افشانده
معنی کلمه افشانده در فرهنگ عمید
معنی کلمه افشانده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه افشانده
در زمستان نمک نبندد و ابر نمک بسته بی مر افشانده است
به خاک تو خورشید افشانده پرتو به راه تو جبریل گسترده شهپر
ماه تابان کوری پروانگان را بین که جان بر نتیجه سنگ و موم و ریسمان افشاندهاند
روح امین نیز که وامانده بود بوسه بهر گام بر افشانده بود
کوکب دری است یا در دری کز هر دری دست و کلکش گاه توقیع از بنان افشاندهاند
به کونین افشانده ام دامنی که درکوی حق یافتم مأمنی
دستههای زیادی از انفجارهای ابرنواختری نوع دو هست که در پی انفجار بر مبنای منحنی نوریشان - نگارهای از نور در برابر زمان - دستهبندی شدهاند. ابرنواخترهای نوع دوم ال، در پی انفجار شیب ثابتی (خطی) برای کاهش نور خود نشان میدهند، در حالی که نوع دوم پی، دورهای از کاهش نور آهستهتر (مسطح) را در منحنی نورشان بعد از یک کاهش معمول، به نمایش میگذارند. ابرنواخترهای نوع یکم بی و یکم سی نوعی از ابرنواخترهای مغزه رُمبیده هستند. آنها به ستارههای سنگینی تعلق دارند که پوشهٔ بیرونی هیدروژنی و (در مورد نوع یکم سی) هلیومی خود را افشاندهاند. در نتیجه به نظر میرسد که این عناصر را کم دارند.
افشانهٔ مو یا اسپری مو از لوازم آرایشی متداول است که روی موی سر برای نگه داشتن حالت مناسب مو افشانده میشود. این افشانه ممکن است با پمپ روی موهای سر پخش شود.
آن چنان تخمی چنین کشورستانی داد بر بر چنین آید ز تخمی کانچنان افشاندهاند
سرو گلشن آستین افشانده آه من است طوق قمری فوطه زاری بود در گردنم
سر دست بر عالم افشانده ای ز دنیا و از آخرت مانده ای
دل ازکف دادهام دیگر زکلفتها چه میپرسی به سامان غبارم دامن افشاندهست صحرایی