بر اذکیا پوشیده نماند که بیشتر اولاد جعفر طیار (علیه التحیه والکرامه) در خاک خراسان بودهاند چه، محمدبن جعفر طیار که عم گرامی عون است در قریهای از قرای طبس گیلک و مرقد منور مشهد مطهرش ظاهر و اسم آن قریه ارمغان «ازمیغان» است. در همان زمان یعنی ابتدای فتح اسلام که آن همام مقبور گشته قبهای بر سر تربتش ساخته و سرش به گردون افراخته و به خط کوفی ذکر کیفیت شهادتش بر کنایه آن مرقوم گشته و اکابر و اساغر (اصاغر یا صاد ولی در اصل یاسین نوشته شده) آن بلد و بلوکاتش همواره شموع نذورات به آن آستان ملائک آشیان همی برند و به مراد میرسند و ساداتی که بترسایان در بیهق زمینی اند و فرزند حسن بن عون بن عبدالله جعفر که مدفون در بزناباد (قاینات) است و برادرش که مسمّی جد خود اوست در مصرخ هرات است.
همه شاد و روشن به بخت تواند برافراخته سر به تخت تواند
شاه خوبان در ملک حیوان خرامان میرفت تا بوادی سباع رسید، شیر را شیوه شجاعت بخشید و پایه جلالی داد که از گم نامی محض مطلق بهم نامی شیر حق فایز آمد. دارائی آن حدود مخصوص وجود او گشت تا بر رسم ملوک قانون سلوک نهاده سرکشان را مقهور قوت کند و عاجزان را منظور مروت، طبع پلنگ خوی غرور گزید که تند و غیور گردید، چنگال ببر بدلیری آخته شد و یال هزبر بتهور افراخته، عشق جافی رجلان و حافی بود و هر جا بر روی خاره و خار و کام و عقرب و مار چنان سرخوش و مست مییافت که یاران نازپرورد را بر روی بساط ورد بدان سان یارای گذشتن نیست و اصحاب سیر گل گشت را بر نطع سبزه دشت مجال رفتن و گشتن نه.
تو با قد افراخته، ره سوی باغ انداخته سرو از خجالت ساخته جا در پس دیوارها
در چمن سرو روان را دیده ام قدّ تو بر سرو سرافراخته
گل سرخ و سرو سرافراخته ربوده دل از بلبل و فاخته
احیاء الملوک، حاوی یک مقدمه، سه فصل و خاتمه است. مقدمه در بیان حال دانشمندان، راویان حدیث، مفسران، زاهدان و شاعران نامدار سیستان و نسب پادشاهان آن جا و برخی غرایب و عجایب آن سرزمین است. فصل اول در ذکر گروهی است که از زمان بنای سیستان تا ظهور اسلام در آنجا لوای بزرگی برافراختهاند و احوال برخی از امرای عرب که در آن جا حکومت داشتهاند. در ضمن این فصل؛ مشتمل است بر تاریخ افسانهای سیستان و بیشتر مأخوذ از تاریخ سیستان.
هرکجا سرو بنی بیند ازو گردد دور کز پی کشتن من میر برافراخته دار
به نوبت غزلخوان شده فاخته بر آواز قمری قد افراخته
سرور آنست سر افراخته بر در نایند درگهت سجده گه اینهمه بی پا و سر است
در راه ثوابش قد افراخته ای نیست در بزم عتابش رخ افروخته ای هست
آنم که لوای ناله افراختهام بر قلب سپاه خویشتن تاختهام
بنابر اسناد ساواک از اعترافات وحید افراخته، او ادعا کردهاست در سال ۱۳۵۴ نیز سازمان مجاهدین خلق به دنبال ترور بهشتی بودهاست. تقی شهرام معتقد بودهاست چون این کار از نظر تبلیغاتی صلاح نیست، بهتر است با روشهایی چون زیر گرفتن بهشتی توسط اتومبیل این کار انجام شود. به هر حال در سال ۱۳۵۴ این کار توسط این سازمان عملی نمیشود. بعد از درگذشت بهشتی، خمینی به قضات قوه قضائیه دستور داد تا وقتی عصبانی هستید دست به قضاوت نزنید. پیکر او در قطعه ۲۴ بهشت زهرای تهران بخاک سپرده شد.