در بحر صفات سرمدی او غوص همی کنند تا بر نشانی از نشانهای آثار صمدیّت او مطّلع گردند. هر زمانی و هر لحظه‌ای ایشان را نو حیرتی پدید آید که راه طلب بر ایشان بسته گردد، بزبان عجز و حیرت گویند:
ای دریغا عرصهٔ افهام خلق سخت تنگ آمد ندارد خلق حلق
اسوافهام ۲۹٫۵۷ کیلومترمربع مساحت و ۶٬۹۳۵ نفر جمعیت دارد.
زنکته های تو افهام بابسی کوشش بکنه معنی یک لفظ مختصر نرسند
آخر الامر یهدم الاجسام قس علیها العقول و الافهام
گر بگویم آنچ او دارد نهان فتنهٔ افهام خیزد در جهان
بمدح تو نرسد دست هیچ فکر که تو ورای صورت افهام و صوت افواهی
آنگاه که از میدان آیی سوی دیوان از حل تو و عقد تو خیره شود افهام